ارائه مبانی اصیل و حقیقی اسلام

۳۵ مطلب با موضوع «بزرگان» ثبت شده است

تسلط عجیب مرحوم قاضی قدس الله سره به زبان عربی

تسلط عجیب مرحوم قاضی قدس الله سره به زبان عربی

بسم الله الرحمن الرحیم

.:.: تسلط عجیب مرحوم قاضی قدس الله سره  به زبان عربی :.:.

💠 روزى در بین مذاکرات، مرحوم آیت اللّه حاج شیخ عبد اللّه مامقانى رحمة اللّه علیه به ایشان مى‌گوید: من آن‌قدر در لغت و شعر عرب تسلّط دارم که اگر شخص غیر عرب، شعرى عربىّ بسراید من مى‌فهمم که سراینده عجم است؛ گرچه آن شعر در اعلى درجه از فصاحت و بلاغت باشد.
مرحوم قاضى یکى از قصائد عربى را که سر اینده‌اش عرب بود شروع بخواندن مى‌کند؛ و در بین آن قصیده از خود چند شعر بالبداهه اضافه مى‌کند؛ و سپس به ایشان مى‌گوید: کدام یک از اینها را غیر عرب سروده است؟ و ایشان نتوانستند تشخیص دهند.

🍃 علامه سید محمد حسین حسینی طهرانی رضوان الله علیه 🍃

💠مهرتابان ، ص ۱۷

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
بنده خدا

حقیقت خانه خدا مقام ولایت سیدالشهداء علیه السلام است

جابر آیا از پیغمبر یا از امیرالمؤمنین شنیده بود که اگر کسی بخواهد قبر سیّدالشّهداء را زیارت کند یا قبر امام را زیارت کند باید إحرام ببندد و غسل کند یا اینکه نه، این تفطّن خود جابر بود؟ چون فقیه آن کسی است که بتواند تفریع فروع کند از اصول.

گویا در مغز جابر روح اسلام جا گرفته‌ بود و به حقیقت مذاق اسلام و سرّ قانون آشنا شده بود ، که او می‌دانست إحرامی که برای خانه خدا تشریع شده و غسل زیارت و طواف که برای خانه خدا تشریع شده دارای یک سرّ و حقیقتی است ؛ و حقیقت خانه خدا مقام ولایت سیدالشّهداء علیه‌السّلام است

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
بنده خدا

احرام در میقات عشق 2

جابر شخصی فقیه ، با معرفت واز شیعیان خالص أمیرالمؤمنین می باشد.

خیلی مرد بزرگی است! پدرش عبد‌الله‌ بن‌ عَمر‌و بن‌ حرام‌ انصاریست که در جنگ احد شهید شد و با همین پسرش جنگ می‌کرد. پدرش شهید شد و پیغمبر قبر او را و قبر عَمرو بن جَمود را در یک قبر قرار دادند. از شیعیان خالص امیرالمؤمنین است جابر؛ یعنی از افرادی است که رَجِعَ اِلی أمیرالمؤمنین ولایته. و ما در بین بزرگان شیعه که دارای کتب رجال و تراجم هستند ، هیچ قدحی نسبت جابر بن عبدالله انصاری ندیده‌ایم

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
بنده خدا

احرام در میقات عشق 1

کسی که عمل قومی را دوست داشته باشد با عمل آنها شریک میشود.



جابر بن عبدالله انصاری، بعد از چهل روز آمد برای زیارت قبر سیدالشّهداء علیه‌السّلام و به عطیه عوفی کوفی گفت: من از پیغمبر شنیده‌ام که پیغمبر فرمود:

 

 « هر کسی که دوست داشته باشد قومی را با آنها محشور می‌شود و هر کسی که عمل قومی را دوست داشته باشد با عمل آنها شریک است.[1]

 

پس ما با امام حسین جهاد کردیم، ما با امام حسین کشته شدیم، ما با آنان هستیم، چون من قلبم حکایت می‌کند که با امام حسین است . محکم هم می‌گفت.

در آن وقت که به زیارت قبر سیدالشّهدا علیه ‌السّلام آمد، هفتاد و دو سال از عمرش می‌گذشت. چون جابر از اصحاب رسول خدا است، و مرد بزرگی بوده، در جنگ بدر شرکت داشته، در جنگ اُحد شرکت داشته، در هجده غزوه از غزوات پیغمبر با پیغمبر شرکت داشته است.

[1]- بشارة المصطفى ، ص ٧۴.


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
بنده خدا

حضرت أبوالفضل علیه السلام کعبه أولیاء

بسم الله الرحمن الرحیم

انسان با مطالعه در احوال علما و قصص مذکوره از ایشان، پس از تدبّر و تدقیق به این مطلب می‌رسد که تا وقتی‌که در راه و مسیر او قدم نزند و سرّ و سویدای خود را خالص نگرداند؛ هر قدر هم که در راه کسب علوم و فضائل سرآمد دوران باشد، فعل او خام و حرکت او بی‌ثمر خواهد بود. شاهد ما چند حکایت آموزنده از دیدگاه علما نسبت به حضرت ابوالفضائل عباس بن علی بن ابی‌طالب می‌باشد. امید آنکه همه بر سر خوان فضل و کرم او متنعّم باشیم.

1) حضرت أباالفضل العباس علیه‏السّلام را شاگردان [مرحوم قاضی] کعبه أولیاء مى گفتند. توضیح آنکه: مرحوم قاضى پس از سیر مدارج، و معارج، و التزام به سلوک، و مجاهده نفس، و واردات قلبیّه و کشف بعضى از حجابهاى نورانى، چندین سال گذشته بود و هنوز وَحْدت حضرت حقّ تعالى تجلّى ننموده، و یگانگى و توحید وى در همه عوالم در پس پرده خفا باقى بود؛ و مرحوم قاضى به هر عملى که متوسّل میشد؛ این حجاب گشوده نمى شد. تا هنگامیکه ایشان از نجف به کربلا براى زیارت تشرّف پیدا کرده؛ و پس از عبور از خیابان عباسیّه (خیابان شمالى صحن مطّهر) و عبور از در صحن، در آن دالانیکه میان در صحن، و خود صحن است و نسبتاً قدرى طویل است؛ شخص دیوانه‏اى به ایشان میگوید: أبوالفضل کعبه أولیاء است. مرحوم قاضى همین که وارد رواق مطّهر مى‏شود در وقت دخول در حرم، حال توحید به او دست مى‏دهد؛ و تا ده دقیقه باقى مى ماند؛ و سپس که به حرم حضرت سیّدالشهداء علیه‏السّلام مشرّف مى گردد در حالیکه دستهاى خود را به ضریح مقدّس گذاشته بود؛ آن حال قدرى قویتر دست میدهد؛ و مدّت یک ساعت باقى میماند. دیگر از آن به بعد مرّتباً و متناوباً و سپس متوالیاً حالت توحید براى ایشان بوده است. [1]

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
بنده خدا

ولایت را جز أمیرالمؤمنین علیه السّلام کسى نمى‏تواتد تحمل نماید

مگر همه کس مى‏تواند أمیرالمؤمنین بشود؟! أمیرالمؤمنین شدن یعنى از مغزِ سر تا نوک ناخن در آتش زندگى کردن و مواجه با مشکلات شدن و ناراحتى‏ها و نسبت‏ها و تهمت‏ها و زجرها و دربدرى‏ها! و نسبت کفر علناً!! ده هزار نفر قیام کرد بر أمیرالمؤمنین علیه السّلام کافرى تو، کافر! و خونت هدر است براى کفر، کفر! تو کافرى از طرف [ما]. به ما یک نسبت کفر که نه، یک نسبت فسق که نه، از این کمترها بدهند اصلًا در مى‏رویم!! آن چه تحمّلى بوده، چه کوهى بوده، چه عظمتى بوده، ما که به این نمى‏رسیم.

على کلّ تقدیر امروز روز عید غدیر است، یعنى عید معرفت است، یعنى اى مردم اگر مى‏خواهید از دنیایتان بهره‏ببرید، از آخرتتان بهره ببرید، از کسبتان، از زنتان، از بچّه‏تان، از مالتان، از عِرضتان، از ناموستان، از دنیاتان، از آخرتتان راه این است و بس! این معرّفى به سوى پیغمبر و خدا مى‏کند و غیر از این راهى نیست، راه‏ها بسته است.

این از عالم بالا یک هُمائى است آمده بال‏هاى خود را باز کرده مى‏گوید من رفتم وطنتان را شناختم، اگر مى‏خواهید بیائید من شما را ببرم! از راه‏هاى متفرّق نروید. فَتَفَرَّقَ بِکُمْ عَنْ سَبیلِه این راه‏هاى مختلف شما را از راه خدا جدا مى‏کند، دور مى‏کند، خسته‏تان مى‏کند، ناراحتتان مى‏کند، عمرتان را مى‏گیرد، سرمایه‏تان را مى‏گیرد، دست خالى مى‏شوید.

مثل یک دانه کبریت، یک کبریت یک قران دو قران قیمت دارد، یکى مى‏زند یک فضا را روشن مى‏کند، دوّمى، سوّمى، چهارمى، تمام مى‏شود، خود قوطى کبریت خالى مى‏شود، بى‏قیمت، مى‏اندازندش دور. از دار دنیا مى‏خواهد برود، هیچ، تمام سرمایه‏ها را حرام کرده؛ امّا اگر کبریت نبودى، متّصل بودى به ولایت، (مثل یک چراغى که متّصل است به یک کارخانه، دائماً نور مى‏دهد، آخرش هم نور است) نفاد ندارد، چون اتّصال دارد، اتّصال با ولایت یعنى اتّصال‏

با خدا، خداشناسى یعنى أمیرالمؤمنین شناسى، أمیرالمؤمنین شناسى یعنى خدا شناسى، ولایت یعنى توحید، توحید یعنى ولایت. توجّه مى‏کنید چه عرض مى‏کنم؟!

اینها یکى است، هزار سال انسان برود عبادت کند، أمیرالمؤمنین را نشناسد، خودش را عبادت کرده، خدا را عبادت نکرده؛ خودش را عبادت کرده، منویّات خودش را، خواهش خودش را، آرزوى خودش را، آن خدائى که خودش در دل خودش ساخته او را عبادت کرده.

و لذا مى‏بینیم که آثار عبودیّت در آنها پیدا نمى‏شود، حرفهایشان جامد است، خشک است، نماز مى‏خواند امّا قلب جامد است، رحم نیست، مروّت نیست، انصاف نیست، عطوفت نیست، رقّت قلب نیست، حمیّت نیست؛ امّا اینها که با أمیرالمؤمنین رابطه دارند دیگر نسبت به همه عطوفند: نسبت به کفّار عطوفند، نسبت به حیوان عطوف است، نسبت به سگِ کوچه لاى برف عطوف است، مهربان است، چرا؟

چون أمیرالمؤمنین یک سرش در عالم توحید است و یک سرش آمده اینجا، و توحید تمام عوالم را در زیر پر خود به عنوان رحمت گرفته و سایه‏رحمت گسترده، على هم که نمونه رحمت است، پس بنابراین این شاخه رحمت به تمام این موجوداتى که در عالم وجود، وجود دارد کشیده شده. بنابراین عید غدیر یعنى بزرگ‏ترین اعیاد.
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
بنده خدا
عهد چهل ساله علامه طباطبایی

عهد چهل ساله علامه طباطبایی

خداوند متعال در قرآن می فرماید:

فَاقْرَؤُوا مَا تَیَسَّرَ مِنَ الْقُرْآنِ مزمل/20

هر چه می توانید قرآن بخوانید

حجت الاسلام محمد فاضل تبریزی می‌گوید: یکی از دوستان روزی علامه را به منزل خود در تبریز دعوت کرد و چند نفر از جمله بنده را هم برای زیارت و استفاده از سفره معارف ایشان فراخواند ، آن شب علامه به من فرمود: من سی سال پیش، استخر شاگُلی (محله‌ای زیبا در تبریز) را دیده‌ام، اگر مزاحم خواب آقایان نباشم، می‌خواهم فردا بین‌الطلوعین به آنجا بروم.

گفتم: صبح خدمتتان خواهم بود، فردای آن شب، با اتومبیلم ایشان را به استخر شاگُلی می‌بردم، دیدم در طول مسیر در ماشین، قرآنی از جیبِ خود درآورده و گفت: من عهد دارم که هر روز یک جزء از قرآن را بخوانم و الآن چهل سال است که این کار را انجام می‌دهم، دیشب نتوانستم بخوانم و اکنون باید قضا کنم!

اینچنین، هر ماه یک ختم قرآن تمام می‌شود و باز از ابتدای آن شروع می‌کنم و هر بار می‌بینم که انگار اصلاً این قرآن، آن قرآن پیشین نیست! از بس مطالب تازه‌ای از آن می‌فهمم، از خدا می‌خواهم به بنده عمر بسیاری دهد تا بسیار قرآن بخوانم و از لطایف آن بهره ببرم، شما نمی‌دانید من چه اندازه از قرآن لذت می‌برم و استفاده می‌کنم!

  رهـــــاند آدمــی را ،از جهـالت                         فروغ علم و ایمان است قرآن  1

1. با اقتباس و ویراست از کتاب شناختنامه علامه طباطبایی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
بنده خدا
عید غدیر، عید معرّفى ولایت است‏

عید غدیر، عید معرّفى ولایت است‏

عید غدیر، عید معرّفى ولایت است، پیغمبر أمیرالمؤمنین را بلند کرد گفت: مردم این است على! این ولایت است!

خیلى فرموده بود، از اوّل زمان بعثت، ولایت و وزارت و خلافت و وصایت أمیرالمؤمنین علیه السّلام را پیغمبر ابلاغ فرمود، تا آن هنگامى که دم آخر بود و فاطمه زهرا سلام الـله علیها گریه مى‏کرد؛ گفت: بیا پیش من!- در اینجا هم حالا روایتش را برایتان اگر وقت کردیم مى‏خوانم-

وقتى آیه نازل شد: وَ أَنْذِرْ عَشیرَتَکَ الْأَقْرَبین! پیغمبر چهل نفر از قوم و خویش‏هاى خود را جمع کرد، در آن مجلس در مکّه در بدو بعثت است، فرمود:

کیست که با من در این امر کمک کند؟ نمى‏گوید اى مردم، اسلام بیاورید؛ [می‌گوید]

أیُّکُم یُوازرُنى علَى ذَلک عَلَى أن یَکونَ وَصیِّى و وَزیرى و خَلیفَتى مِن بَعدى؟!

کیست به من کمک کند در این انجام کار رسالت؟ این بار بار سنگینى است روى دوش من! من یک کمک مى‏خواهم که بیاید و این بار را با کمک و همراهى یکدیگر برداریم.

تا سه بار حضرت تکرار کردند، هیچ کس جواب نداد و فقط حضرت [علی] عرض کردند: من!

حضرت بیعت کردند با أمیرالمؤمنین! با بچّه سیزده ساله ها! بچّه سیزده ساله مى‏دانید چى؟ بچّه سیزده ساله خودمان را تماشا مى‏کنید چقدرى است؟ آن روز پیغمبر با أمیرالمؤمنین بیعت کرد! یعنى تو باید زیر بغل من را بگیرى، کار من کار آسانى نیست، نبوّت یک تشریفى نیست که به من داده شده.

من تا حالا توى حرم خدا بودم و توى مقام امن و امان و سرّ، و از نقطه نظر ظاهر همیشه در کوه حِراء خلوت داشتم و حالا خدا به من امر کرده بیا برو پائین! اوّل مشکلات است! چه مشکلات!! باید دنیا را مسلمان کنى!

شما بیایید یک حرفى مى‏خواهید یاد رفیقتان بدهید، جان به لبتان مى‏رسد آن حرف را نمى‏فهمد؛ اى رسول ما باید بروى توى دنیا، توى مکّه، توى مدینه، توى طائف، سنگ بزنند به پایت، ساحرت بگویند، مجنونت بگویند، شمشیر رویت بکشند، دندانت را بشکنند، گرسنگى به تو بدهند، دربدر بیابانهایت کنند، پایت خار برود، دخترت زینب مى‏خواهد عقبت حرکت کند، هجرت کند، بیاید به مدینه، همین عمرو عاص آمد با جماعتى، نیزه زد به آن شتر، بچّه سقط کرد، نزدیک بود همین زینب بمیرد!! اینها همه راجع به چیست؟ راجع به این است که باید برسانى خلاصه.

حسینت را مى‏کشند، حسنت را مى‏کشند، راضى هستى؟ بله!

این است، راه این است. على را توى محراب مى‏زنند، با فاطمه زهرا این کار را مى‏کنند، راضى هستى؟

ما که به کسى نبوّت مى‏دهیم نه اینکه پَر قو برایش مى‏اندازیم مى‏گویم بفرما! این حرف‏ها نیست.

این نبوّت را به خیلى از پیغمبران دادند هیچ کس نتوانست قبول کند، ولایت را به خیلى‏ها دادند نتوانستند قبول کنند.

         آسمان بار امانت نتوانست کشید             قرعه فال به نام من دیوانه زدند
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
بنده خدا

فضائل أمیرالمؤمنین علیه السّلام از زبان احمد بن حنبل و شافعى‏

در پیش احمد بن حنبل جماعتى نشسته بودند و مفصّل تعریف مى‏کردند از خلفاء، و احمد حنبل هم گوش مى‏داد، او هم جملاتى مى‏گفت؛ در پایان مجلس کسى به او گفت:

در این مجلس صحبت از على نکردید؟!

احمد حنبل گفت:

ما از او چه صحبت کنیم؟! او مافوق صحبت ماست، مافوق تعریف ماست، هر وقت ما یاد او مى‏کنیم شرمنده مى‏شویم و سر خود را باید پائین بیانداریم؛ اینهائى که ما از آنها صحبت مى‏کنیم اینها همین افرادى هستند که اوصافى که براى آنها بیان شده، بیان مى‏شود.- احمد حنبل یک مرد سنّى است ها! یکى از علماى بزرگ اهل تسنّن و یکى از ائمّه اربعه سنّت است-اینها افرادى بودند که مى‏خواستند خلیفه بشوند و بواسطه خلافت زینت پیدا کنند، ولى على کسى نبود که بواسطه خلافت زینت پیدا کند، على خلافت را زینت داد! خلافت به على زینت پیدا کرد.

شافعى مى‏گوید:

اى افرادى که دارید حجّ مى‏کنید و از عرفات به مشعر و از مشعر مى‏خواهید بروید وارد مِنى، و از منى بیائید در مکّه، در مُحسِّر (آنجا یک مکانى مخصوص است که تمام افراد کوچ مى‏کنند در نَفْر اوّل که روز دوازدهم و نَفْر دوّم روز سیزدهم است، یکسره تمام آن جمعیّت منى حرکت مى‏کند براى مکّه) مى‏گوید یکى برود آنجا از قول من فریاد کند بگوید که: جان من، پوست من، گوشت من، با محبّت على و آل او آمیخته شده، مى‏خواهید من را شیعه بگوئید مى‏خواهید نگوئید، مى‏خواهید رافضى بگوئید مى‏خواهید نگوئید، اگر این محبّت رفض است تمام ثَقْلان یا ثَقَلان شهادت بدهند که من رافضى هستم و شیعه هستم!

چرا؟ چون کار أمیرالمؤمنین بر اساس صدق بود بر اساس حقّ بود، أمیرالمؤمنین دروغ نمى‏گفت، منطق ،منطق حقّ بود. منطق أمیرالمؤمنین منطق رسول خدا بود، منطق واقع بینى بود، منطق علم بود، منطق ادراک بود.

من نظرم مى‏آید یکى از شب‏هاى سه شنبه براى رفقا در مسجد، رسید مطلب به اینجا که ما از اعمال و رفتار هر یک از خلفا اصلًا مى‏توانیم افکار آنها را بخوانیم و بسنجیم و ببینیم چه قِسم طرز تفکّر داشتند؟ چه قسم فکر مى‏کردند؟ روحیّه‏شان چه بود؟
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
بنده خدا

نکاتی مهم راجع به آداب روز عرفه


هر چه مسکنت دارید در این روز به خدا عرضه کنید و بگویید خدایا هنر ما در ناسپاسى و معصیت است و هنر مولى رحمت و بخشش و مغفرت است.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
بنده خدا