ارائه مبانی اصیل و حقیقی اسلام

۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «امام شناسی» ثبت شده است

‫تصاویر زائران اربعین وحال وهوای نجف اشرف

‫تصاویر زائران اربعین وحال وهوای نجف اشرف

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
بنده خدا

ولایت را جز أمیرالمؤمنین علیه السّلام کسى نمى‏تواتد تحمل نماید

مگر همه کس مى‏تواند أمیرالمؤمنین بشود؟! أمیرالمؤمنین شدن یعنى از مغزِ سر تا نوک ناخن در آتش زندگى کردن و مواجه با مشکلات شدن و ناراحتى‏ها و نسبت‏ها و تهمت‏ها و زجرها و دربدرى‏ها! و نسبت کفر علناً!! ده هزار نفر قیام کرد بر أمیرالمؤمنین علیه السّلام کافرى تو، کافر! و خونت هدر است براى کفر، کفر! تو کافرى از طرف [ما]. به ما یک نسبت کفر که نه، یک نسبت فسق که نه، از این کمترها بدهند اصلًا در مى‏رویم!! آن چه تحمّلى بوده، چه کوهى بوده، چه عظمتى بوده، ما که به این نمى‏رسیم.

على کلّ تقدیر امروز روز عید غدیر است، یعنى عید معرفت است، یعنى اى مردم اگر مى‏خواهید از دنیایتان بهره‏ببرید، از آخرتتان بهره ببرید، از کسبتان، از زنتان، از بچّه‏تان، از مالتان، از عِرضتان، از ناموستان، از دنیاتان، از آخرتتان راه این است و بس! این معرّفى به سوى پیغمبر و خدا مى‏کند و غیر از این راهى نیست، راه‏ها بسته است.

این از عالم بالا یک هُمائى است آمده بال‏هاى خود را باز کرده مى‏گوید من رفتم وطنتان را شناختم، اگر مى‏خواهید بیائید من شما را ببرم! از راه‏هاى متفرّق نروید. فَتَفَرَّقَ بِکُمْ عَنْ سَبیلِه این راه‏هاى مختلف شما را از راه خدا جدا مى‏کند، دور مى‏کند، خسته‏تان مى‏کند، ناراحتتان مى‏کند، عمرتان را مى‏گیرد، سرمایه‏تان را مى‏گیرد، دست خالى مى‏شوید.

مثل یک دانه کبریت، یک کبریت یک قران دو قران قیمت دارد، یکى مى‏زند یک فضا را روشن مى‏کند، دوّمى، سوّمى، چهارمى، تمام مى‏شود، خود قوطى کبریت خالى مى‏شود، بى‏قیمت، مى‏اندازندش دور. از دار دنیا مى‏خواهد برود، هیچ، تمام سرمایه‏ها را حرام کرده؛ امّا اگر کبریت نبودى، متّصل بودى به ولایت، (مثل یک چراغى که متّصل است به یک کارخانه، دائماً نور مى‏دهد، آخرش هم نور است) نفاد ندارد، چون اتّصال دارد، اتّصال با ولایت یعنى اتّصال‏

با خدا، خداشناسى یعنى أمیرالمؤمنین شناسى، أمیرالمؤمنین شناسى یعنى خدا شناسى، ولایت یعنى توحید، توحید یعنى ولایت. توجّه مى‏کنید چه عرض مى‏کنم؟!

اینها یکى است، هزار سال انسان برود عبادت کند، أمیرالمؤمنین را نشناسد، خودش را عبادت کرده، خدا را عبادت نکرده؛ خودش را عبادت کرده، منویّات خودش را، خواهش خودش را، آرزوى خودش را، آن خدائى که خودش در دل خودش ساخته او را عبادت کرده.

و لذا مى‏بینیم که آثار عبودیّت در آنها پیدا نمى‏شود، حرفهایشان جامد است، خشک است، نماز مى‏خواند امّا قلب جامد است، رحم نیست، مروّت نیست، انصاف نیست، عطوفت نیست، رقّت قلب نیست، حمیّت نیست؛ امّا اینها که با أمیرالمؤمنین رابطه دارند دیگر نسبت به همه عطوفند: نسبت به کفّار عطوفند، نسبت به حیوان عطوف است، نسبت به سگِ کوچه لاى برف عطوف است، مهربان است، چرا؟

چون أمیرالمؤمنین یک سرش در عالم توحید است و یک سرش آمده اینجا، و توحید تمام عوالم را در زیر پر خود به عنوان رحمت گرفته و سایه‏رحمت گسترده، على هم که نمونه رحمت است، پس بنابراین این شاخه رحمت به تمام این موجوداتى که در عالم وجود، وجود دارد کشیده شده. بنابراین عید غدیر یعنى بزرگ‏ترین اعیاد.
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
بنده خدا
عید غدیر، عید معرّفى ولایت است‏

عید غدیر، عید معرّفى ولایت است‏

عید غدیر، عید معرّفى ولایت است، پیغمبر أمیرالمؤمنین را بلند کرد گفت: مردم این است على! این ولایت است!

خیلى فرموده بود، از اوّل زمان بعثت، ولایت و وزارت و خلافت و وصایت أمیرالمؤمنین علیه السّلام را پیغمبر ابلاغ فرمود، تا آن هنگامى که دم آخر بود و فاطمه زهرا سلام الـله علیها گریه مى‏کرد؛ گفت: بیا پیش من!- در اینجا هم حالا روایتش را برایتان اگر وقت کردیم مى‏خوانم-

وقتى آیه نازل شد: وَ أَنْذِرْ عَشیرَتَکَ الْأَقْرَبین! پیغمبر چهل نفر از قوم و خویش‏هاى خود را جمع کرد، در آن مجلس در مکّه در بدو بعثت است، فرمود:

کیست که با من در این امر کمک کند؟ نمى‏گوید اى مردم، اسلام بیاورید؛ [می‌گوید]

أیُّکُم یُوازرُنى علَى ذَلک عَلَى أن یَکونَ وَصیِّى و وَزیرى و خَلیفَتى مِن بَعدى؟!

کیست به من کمک کند در این انجام کار رسالت؟ این بار بار سنگینى است روى دوش من! من یک کمک مى‏خواهم که بیاید و این بار را با کمک و همراهى یکدیگر برداریم.

تا سه بار حضرت تکرار کردند، هیچ کس جواب نداد و فقط حضرت [علی] عرض کردند: من!

حضرت بیعت کردند با أمیرالمؤمنین! با بچّه سیزده ساله ها! بچّه سیزده ساله مى‏دانید چى؟ بچّه سیزده ساله خودمان را تماشا مى‏کنید چقدرى است؟ آن روز پیغمبر با أمیرالمؤمنین بیعت کرد! یعنى تو باید زیر بغل من را بگیرى، کار من کار آسانى نیست، نبوّت یک تشریفى نیست که به من داده شده.

من تا حالا توى حرم خدا بودم و توى مقام امن و امان و سرّ، و از نقطه نظر ظاهر همیشه در کوه حِراء خلوت داشتم و حالا خدا به من امر کرده بیا برو پائین! اوّل مشکلات است! چه مشکلات!! باید دنیا را مسلمان کنى!

شما بیایید یک حرفى مى‏خواهید یاد رفیقتان بدهید، جان به لبتان مى‏رسد آن حرف را نمى‏فهمد؛ اى رسول ما باید بروى توى دنیا، توى مکّه، توى مدینه، توى طائف، سنگ بزنند به پایت، ساحرت بگویند، مجنونت بگویند، شمشیر رویت بکشند، دندانت را بشکنند، گرسنگى به تو بدهند، دربدر بیابانهایت کنند، پایت خار برود، دخترت زینب مى‏خواهد عقبت حرکت کند، هجرت کند، بیاید به مدینه، همین عمرو عاص آمد با جماعتى، نیزه زد به آن شتر، بچّه سقط کرد، نزدیک بود همین زینب بمیرد!! اینها همه راجع به چیست؟ راجع به این است که باید برسانى خلاصه.

حسینت را مى‏کشند، حسنت را مى‏کشند، راضى هستى؟ بله!

این است، راه این است. على را توى محراب مى‏زنند، با فاطمه زهرا این کار را مى‏کنند، راضى هستى؟

ما که به کسى نبوّت مى‏دهیم نه اینکه پَر قو برایش مى‏اندازیم مى‏گویم بفرما! این حرف‏ها نیست.

این نبوّت را به خیلى از پیغمبران دادند هیچ کس نتوانست قبول کند، ولایت را به خیلى‏ها دادند نتوانستند قبول کنند.

         آسمان بار امانت نتوانست کشید             قرعه فال به نام من دیوانه زدند
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
بنده خدا

فضائل أمیرالمؤمنین علیه السّلام از زبان احمد بن حنبل و شافعى‏

در پیش احمد بن حنبل جماعتى نشسته بودند و مفصّل تعریف مى‏کردند از خلفاء، و احمد حنبل هم گوش مى‏داد، او هم جملاتى مى‏گفت؛ در پایان مجلس کسى به او گفت:

در این مجلس صحبت از على نکردید؟!

احمد حنبل گفت:

ما از او چه صحبت کنیم؟! او مافوق صحبت ماست، مافوق تعریف ماست، هر وقت ما یاد او مى‏کنیم شرمنده مى‏شویم و سر خود را باید پائین بیانداریم؛ اینهائى که ما از آنها صحبت مى‏کنیم اینها همین افرادى هستند که اوصافى که براى آنها بیان شده، بیان مى‏شود.- احمد حنبل یک مرد سنّى است ها! یکى از علماى بزرگ اهل تسنّن و یکى از ائمّه اربعه سنّت است-اینها افرادى بودند که مى‏خواستند خلیفه بشوند و بواسطه خلافت زینت پیدا کنند، ولى على کسى نبود که بواسطه خلافت زینت پیدا کند، على خلافت را زینت داد! خلافت به على زینت پیدا کرد.

شافعى مى‏گوید:

اى افرادى که دارید حجّ مى‏کنید و از عرفات به مشعر و از مشعر مى‏خواهید بروید وارد مِنى، و از منى بیائید در مکّه، در مُحسِّر (آنجا یک مکانى مخصوص است که تمام افراد کوچ مى‏کنند در نَفْر اوّل که روز دوازدهم و نَفْر دوّم روز سیزدهم است، یکسره تمام آن جمعیّت منى حرکت مى‏کند براى مکّه) مى‏گوید یکى برود آنجا از قول من فریاد کند بگوید که: جان من، پوست من، گوشت من، با محبّت على و آل او آمیخته شده، مى‏خواهید من را شیعه بگوئید مى‏خواهید نگوئید، مى‏خواهید رافضى بگوئید مى‏خواهید نگوئید، اگر این محبّت رفض است تمام ثَقْلان یا ثَقَلان شهادت بدهند که من رافضى هستم و شیعه هستم!

چرا؟ چون کار أمیرالمؤمنین بر اساس صدق بود بر اساس حقّ بود، أمیرالمؤمنین دروغ نمى‏گفت، منطق ،منطق حقّ بود. منطق أمیرالمؤمنین منطق رسول خدا بود، منطق واقع بینى بود، منطق علم بود، منطق ادراک بود.

من نظرم مى‏آید یکى از شب‏هاى سه شنبه براى رفقا در مسجد، رسید مطلب به اینجا که ما از اعمال و رفتار هر یک از خلفا اصلًا مى‏توانیم افکار آنها را بخوانیم و بسنجیم و ببینیم چه قِسم طرز تفکّر داشتند؟ چه قسم فکر مى‏کردند؟ روحیّه‏شان چه بود؟
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
بنده خدا

فضیلت امیرالمومنین علیه السلام


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
بنده خدا