ارائه مبانی اصیل و حقیقی اسلام

۱۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «کتاب اسلامی» ثبت شده است

راه خدا

راه خدا

مرحوم علامه طهرانی (رحمة الله علیه) :

راه خدا در متن زندگی همه ی انسانهاست . ولی از بس مردم نرفته اند ، در حاشیه قرار گرفته است...!


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
بنده خدا

مهر خوبان دل و دین از همه بی پروا برد

مهر خوبان دل و دین از همه بی پروا برد

رخ شطرنج نبرد آنچه رخ زیبا برد


تو مپندار که مجنون سر خود مجنون گشت

از سمک تا به سماکش کشش لیلا برد


من به سرچشمه خورشید نه خود بردم راه

ذره ای بودم و مهر تو مرا بالا برد


من خسی بی سرو پایم که به سیل افتادم

او که می رفت مرا هم به دل دریا برد


جام صهبا زکجا بود مگر دست که بود

که به یک جلوه دل و دین زهمه یکجا برد


خم ابروی تو بود و کف مینوی تو بود

که درین بزم بگردید و دل شیدا برد


خودت آموختی ام مهر و خودت سوختی ام

با برافروخته رویی که قرار از ما برد


همه یاران به سر راه تو بودیم ولی

غم روی تو مرا دید و ز من یغما برد


همه دلباخته بودیم و هراسان که غمت

همه را پشت سر انداخت، مرا تنها برد


علامه سید محمد حسین طباطبایی


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
بنده خدا

مواعظ لقمان

🔸شخصی از لقمان پرسید: کدام انسانی، بدترین انسان است؟

لقمان فرمود: «آن کس که باکی ندارد که مردم او را بدکار بنگرند.»


🔸شخصی به لقمان گفت: چقدر نازیبا هستی؟

لقمان در پاسخ فرمود: از قیافه من عیب می‌گیری یا از نقّاش قیافه من (خدا).


🔸این نصیحت یادآور آن حکایتی است که شخصی هیکل ناهنجار شتری را دید، و گفت همه اعضاء تو ناقوار و نامناسب و زشت است، شتر گفت: «عیب نقّاش می‌کنی زنهار!»


🔶موعظه تکان دهنده لقمان


🔸ای پسر جان! اگر درباره مرگ شک داری، خواب را از خود بران، در صورتی که قدرت بر این کار را نداری، و اگر درباره روز قیامت شک داری، بیداری از خواب را از خود دفع کن، در صورتی که چنین قدرتی نداری، و اگر در این دو مورد بیندیشی می‌بینی که جان تو در دست دیگری است، زیرا خواب بسان مرگ است و بیداری پس از خواب بسان برپا شدن قیامت، پس از مرگ است.


🔸از اندرزهای تکان دهنده لقمان به پسرش این بود:

«یا بُنَی تَعَلَّمْتُ سَبْعَة آلافٍ مِنَ الْحِکْمَة، فَاحْفَظْ مِنْها اَرْبَعاً وَ مُرْمَعِی اِلَی الْجَنَّة: اَحْکِمْ سَفِینَتَکَ، فَاِنَّ بَحْرِکِ عَمِیقٌ، وَ خَفِّفْ حَمْلَکَ فَاِنَّ الْعَقَبَة کَؤُودٌ، وَ اَکْثِرِ الزّادَ، فَاِنَّ السَّفَرَ بَعِیدٌ، وَ اَخْلِصِ الْعَمَلَ فَاِنَّ النّاقِدَ بَصِیرٌ؛

🔸ای پسر جان! هفت هزار حکمت آموختم، از میان این حکمتها چهار حکمت را فراگیر و به آن عمل کن، آن گاه همراه من به بهشت حرکت کن؛


1. کشتی خود را محکم و استوار کن، چرا که دریای (زندگی) ژرف و عمیق است 

2. بار گناه خود را سبک کن چرا که گردنه عبور، بسیار سخت است 

3. زاد و توشه فراوان برای راه سفر آخرت فراهم کن، زیرا این سفر طول و دراز است 

4. عمل خود را خالص کن، چرا که بررسی کننده اعمال، تیز بین و دقت نگر است.»


#بحار_جلد13_ص431


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
بنده خدا

کتاب طب جامع اسلامی (گام به گام تا سلامتی)


کتاب طب جامع اسلامی (گام به گام تا سلامتی) تالیف حجت الاسلام سیدحمیدرضا اختریان خراسانی

دستورات این کتاب شامل موضوعات و درمان های روحی و جسمی و روح و بدن است که امیدوارم بتواند، روان و بند های بیمار ما را درمان کند و در پرتو آن بندگانی شایسته ، صالح و عاقل به دستورات خداوند متعال باشیم و سعادت دنیا و آخرت را نصیب خود گردانیم.

کتاب طب جامع اسلامی(گام به گام تا سلامتی)شامل مباحثی است پیرامون موضوعات و درمان های روحی و جسمی و روح و بدن است که در چهار گام این مراحل رو بیان میدارند.

گام اول درباره مزاج شناسی آسان است.

گام دوم درباره غذا های مفید و مضر است.

گام سوم درباره غذا های ممنوعه است.

و گام آخر یا چهارم مباحثی پیرامون تغذیه رو بیان میکنند.

جهت خرید و تهیه این کتاب جامع از طریق لینک زیر سفارش دهید. با تشکر

 

خرید پستی
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
بنده خدا

حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه در کلام امام محمد التقی علیه السلام

حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه در کلام امام محمد التقی علیه السلام


قال جوادالائمه علیه السلام:

«اَفضَلُ اعمالِ شیعتنا انتظارُ الفَرَج مَن عَرَف هذ الامرَ فقد فُرِّج عَنه بانتظاره»؛

«برترین عمل شیعیان ما انتظار فرج است. هر کس این امر را بداند و آن را بشناسد، با همین انتظار در کارش گشایش و فرج مى ‏شود».

  بحارالانوار، ج 52، ص 110

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
بنده خدا
خطبه‌ سیّد الشّهداء راجع‌ به‌ معرفت خدا و امام علیه السلام

خطبه‌ سیّد الشّهداء راجع‌ به‌ معرفت خدا و امام علیه السلام

از جمله‌ فرمایشات‌ حضرت‌ سیّد الشّهداء أبا عبدالله‌ الحسین ‌بن ‌علیّ ‌بن‌أبی‌طالب‌ علیهم‌ السّلام‌ است‌ که‌ روزی‌ به‌ عنوان‌ خطبه‌ برای‌ اصحاب‌ خود ایراد نمودند:

أَیُّهَا النَّاسُ! إنَّ اللَهَ مَا خَلَقَ خَلْقَ اللَهِ إلَّا لِیَعْرِفُوهُ؛ فَإذَا عَرَفُوهُ عَبَدُوهُ، وَاسْتَغْنَوْا بِعِبَادَتِهِ عَنْ عِبَادَه مَا سِواهُ.

فَقَالَ رَجُلٌ: یَابْنَ رَسُولِ اللَهِ! مَا مَعْرِفَه اللَهِ عَزَّ وَجَلَّ؟ فَقَالَ: مَعْرِفَه أَهْلِ کُلِّ زَمَانٍ، إمَامَهُ الَّذِی‌ یَجِبُ عَلَیْهِمْ طَاعَتُهُ1



«ای‌ مردم‌! بدرستیکه‌ خداوند خلق‌ خود را نیافریده‌ است‌، مگر از برای‌ آنکه‌ به‌ او معرفت‌ و شناسائی‌ پیدا کنند.

پس‌ زمانیکه‌ او را بشناسند، در مقام‌ بندگی‌ و عبودیّت‌ او برمی‌آیند؛ و به‌ واسطه‌ عبادت‌ و بندگی‌ او از عبادت‌ و بندگی‌ غیر او از جمیع‌ ما سِوی‌ مُستغنی‌ می‌گردند.

در اینحال‌ مردی‌ گفت‌: ای‌ پسر رسول‌ خدا! معرفت‌ خداوند عزّوجلّ چیست‌؟

حضرت‌ فرمود: معرفت‌ و شناخت‌ اهل‌ هر زمان‌، امام‌ خود را که‌ واجب‌ است‌ از او اطاعت‌ و پیروی‌ نمایند.»

-------------------------------------------------------------------------

1 این‌ سخن‌ حضرت‌ را در «ملحقات‌ إحقاق‌ الحقّ» ص‌ 594 از ج‌ 11، از علاّمه‌ شهیر به‌ ابن‌ حسنویه‌ در کتاب‌ «دُرّ بحرِ المناقب‌» ص‌ 128، مخطوط‌ از حضرت‌ صادق‌ علیه‌ السّلام‌ روایت‌ کرده‌ است‌ که‌ فرمود: حسین‌ بن‌ علیّ علیه‌ السّلام‌ برای‌ ایراد خطبه‌ بسوی‌ اصحابشان‌ خارج‌ شدند و چنین‌ فرمودند.

-------------------------------------------------------------------------

خرید اینترنتی کتاب ارزشمند لمعات الحسین علیه السلام

اثری گرانقدر از مرحوم علامه طهرانی رضوان الله تعالی علیه 


خرید پستی




۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
بنده خدا
از مکه تا کربلا (منزل شَراف (و ذُو حُسَم) قسمت دوم)

از مکه تا کربلا (منزل شَراف (و ذُو حُسَم) قسمت دوم)

امروز در تاریخ شنبه 26 ذی الحجه 60 هجری حضرت همراه با خانواده خود به منزل شَراف (و ذُو حُسَم) رسیدند.

نام یکی از منزلگاه های کاروان حسین بن علی (علیهما السلام) و حد فاصل مکه به کوفه (عراق)، این کوه در منطقه ای است در قسمت چپ منزلگاه «شراف». آن زمان که حسین بن علی در راه متوجه شد که سپاهی از کوفه اعزام شده و به سمت آنان در حرکت است، با یارانش به منطقه شراف رسیده بودند و از دور نشانه هایی را مشاهده کردند. حضرت به آنها فرمود: آیا در این نزدیکی ها محل ایمنی وجود دارد که آنجا برویم و آن را پشت سر خود قرار دهیم و فقط از یک جبهه با دشمن رو به رو شویم؟ آنان که با منطقه آشنا بودند ذوحسم را نشان دادند و امام یاران را به آنجا برد و قبل از اینکه لشگر حربن یزید ریاحی برسد، آنجا اردوگاه زد. همین جا بود که سپاه امام (علیه السلام) با سپاه حر (دشمن) رو به رو شد و حسین (علیه السلام) دستور داد تا اصحابش و سپاه حر و اسبان آنها را سیراب کنند و پس از استراحت کوتاهی موقع نماز ظهر، مؤذن مخصوص حسین (علیه السلام) اذان گفت و لشگر دشمن با یاران امام حسین (علیه السلام) نماز خواندند. حسین بن علی (علیهما السلام) در همین جا بود که 2 سخنرانی برای سپاه کوفه کرد و از آنها خواست تا اگر به دعوتنامه ها و عهد و پیمان خود هنوز وفادارید و من و خاندانم را شایسته رهبری در مقابل مدعیان ناحق خلافت (بنی امیه) می دانید خداوند از شما بیشتر راضی خواهد بود و اگر حق را نمی پذیرید و اکنون خواسته شما غیر از دعوتنامه های شماست، من از همین جا بر می گردم و به همان جایی که آمده ام می روم.


حر از نامه ها و پیام ها اظهار بی اطلاعی کرد و امام (علیه السلام) آن ها را توسط "عقبة بن سمعان" به آنها نشان داد. حر فرمان عبیدالله بن زیاد را به آن حضرت ابلاغ کرد، امام دستور داد تا همه اصحاب برگردند و همین جا بود که حر و سپاهش راه را بر آنها بستند (از آنجا که منزلگاه «شراف» و «ذوحسم» بسیار نزدیک بود و حضرت حسین (علیه السلام) در این منطقه مدتی توقف کردند، برخی منابع تاریخی برخورد سپاه حر بن یزید ریاحی با امام حسین (علیه السلام) و سخنرانی های آن حضرت را در «شراف» و برخی در همین «ذوحسم» ذکر کرده اند) و در این منزلگاه حسین (علیه السلام) خطابه ای ایراد نمود. پس از حمد و سپاس خدای تعالی گفت: کار پیش آمد که می بینید و دنیا دگرگون شده و به زشتی گراییده و بدتر شده است خیر آن رفته و از آن، ته ظرفی مانده و معاشی ناچیز مانند یک چراگاه کم مایه، نمی بینید که به حق عمل نمی شود و از باطل دوری نمی شود؟ مؤمن باید حق جوی و مشتاق لقای خداوند باشد و من مرگ را جز شهادت نمی بینیم و زندگی با ستمکاران را غیر رنج و سختی دل نمی دانم، و آنگاه "زهیر بن قین" برخاست و بعد از حمد و ثنای خداوند و ستایش او، حمایت خود را در نصرت و یاری امام خود اظهار نمود سپس "نافع بن هلال" و "بریر بن خضیر" به دنبال صحبت های او، وفاداری خود را ابراز کردند و امام حسین (علیه السلام) در حق آنان دعا نمود و ندای الرحیل، الرحیل سرداد. (دربرخی منابع تاریخی وفاداری این یاران را در منزلگاه دیگری ذکر کرده اند).


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
بنده خدا

از مکه تا کربلا (منزل شَراف (و ذُو حُسَم) قسمت اول)

امروز در تاریخ شنبه 26 ذی الحجه 60 هجری حضرت همراه با خانواده خود به منزل شَراف (و ذُو حُسَم) رسیدند.

شراف (شراف) به معنای بلندی، نام یکی از منزلگاه های کاروان حسین بن علی (علیهما السلام)، حد فاصل مکه تا کوفه، هفدهمین منزلگاه کاروان امام حسین (علیه السلام) بود که روز شنبه 26 ذیحجه به آنجا رسیدند. منطقه ای است پر آب و درخت و از طرف حجاز بعد از پهن دشت «بطن العقبه» واقع شده و تا واقصه 5/7 کیلومتر فاصله دارد. وجه تسمیه آن: به علت اینست که مردی با این نام در این محل چاه های پر آبی احداث کرده بود.

وقتی کاوران امام حسین (علیه السلام) به این منطقه رسید حضرت با یاران خود اتراق کرد و به دستور او مقداری زیاد آب برداشته و ذخیره کردند. ناگهان یکی از آنها گفت: الله اکبر، امام حسین فرمود: برای چه تکبیر گفتی؟ مرد گفت: درخت های خرما دیدم. گروهی از اصحاب گفتند: به خدا قسم ما هرگز در اینجا نخل ندیده ایم، حسین (علیه السلام) فرمود: خیال می کنید که آن چیست؟ یاران گفتند: گمان داریم که گوش اسبان است، حسین (علیه السلام) فرمود: من هم چنین می پندارم. آیا در این نزدیکی ها محل امنی هست که ما برویم و آن را پشت سر خود بگذاریم و فقط از یک جبهه با دشمن رو به رو شویم؟ آنان که با منطقه آشنا بودند گفتند آری، سمت چپ شراف، کوه ذوحسم و آنگاه راه را به سمت چپ «شراف» به ناحیه «ذوحسم» ادامه دادند و همانجا پناه گرفتند. چون «منزلگاه شراف» و «ذوحسم» به یکدیگر بسیار نزدیک است لذا بعضی کتب تاریخی برخورد امام (علیه السلام) با سپاه "حر" را در آن منزلگاه نوشته اند.

امام حسین 2

کاروان حسین بن علی زودتر به این مکان می رسد و اردوگاه می زند و امام (علیه السلام) با اولین سپاه اعزامی ابن زیاد به فرماندهی حر بن یزید ریاحی با هزار مرد جنگجو رو به رو شد. "حر" به فرمان "حصین بن تمیم" از حرکت امام (علیه السلام) جلوگیری کرد. امام در منزلگاه قبلی دستور داده بود تا اصحابش آب فراوانی بردارند و چون سپاه حر و اسبان آنها را تشنه دید، دستورداد خودشان و اسبانشان را سیراب کنند. پس از استراحت کوتاهی موقع نماز ظهر می رسد. موذن مخصوص آن حضرت "حجاج بن مسروق جعفی" به دستور امام (علیه السلام) اذان می گوید. امام به حر فرمود: تو با ما نماز می خوانی یا مستقل و با سپاهیانت؟ حر عرض کرد: نه، ما هم با شما نماز می خوانیم. امام حسین (علیه السلام) در این منزلگاه 2 سخنرانی کرد، اول موقع نماز ظهر و چنین گفت: مردم، من نزد شما نیامدم تا زمانی که نامه های شما به دست من رسید و فرستادگان شما آمدند و گفتند که ما امام و پیشوایی نداریم، به سوی ما بیا تا شاید به سبب تو خداوند ما را بر صواب و حق رهنمون کند، اگر به این دعوت ها وفادارید با من پیمان محکم ببندید تا به من اطمینان بیشتری دهید و اگر بر آن عهد نیستید و از آمدنم ناراضی هستید، از همین جا باز می گردم و به همان جایی که آمده ام، می روم و آنان همه سکوت کردند.
دومین سخنرانی امام (
علیه السلام): بعد از نماز عصر پس از حمد و ثنای الهی، خطاب به سپاهیان حر چنین فرمود: ای مردم، از خدا بترسید و بپذیرید که حق در دست اهل آن باشد که در اینصورت خداوند بیشتر از شما راضی خواهد بود. ما اهل بیت پیامبر به ولایت و رهبری مردم شایسته تر و سزاوارتریم از این مدعیان خلافت (بنی امیه)، که به ناحق اند و همواره راه ظلم و فساد و دشمنی با خدا را در پیش دارند. اگر حق را نپذیرید و از ما روگردان باشید و حق ما را نشناسید و اکنون خواسته شما غیر از آن باشد که در نامه های خود داشتید، من از همین جا، از نزد شما بر می گردم. حر از نامه ها و دعوتنامه ها اظهار بی اطلاعی کرد، امام (علیه السلام) آن نامه ها را توسط "عقبه بن سمعان" به آنها نشان داد و حر فرمان عبیدالله بن زیاد را به آن حضرت ابلاغ کرد. امام دستور داد تا اصحاب و همگی باز کردند ولی همین جا سپاه حربن ریاحی راه را بر آنها گرفتند.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
بنده خدا

ولایت را جز أمیرالمؤمنین علیه السّلام کسى نمى‏تواتد تحمل نماید

مگر همه کس مى‏تواند أمیرالمؤمنین بشود؟! أمیرالمؤمنین شدن یعنى از مغزِ سر تا نوک ناخن در آتش زندگى کردن و مواجه با مشکلات شدن و ناراحتى‏ها و نسبت‏ها و تهمت‏ها و زجرها و دربدرى‏ها! و نسبت کفر علناً!! ده هزار نفر قیام کرد بر أمیرالمؤمنین علیه السّلام کافرى تو، کافر! و خونت هدر است براى کفر، کفر! تو کافرى از طرف [ما]. به ما یک نسبت کفر که نه، یک نسبت فسق که نه، از این کمترها بدهند اصلًا در مى‏رویم!! آن چه تحمّلى بوده، چه کوهى بوده، چه عظمتى بوده، ما که به این نمى‏رسیم.

على کلّ تقدیر امروز روز عید غدیر است، یعنى عید معرفت است، یعنى اى مردم اگر مى‏خواهید از دنیایتان بهره‏ببرید، از آخرتتان بهره ببرید، از کسبتان، از زنتان، از بچّه‏تان، از مالتان، از عِرضتان، از ناموستان، از دنیاتان، از آخرتتان راه این است و بس! این معرّفى به سوى پیغمبر و خدا مى‏کند و غیر از این راهى نیست، راه‏ها بسته است.

این از عالم بالا یک هُمائى است آمده بال‏هاى خود را باز کرده مى‏گوید من رفتم وطنتان را شناختم، اگر مى‏خواهید بیائید من شما را ببرم! از راه‏هاى متفرّق نروید. فَتَفَرَّقَ بِکُمْ عَنْ سَبیلِه این راه‏هاى مختلف شما را از راه خدا جدا مى‏کند، دور مى‏کند، خسته‏تان مى‏کند، ناراحتتان مى‏کند، عمرتان را مى‏گیرد، سرمایه‏تان را مى‏گیرد، دست خالى مى‏شوید.

مثل یک دانه کبریت، یک کبریت یک قران دو قران قیمت دارد، یکى مى‏زند یک فضا را روشن مى‏کند، دوّمى، سوّمى، چهارمى، تمام مى‏شود، خود قوطى کبریت خالى مى‏شود، بى‏قیمت، مى‏اندازندش دور. از دار دنیا مى‏خواهد برود، هیچ، تمام سرمایه‏ها را حرام کرده؛ امّا اگر کبریت نبودى، متّصل بودى به ولایت، (مثل یک چراغى که متّصل است به یک کارخانه، دائماً نور مى‏دهد، آخرش هم نور است) نفاد ندارد، چون اتّصال دارد، اتّصال با ولایت یعنى اتّصال‏

با خدا، خداشناسى یعنى أمیرالمؤمنین شناسى، أمیرالمؤمنین شناسى یعنى خدا شناسى، ولایت یعنى توحید، توحید یعنى ولایت. توجّه مى‏کنید چه عرض مى‏کنم؟!

اینها یکى است، هزار سال انسان برود عبادت کند، أمیرالمؤمنین را نشناسد، خودش را عبادت کرده، خدا را عبادت نکرده؛ خودش را عبادت کرده، منویّات خودش را، خواهش خودش را، آرزوى خودش را، آن خدائى که خودش در دل خودش ساخته او را عبادت کرده.

و لذا مى‏بینیم که آثار عبودیّت در آنها پیدا نمى‏شود، حرفهایشان جامد است، خشک است، نماز مى‏خواند امّا قلب جامد است، رحم نیست، مروّت نیست، انصاف نیست، عطوفت نیست، رقّت قلب نیست، حمیّت نیست؛ امّا اینها که با أمیرالمؤمنین رابطه دارند دیگر نسبت به همه عطوفند: نسبت به کفّار عطوفند، نسبت به حیوان عطوف است، نسبت به سگِ کوچه لاى برف عطوف است، مهربان است، چرا؟

چون أمیرالمؤمنین یک سرش در عالم توحید است و یک سرش آمده اینجا، و توحید تمام عوالم را در زیر پر خود به عنوان رحمت گرفته و سایه‏رحمت گسترده، على هم که نمونه رحمت است، پس بنابراین این شاخه رحمت به تمام این موجوداتى که در عالم وجود، وجود دارد کشیده شده. بنابراین عید غدیر یعنى بزرگ‏ترین اعیاد.
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
بنده خدا
عید غدیر، عید معرّفى ولایت است‏

عید غدیر، عید معرّفى ولایت است‏

عید غدیر، عید معرّفى ولایت است، پیغمبر أمیرالمؤمنین را بلند کرد گفت: مردم این است على! این ولایت است!

خیلى فرموده بود، از اوّل زمان بعثت، ولایت و وزارت و خلافت و وصایت أمیرالمؤمنین علیه السّلام را پیغمبر ابلاغ فرمود، تا آن هنگامى که دم آخر بود و فاطمه زهرا سلام الـله علیها گریه مى‏کرد؛ گفت: بیا پیش من!- در اینجا هم حالا روایتش را برایتان اگر وقت کردیم مى‏خوانم-

وقتى آیه نازل شد: وَ أَنْذِرْ عَشیرَتَکَ الْأَقْرَبین! پیغمبر چهل نفر از قوم و خویش‏هاى خود را جمع کرد، در آن مجلس در مکّه در بدو بعثت است، فرمود:

کیست که با من در این امر کمک کند؟ نمى‏گوید اى مردم، اسلام بیاورید؛ [می‌گوید]

أیُّکُم یُوازرُنى علَى ذَلک عَلَى أن یَکونَ وَصیِّى و وَزیرى و خَلیفَتى مِن بَعدى؟!

کیست به من کمک کند در این انجام کار رسالت؟ این بار بار سنگینى است روى دوش من! من یک کمک مى‏خواهم که بیاید و این بار را با کمک و همراهى یکدیگر برداریم.

تا سه بار حضرت تکرار کردند، هیچ کس جواب نداد و فقط حضرت [علی] عرض کردند: من!

حضرت بیعت کردند با أمیرالمؤمنین! با بچّه سیزده ساله ها! بچّه سیزده ساله مى‏دانید چى؟ بچّه سیزده ساله خودمان را تماشا مى‏کنید چقدرى است؟ آن روز پیغمبر با أمیرالمؤمنین بیعت کرد! یعنى تو باید زیر بغل من را بگیرى، کار من کار آسانى نیست، نبوّت یک تشریفى نیست که به من داده شده.

من تا حالا توى حرم خدا بودم و توى مقام امن و امان و سرّ، و از نقطه نظر ظاهر همیشه در کوه حِراء خلوت داشتم و حالا خدا به من امر کرده بیا برو پائین! اوّل مشکلات است! چه مشکلات!! باید دنیا را مسلمان کنى!

شما بیایید یک حرفى مى‏خواهید یاد رفیقتان بدهید، جان به لبتان مى‏رسد آن حرف را نمى‏فهمد؛ اى رسول ما باید بروى توى دنیا، توى مکّه، توى مدینه، توى طائف، سنگ بزنند به پایت، ساحرت بگویند، مجنونت بگویند، شمشیر رویت بکشند، دندانت را بشکنند، گرسنگى به تو بدهند، دربدر بیابانهایت کنند، پایت خار برود، دخترت زینب مى‏خواهد عقبت حرکت کند، هجرت کند، بیاید به مدینه، همین عمرو عاص آمد با جماعتى، نیزه زد به آن شتر، بچّه سقط کرد، نزدیک بود همین زینب بمیرد!! اینها همه راجع به چیست؟ راجع به این است که باید برسانى خلاصه.

حسینت را مى‏کشند، حسنت را مى‏کشند، راضى هستى؟ بله!

این است، راه این است. على را توى محراب مى‏زنند، با فاطمه زهرا این کار را مى‏کنند، راضى هستى؟

ما که به کسى نبوّت مى‏دهیم نه اینکه پَر قو برایش مى‏اندازیم مى‏گویم بفرما! این حرف‏ها نیست.

این نبوّت را به خیلى از پیغمبران دادند هیچ کس نتوانست قبول کند، ولایت را به خیلى‏ها دادند نتوانستند قبول کنند.

         آسمان بار امانت نتوانست کشید             قرعه فال به نام من دیوانه زدند
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
بنده خدا