در پشت جلد این کتاب آمده است: «گفتم: بالاخره که فراموشش میکنی، روزگار همینطور که نمیماند. نفس عمیقی کشید و گفت: یاد بعضی از آدمها هیچ وقت نمامی ندارد؛ با این که نیستند، با این که رفتهاند، ولی هیچوقت خاطرههاشان تمام نمیشود. گفتم: ولی همین که نیستند، کم کم همه چیز تمام میشود. لبخندی زد و گفت: بودن بعضی از آدمها تازه از نبودشان شروع میشود…».
از ویژگیهای شاخص این رمان میتوان به تاکید نویسنده بر جریان سیال ذهن شخصیتها، تعدد کاراکترها، و دیالوگها و داستانی تاثیرگذار اشاره کرد که در قالب نثری روان و محصورکننده مخاطب داستان را با خود همراه میکند. نویسنده در این اثر سعی کرده است داستانی غیرقابل پیشبینی
و ملموس را روایت کند که سبب تحسین یکپارچه منتقدان ادبیات داستانی از آن
شده است. بایک زمانی حوادث موجود در این رمان و بحران خشکسالی که مردم
ایلام با آن روبرو هستند را ناشی از سدسازی غیراصولی در این منطقه میداند که زندگی مردم این منطقه را با بحرانی عمیق روبرو کرده است.