ارائه مبانی اصیل و حقیقی اسلام

۳۵ مطلب در اسفند ۱۳۹۱ ثبت شده است

وصیّت‌ حضرت‌ به‌ محمّد بن‌ حنفیّه‌

و در وقتی‌ که‌ آن‌ حضرت‌ می‌خواستند از مدینه‌ منوّره‌ به‌ مکّه‌ مکرّمه‌ حرکت‌ کنند، وصیّت‌نامه‌ای‌ نوشته‌ و آن‌ را به‌ خاتم‌ خود ممهور نمودند؛ و سپس‌ آن‌ را پیچیده‌ و به‌ برادر خود محمّدبن‌ حنفیّه‌ تسلیم‌ نمودند. و پس‌ از آن‌ با او وداع‌ نموده‌ و در جوف‌ شب‌ سوّم‌ شعبان‌ سنه‌ شصت‌ هجری‌ با جمیع‌ اهل‌ بیت‌ خود به‌ سمت‌ مکّه‌ رهسپارشدند. و آن‌ وصیّت‌ چنین‌ است‌: بِسْمِ اللَهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ. هَذَا مَا أَوْصَی‌ بِهِ الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ أَبِی‌طَالِبٍ إلَی‌ أَخِیهِ مُحَمَّدٍ الْمَعْرُوفِ بِابْنِ الْحَنَفِیَّه: إنَّ الْحُسَیْنَ بْنَ عَلِیٍّ یَشْهَدُ أَنْ لَا إلَهَ إلَّا اللَهُ، وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ. وَأَنَّ مُحَمَّدًا صَلَّی‌ اللَهُ عَلَیْهِ وَءَالِهِ عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ، جَآءَ بِالْحَقِّ مِنْ عِنْدِ الْحَقِّ. وَأَنَّ الْجَنَّه وَالنَّارَ حَقٌّ. وَأَنَّ السَّاعَه ءَاتِیَه لَا رَیْبَ فِیهَا. وَأَنَّ اللَهَ یَبْعَثُ مَنْ فِی‌ الْقُبُورِ. إنِّی‌ لَمْ أَخْرُجْ أَشِرًا وَلَابَطِرًا وَلَامُفْسِدًا وَلَاظَالِمًا وَإنَّمَا خَرَجْتُ لِطَلَبِ الإصْلَاحِ فِی‌ أُمَّه جَدِّی‌ مُحَمَّدٍ صَلَّی‌ اللَهُ عَلَیْهِ وَءَالِهِ؛ أُرِیدُ أَنْ ءَامُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَأَنْهَی‌ عَنِ الْمُنْکَرِ، وَأَسِیرَ بِسِیرَه جَدِّی‌ وَسِیرَه أَبِی‌ عَلِیِّ بْنِ أَبِی‌ طَالِبٍ علیه‌السلام. فَمَنْ قَبِلَنِی‌ بِقَبُولِ الْحَقِّ فَاللَهُ أَوْلَی‌ بِالْحَقِّ، وَمَنْ رَدَّ عَلَیَّ هَذَا أَصْبِرُ حَتَّی‌ یَقْضِیَ اللَهُ بَیْنِی‌ وَبَیْنَ الْقَوْمِ بِالْحَقِّ؛ وَهُوَ خَیْرُ الْحَاکِمِینَ. وَ هَذِهِ وَصِیَّتِی‌ إلَیْکَ یَا أَخِی‌؛ وَمَا تَوْفِیقِی‌ إلَّا بِاللَهِ، عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَإلَیْهِ أُنِیبُ. وَالسَّلَامُ عَلَیْکَ وَعَلَی‌ مَنِ اتَّبَعَ الْهُدَی‌. وَلَا حَوْلَ وَلَا قُوَّه إلَّا بِاللَه الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ. 4 «بسم‌ الله‌ الرّحمن‌ الرّحیم‌. اینست‌ آن‌ وصیّتی‌ که‌ حسین‌بن‌علیّ بن‌ أبی‌طالب‌ به‌ برادرش‌: محمّد که‌ معروف‌ به‌ ابن‌ حنفیّه‌ است‌ می‌نماید: حقّاً حسین‌ بن‌ علیّ گواهی‌ می‌دهد که‌ هیچ‌ معبودی‌ جز خداوند نیست‌؛ اوست‌ یگانه‌ که‌ انباز و شریک‌ ندارد. و بدرستیکه‌ محمّد صلّی‌ الله‌ علیه‌ وآله‌، بنده‌ او و فرستاده‌ اوست‌ که‌ به‌ حقّ از جانب‌ حقّ آمده‌ است‌.  و اینکه‌ بهشت‌ و جهنّم‌ حقّ است‌، و ساعت‌ قیامت‌ فرا می‌رسد و در آن‌ شکّی‌ نیست‌. و اینکه‌ خداوند تمام‌ کسانی‌ را که‌ در قبرها هستند برمی‌انگیزاند. من‌ خروج‌ نکردم‌ از برای‌ تفریح‌ و تفرّج‌؛ و نه‌ از برای‌ استکبار و بلندمنشی‌، و نه‌ از برای‌ فساد و خرابی‌، و نه‌ از برای‌ ظلم‌ و ستم‌ و بیدادگری‌! بلکه‌ خروج‌ من‌ برای‌ اصلاح‌ امّت‌ جدّم‌ محمّد صلّی‌ الله‌ علیه‌ وآله‌ می‌باشد. من‌ می‌خواهم‌ امر به‌ معروف‌ نمایم‌، و نهی‌ از منکر کنم‌؛ و به‌ سیره‌ و سنّت‌ جدّم‌، و آئین‌ و روش‌ پدرم‌ علیّ بن‌ أبی‌ طالب‌ علیه‌ السّلام‌ رفتار کنم‌.  پس‌ هر که‌ مرا بپذیرد و به‌ قبولِ حقّ قبول‌ کند، پس‌ خداوند سزاوارتر است‌ به‌ حقّ. و هر که‌ مرا در این‌ امر ردّ کند و قبول‌ ننماید، پس‌ من‌ صبر و شکیبائی‌ پیشه‌ می‌گیرم‌، تا آنکه‌ خداوند میان‌ من‌ و میان‌ این‌ جماعت‌، حکم‌ به‌ حقّ فرماید؛ و اوست‌ که‌ از میان‌ حکم‌ کنندگان‌ مورد اختیار است‌. و این‌ وصیّت‌ من‌ است‌ به‌ تو ای‌ برادر! و تأیید و توفیق‌ من‌ نیست‌ مگر از جانب‌ خدا؛ بر او توکّل‌ کردم‌، و به‌ سوی‌ او بازگشت‌ می‌نمایم‌. و سلام‌ بر تو و بر هر که‌ از هدایت‌ پیروی‌ نماید. و هیچ‌ جنبش‌ و حرکتی‌ نیست‌، و هیچ‌ قوّه‌ و قدرتی‌ نیست‌؛ مگر به‌ خداوند بلند مرتبه‌ و بزرگ‌.»
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
بنده خدا

خطبه‌ سیّد الشّهداء راجع‌ به‌ اصلاح مردم و بیان علت قیام خود

و در آخر خطبه‌ای‌ که‌ درباره‌ ترک‌ امر به‌ معروف‌ و نهی‌ از منکر، و قیام‌ ظَلَمه‌ و حکّام‌ جائر ایراد نموده‌اند، و مفصّلاً از محرومیّت‌ مظلومان‌ و تفرّق‌ از حقّ بیان‌ می‌فرمایند، و در ضمن‌ اینکه گوشزد می‌کنند که‌: مَجَارِی‌ الامُورِ وَالاحْکَامِ عَلَی‌ أَیْدِی‌ الْعُلَمَآءِ بِاللَهِ، الامَنَاءِ عَلَی‌ حَلَالِهِ وَحَرَامِهِ؛ چنین‌ می‌گویند که‌: اللَهُمَّ إنَّکَ تَعْلَمُ أَنَّهُ لَمْ یَکُنْ مَا کَانَ مِنَّا تَنَافُسًا فِی‌ سُلْطَانٍ، وَلَا الْتِمَاسًا مِنْ فُضُولِ الْحُطَامِ؛ وَلَکِنْ لِنَرَی‌ الْمَعَالِمَ مِنْ دِینِکَ، وَنُظْهِرَ الإصْلَاحَ فِی‌ بِلَادِکَ، وَیَأْمَنَ الْمَظْلُومُونَ مِنْ عِبَادِکَ، وَیُعْمَلَ بِفَرَآئِضِکَ وَسُنَنِکَ وَأَحْکَامِکَ. فَإنْ لَمْ تَنْصُرُونَ2 وَتُنْصِفُونَا قَوِیَ الظَّلَمَه عَلَیْکُمْ، وَعَمِلُوا فِی‌ إطْفَآءِ نُورِ نَبِیِّکُمْ؛ وَحَسْبُنَا اللهُ، وَعَلَیْهِ تَوَکَّلْنَا، وَإلَیْهِ أَنَبْنَا، وَإلَیْهِ الْمَصِیرُ. 3 «بار پروردگارا! حقّاً تو می‌دانی‌ که‌ آنچه‌ از ما تحقّق‌ یافته‌ (از میل‌ به‌ قیام‌ و اقدام‌ و امر به‌ معروف‌ و نهی‌ از منکر و نصرت‌ مظلومان‌ و سرکوبی‌ ظالمان‌) بجهت‌ میل‌ و رغبت‌ رسیدن‌ به‌ سلطنت‌ و قدرت‌ مفاخرت‌انگیز و مبارات‌ آمیز نبوده‌ است‌؛ و نه‌ از جهت‌ درخواست‌ زیادیهای‌ اموال‌ و حُطام‌ دنیا! بلکه‌ به‌ علّت‌ آنست‌ که‌ نشانه‌ها و علامت‌های‌ دین‌ تو را ببینیم‌، و در بلاد و شهرهای‌ تو صَلاح‌ و اصلاح‌ ظاهر سازیم‌؛ و تا اینکه‌ ستمدیدگان‌ از بندگانت‌ در امن‌ و امان‌ بسر برند، و به‌ واجباتِ تو و سنّت‌های‌ تو و احکام‌ تو رفتار گردد. پس‌‌هان‌ ای‌ مردم‌! اگر شما ما را یاری‌ ندهید و از درِ انصاف‌ با ما در نیائید؛ این‌ حاکمان‌ جائر و ستمکار بر شما چیره‌ می‌گردند، و قوای‌ خود را علیه‌ شما بکار می‌بندند، و در خاموش‌ نمودن‌ نور پیغمبرتان‌ می‌کوشند. و خدا برای‌ ما کافی‌ است‌، و بر او توکّل‌ می‌نمائیم‌، و به‌ سوی‌ او باز می‌گردیم‌، و به‌ سوی‌ اوست‌ همه‌ بازگشت‌ها.»
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
بنده خدا

خطبه‌ سیّد الشّهداء راجع‌ به‌ معرفت خدا و امام

از جمله‌ فرمایشات‌ حضرت‌ سیّد الشّهداء أبا عبدالله‌ الحسین ‌بن ‌علیّ ‌بن‌أبی‌طالب‌ علیهم‌ السّلام‌ است‌ که‌ روزی‌ به‌ عنوان‌ خطبه‌ برای‌ اصحاب‌ خود ایراد نمودند: أَیُّهَا النَّاسُ! إنَّ اللَهَ مَا خَلَقَ خَلْقَ اللَهِ إلَّا لِیَعْرِفُوهُ؛ فَإذَا عَرَفُوهُ عَبَدُوهُ، وَاسْتَغْنَوْا بِعِبَادَتِهِ عَنْ عِبَادَه مَا سِواهُ. فَقَالَ رَجُلٌ: یَابْنَ رَسُولِ اللَهِ! مَا مَعْرِفَه اللَهِ عَزَّ وَجَلَّ؟ فَقَالَ: مَعْرِفَه أَهْلِ کُلِّ زَمَانٍ، إمَامَهُ الَّذِی‌ یَجِبُ عَلَیْهِمْ طَاعَتُهُ1 «ای‌ مردم‌! بدرستیکه‌ خداوند خلق‌ خود را نیافریده‌ است‌، مگر از برای‌ آنکه‌ به‌ او معرفت‌ و شناسائی‌ پیدا کنند. پس‌ زمانیکه‌ او را بشناسند، در مقام‌ بندگی‌ و عبودیّت‌ او برمی‌آیند؛ و به‌ واسطه‌ عبادت‌ و بندگی‌ او از عبادت‌ و بندگی‌ غیر او از جمیع‌ ما سِوی‌ مُستغنی‌ می‌گردند. در اینحال‌ مردی‌ گفت‌: ای‌ پسر رسول‌ خدا! معرفت‌ خداوند عزّوجلّ چیست‌؟ حضرت‌ فرمود: معرفت‌ و شناخت‌ اهل‌ هر زمان‌، امام‌ خود را که‌ واجب‌ است‌ از او اطاعت‌ و پیروی‌ نمایند.»
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
بنده خدا

زندگی نامه حضرت زینب (سلام الله علیها)

ثمره ازدواج مبارک امیر المومنین علی (علیه السلام) و فاطمه زهرا (علیها السلام) پنج فرزند به نام های حسن، حسین، زینب، ام کلثوم و محسن (علیهم السلام) است. بنابر آن‌چه که از امام صادق (علیه السلام) رسیده است «محسن» که آخرین فرزند زهرا (علیها السلام) بود، بر اثر تجاوز و هجوم دشمنان اسلام به خانه آن حضرت، در شکم مادر جان داد و به دنبال این حادثه دردناک و صدماتی که بر جسم فاطمه (علیها السلام) وارد آمد، آن حضرت بیماری شدید پیدا کرد و به شهادت رسید. زینب، سومین فرزند مهد ولایت است که به احتمال قوی در سال ششم هجرت در مدینه چشم به جهان گشود. ..................................................................................................................................... زینت پدر زینب (علیها السلام)، یعنی زینت پدر و این نامی است که خداوند برای دختری انتخاب کرد ، که با انجام رسالت خویش زینت بخش تاریخ شد و موجب افتخار و سرافرازی خاندان وحی و ولایت گشت. و این است که نام زینب (علیها السلام) در تاریخ کربلا که تاریخ جاودانگی اسلام و تشیع است، به خاطر فداکاری‌هایش، زیبا،‌درخشان و جاودانی است. مراسم نام‌گذاری این درّ ولایت را در تاریخ این گونه می‌خوانیم: ..................................................................................................................................... نامی آسمانی هنگام ولایت زینب کبری(علیها السلام)، چون رسول خدا (صلی الله علیه وآله ) در سفر بود، فاطمه (علیها السلام) از همسرش علی (علیه السلام)درخواست کرد که نامی برای فرزندشان انتخاب کند. علی (علیه السلام) در جواب فرمود: من بر پدرت سبقت نمی‌گیرم، صبر می‌کنیم تا پیامبر (صلی الله علیه وآله ) از سفر برگردد. چون پیامبر (صلی الله علیه وآله ) بازگشت و خبر ولادت نوزاد زهرا (علیها السلام)را از زبان علی( علیه السلام) شنید فرمود: فرزندان فاطمه فرزندان منند ولی خداوند در باره آنان تصمیم می‌گیرد. بعد از آن جبرئیل نازل شد و پیام آورد که خداوند سلام می‌رساند و می‌فرماید: نام این دختر را زینب بگذارید که این نام را در لوح محفوظ نوشته‌ام. آن گاه رسول خدا (صلی الله علیه وآله) زینب (علیها السلام) را گرفت و بوسید و فرمود: توصیه می‌کنم که همه این دختر را احترام کنند، که او مانند خدیجه کبری (علیها السلام) است. یعنی همان گونه که فداکاری های خدیجه(علیها السلام) در پیشبرد اهداف پیامبر (صلی الله علیه وآله) و اسلام بسیار ثمربخش بود، ایثار، صبر و استقامت زینب در راه خدا نیز در بقا و جاودانگی اسلام از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. ..................................................................................................................................... با پیامبر خدا(صلی الله علیه وآله) بنابر اینکه ولادت زینب (علیها السلام) در سال ششم هجری باشد و تاریخ وفات پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله)در سال یازدهم؛ زینب بیش از پنج سال با پیامبر (صلی الله علیه وآله)نبوده است و این مدت زمان، کافی است که او از اصحاب پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله)به شمار آید. بر این مبنا کسانی که شرح حال اصحاب پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله) را نوشته اند، نام زینب (علیها السلام) را زینت‌بخش کتاب خود ساخته‌اند. ..................................................................................................................................... در دامان عطوفت این پنج سال فرصتی بود که زینب (علیها السلام) از تابش نور وجود پیامبر (صلی الله علیه وآله) بهره گیرد و پیامبر رحمت، او را در دامان مهر و عطوفت خود نوازش کند و از جرعه‌های معرفت سیراب سازد و حدیث صبر و استقامت در دفتر وجودش بنگارد. چرا که پیامبر (صلی الله علیه وآله) بر مصیبت ها و ناگواری های مسیر زندگی زینب (علیها السلام) به خوبی واقب بود و می دانست که تاب تحمل این زنج‌ها و حوادث ناگوار را تنها روحی بلند و قلبی چون کوه و دلی سرشار از عشق به خدا خواهد داشت. گویا مصیبت و سختی، با سرنوشت زینب (علیها السلام) عجین گشته و خداوند صبر و پایداری را در او جلوه‌گر ساخته است تا اسوه و الگویی برای همه پویندگان راه خدا باشد. ..................................................................................................................................... رویایی دردناک زینب (علیها السلام)مسیر پرحادثه و دردناکی را که در پیش دارد، در همان زمان کودکی در آینه رویا می نگرد و برای جدش پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) بازگو می‌کند و پیامبر خدا (صلی الله علیه وآله) حوادثی را که در انتظار اوست تعبیر می‌کند تا او که دست پرورده علی و بزرگ شده دامان زهراست، خود را برای رویارویی با این حوادث مهیا سازد. این رویا را در تاریخ چنین می‌خوانیم: ارتحال پیامبر خدا (صلی الله علیه وآله) نزدیک بود، زینب (علیها السلام) نزد پیامبر(صلی الله علیه وآله) آمد و با زبان کودکانه به پیامبر چنین گفت: «ای رسول خدا! دیشب در خواب دیدم که باد سختی وزید که بر اثر آن دنیا در ظلمت فرو رفت و من از شدت آن باد به این سو و آن سو می‌افتادم؛ تا این‌که به درخت بزرگی پناه بردم، ولی باد آن را ریشه کن کرد و من به زمین افتادم. دوباره به شاخه دیگری از آن درخت پناه بردم که آن هم دوام نیاورد. برای سومین مرتبه به شاخه دیگری روی آوردم، آن شاخه نیز از شدت باد در هم شکست. در آن هنگام به دو شاخه به هم پیوسته دیگر پناه بردم که ناگاه آن دو شاخه نیز شکست و من از خواب بیدار شدم». پیامبر با شنیدن خواب زینب (علیها السلام)، بسیار گریست و فرمود: «درختی که اولین بار به آن پناه بردی جدّ توست که به زودی از دنیا می‌رود. و دو شاخه بعد مادر و پدر تو هستند که آن‌ها هم از دنیا می‌روند و آن دو شاخه به هم پیوسته دو برادرت حسن و حسین (علیهما السلام)هستند که در مصیبت آنان دنیا تاریک می‌گردد». ..................................................................................................................................... اولین واقعه چندی نگذشت که گوشه ای از خواب زینب (علیها السلام) به وقوع پیوست و سایه پرمهر و عطوفت پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) از سر زینب کبری و مسلمین رخت بربست و او اولین پناهش را از دست داد و این نخستین مصیبتی بود که در کودکی روح لطیف او را آزرده ساخت. و این تازه آغاز راه بود و او همچنان در انتظار حوادث تلخ و دردناکی است که در پیش رو دارد. ولی این راست قامت همیشه تاریخ بشریت هرگز سر ذلت در برابر مصیبت ها و سختی‌های زندگی و تاریخ خم نخواهد کرد او با استواری زیبنده‌ای رسالت خویش را که حفظ جاودانگی اسلام است در میان طوفان حوادث به انجام خواهد رساند. ..................................................................................................................................... با مادرش فاطمه فاطمه بعد از پدر گرامی خویش چند ماهی بیش در این دنیا نماند. بنابراین زینب (علیها السلام) از محبتهای مادری چون صدیقه کبری(علیها السلام) بیش از چند ماهی بهره نجست. این دوران کوتاه چند ساله، پر است از فراز و نشیبها و خاطره‌های تلخ و شیرینی که زینب (علیها السلام) را برای ادامه حرکت و مجاهدت در راه خدا و استقبال از مشکلات و مصائب زندگی آماده می ساخت. زینب (علیها السلام) مادرش فاطمه (علیها السلام) را بعد از رحلت رسول خدا خندان و متبسم نمی دید. فاطمه در غم از دست دادن پدری چون رسول خدا (صلی الله علیه وآله) و حمایت های او چندان گریست که نام او را در شمار گریه کنندگان معروف تاریخ چون آدم،‌ یعقوب، یوسف و امام سجاد (علیه السلام)آورده‌اند. زینب (علیها السلام) در تمامی این دوران با مادر در کنار او بود و صحنه‌های مصیبت‌بار رحلت پیامبر خدا و اندوه بیکران مادر و ظلم و جنایت دشمنان* در حق اهل بیت پیامبر (صلی الله علیه وآله) را نظاره می‌کرد و همه این ناملایمات بر قلب کوچکش فرود می‌آمد و او برای خدا صبر می‌کرد و پایداری در راه خدا را پیشه خود می‌ساخت،‌ تا زمینه‌ای باشد برای تحمل مصیبتها و رنجهای بزرگتری که در انتظار او بود. ..................................................................................................................................... دفاع از حق زینب (علیها السلام) در مجلس سخنرانی مادرش فاطمه (علیها السلام) در مسجد رسول خدا در دفاع از حقوق اهلبیت و فدک حاضر بود و خطبه و سخنان مادرش را در آن مجلس به یاد داشت؛ به طوری که خود یکی از راویان آن خطبه به شمار می‌آید. او از مادرش آموخت که چگونه باید در مقابل دشمنان ایستادگی کرد و آنان را رسوا ساخت. او آماده می‌شد که با سخنان خود در بازار کوفه و کاخ ابن زیاد و یزید، ظلم و جنایت آنان را برملا سازد و از اسلام و ولایت دفاع کند. ..................................................................................................................................... آخرین دیدار سرانجام زمان آخرین دیدار و وداع با مادر فرا می‌رسد و تکفین مادر پایان می‌یابد. به دعوت پدر، فرزندان زهرا (علیها السلام) با مادر خویش وداع می‌کنند و لحظاتی مادر را در آغوش می‌گیرند، چنان که فرشتگان از این صحنه دلخراش می گریند... بیایید گوشه ای از این ماجرای غم‌افزا را از زبان امیرالمومنین (علیه السلام) بشنویم: «زمانی که خواستم کفن زهرا را گره بزنم، به ام‌کلثوم، زینب،‌ حسن و حسینم گفتم: بیایید از مادرتان توشه‌ای برگیرید که این آغاز جدایی است و دیدار بعدی در بهشت خواهد بود. حسن و حسین (علیهما السلام)به طرف مادر آمدند؛ در حالی که چنین می‌گفتند: اندوه و حسرتی که از فقدان جدّمان پیامبر و مادرمان فاطمه داریم هرگز خاموش نمی‌شود. ای مادر حسن! ای مادر حسین!‌ هنگامی که جدّمان محمد مصطفی را دیدی سلام ما را به او برسان و بگو بعد از تو ما در دنیا یتیم شدیم. علی (علیه السلام)فرمود: به خدا سوگند مشاهده کردم که زهرا (علیها السلام)با ناله و اندوه با دو دست فرزندانش را گرفت و مدتی به سینه چسباند که ناگاه هاتفی از آسمان ندا داد که ای ابوالحسن آنان را از آغوش مادر برگیر که به خدا سوگند این دو فرزند، ملائکه آسمان را به گریه انداختند؛...». و بدین سان زینب (علیها السلام) مادری مهربان، ‌مونسی عطوف و پناهی آرام‌بخش را در سنین کودکی از دست می‌دهد که غم هجران او بر قلب کوچکش سنگینی می‌کند. ولی او که مسئله آموز مکتب پیامبر و فاطمه و علی (علیهم السلام)است لحظه‌ای و ذره ای در راه هدف خود تردید نمی‌کند و با استواری گام برمی‌دارد و رسالتش را به انجام می‌رساند. ..................................................................................................................................... بعد از مادر دیگر شمع وجود مادر روشنی بخش خانه علی (علیه السلام)نیست. لزوم نگهداری از فرزندان فاطمه (علیه السلام)ایجاب می‌کرد که شخصی عهده دار این مهم شود. فاطمه (علیه السلام)این امر مهم را در آخرین روزهای زندگیش پیش بینی کرده بود و مادری مهربان برای فرزندانش و همسری برای علی در نظر گرفته و ازدواج با او را به علی توصیه نموده بود. این افتخار نصیب بانوی بزرگواری به نام «امامه» شد که به فرموده فاطمه (علیه السلام)برای فرزندانش همانند خود او بود. زینب (علیها السلام) بعد از مادر در سایه تربیت های پرمهر پدری چون علی (علیه السلام)و در کنار برادرانی چون حسن و حسین (علیهما السلام)رشد می‌یابد و از همان دوران کودکی مشکلات فراوان و فشارهای روحی بی‌شماری را تجربه کرده و در برابر آن‌ها مقاومت می‌کند و بدین گونه دوران کودکی را پشت سر می‌گذارد. هر چند زینب (علیها السلام)کوچکتر از حسن و حسین(علیهما السلام)است،‌ ولی از آن‌جا که دختر فاطمه (علیها السلام)و دست پرورده اوست و عطر مهر مادری چون فاطمه از او تراوش می‌کند،‌ علاقه و پیوند روحی و عاطفی‌ای که میان او دو برادرش وجود دارد، وصف ناشدنی است. و این ارتباط روحی تا پایان عمر استمرار می‌یابد و زینب (علیها السلام)لحظه‌ای نمی‌تواند دوری و اندوه این جگرگوشگان فاطمه را تاب بیاورد و چنانکه خواهیم دید تا آخرین لحظات،‌ چون مادری مهربان به آنان عشق می ورزد و هر و محبت نثارشان می‌کند و چیزی نمی‌تواند مانع این پیوند و بستگی گردد. ..................................................................................................................................... زندگی مشترک اینک زینب (علیها السلام)به سالهای تشکیل زندگی مشترک نزدیک شده است. او می‌داند که ازدواج برای هر زنی حق طبیعی و شرعی است و روی گردانی از این سنت، خارج شدن از آئین پیامبر اسلام است. ولی زینب (علیها السلام)با ازدواج که عمل به سنت پیامبر خداست،‌ رسالت بزرگی را که بر دوش دارد فراموش نمی‌کند. او می‌داند که باید در تمام صحنه ها و لحظه ها در کنار برادرش باشد. او می‌داند که به ثمر نشستن قیام حسین و شهادت عزیزانش، نیازمند آزادگی در اسارت، صبر و پایداری،‌ و پیام رسای او به گوش تاریخ بشریت است. از این رو زینب (علیها السلام)در قرارداد ازدواجش شرط همراهی با برادرش حسین (علیه السلام)را قید می‌کند تا از وظیفه مهم خود باز نماند. از شخصیتی متعهد به اسلام و دوستدار اهلبیت، چون عبدالله بن جعفر که به خواستگاری دختر علی(علیها السلام) آمده است، انتظاری جز پذیرش این شرط نیست. به هر صورت مراسم خواستگاری پایان می‌یابد و عبدالله بن جعفر به افتخار همسری زینب کبری (علیها السلام)نائل می‌گردد. ..................................................................................................................................... همسر زینب (علیها السلام) عبدالله از فرزندان جعفر است و جعفر، فرزند ابوطالب و برادر علی و از جانبازان جبهه موته و شهیدان بزرگ اسلام است. شخصیت جعفر بن ابی‌طالب را که معروف به جعفر طیار است، می‌توان از اظهار علافه و سخنان پیامبر اکرم درباره او دریافت. هنگام فتح خیبر،‌ زمانی که جعفر از حبشه مراجعت کرد پیامبر او را آغوش گرفت و میان دیدگانش را بوسید و فرمود: نمی‌دانم به خاطر کدام یک خوشحال‌تر باشم، به خاطر ورود جعفر یا فتح خیبر؟ و رسول خدا او را در جوار مسجد منزل دادند. زمانی که جعفر در جبهه موته جنگید و دو دستش قطع شد و حاضر نشد پرچم را بر زمین بیفکند،‌ پیامبر خدا فرمودند: خداوند به جای دو دست دو بال به جعفر عنایت کرد که در بهشت با آن‌ها پرواز کند و از همین روست که او به جعفر طیار معروف شد. عبدالله در حبشه متولد شد و این ولادت زمانی رخ داد،‌ که جعفر به همراه همسرش و عده‌ای دیگر از مسلمانان بر اثر فشار دشمنان اسلام و به پیشنهاد پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله)‌ به حبشه هجرت کرده بود. عبدالله بعد از شهادت پدرش جعفر مورد محبت و علاقه پیامبر اکرم بود. در تاریخ آمده است: هنگامی که جعفر پدر عبدالله به شهادت رسید،‌ پیامبر فرمود: فرزندان جعفر را نزد من بیاورید. حضرت آنان را در آغوش عطوفت خود گرفت،‌ بوسید و چشمهایش پر از اشک شد. و این گونه از عبدالله که کودکی بیش نبود تفقد و دلجویی فرمود. بعد از پیامبر اکرم تاریخ شاهد رشادتها و فداکاریهای عبدالله در کنار امیرالمومنین(علیه السلام) بوده و او در جنگ صفین از شجاعان صحنه نبرد به شمار رفته است و جود و سخاوت او نیز در آن زمان زبانزد بوده است. ..................................................................................................................................... در محیط خانه بدون شک در دورانهای مهم تربیت انسان و شکل‌گیری شخصیت او دوران کودکی است. تاثیر پذیری انسان از محیط و اطرافیان خود در این دوره، به مراتب بیشتر و عمیقتر از دوره‌های دیگر زندگی است. اعمال، رفتار،‌ برخوردها و به طور کلی شیوه معاشرت پدر و مادر در خانه و کیفیت ارتباط آنان با یکدیگر و دیگر افراد، در روح و خلق و خوی فرزند اثری مستقیم خواهد گذاشت،‌ روح حساس و لطیف فرزند را تحت تاثیر خود قرار خواهد داد. اصولاً پدر و مادر می‌توانند، زشتی و زیبایی رفتار وسلوک خود را در آینه شفاف و زلال کودک خود بنگرند و حرکات،‌ روحیات و خصلت های کودکشان را نمونه‌ای از روحیات و صفات خود بدانند. به خاطر این روح الگو خواهی و تربیت پذیری ،‌پیرامون تربیت کودکان و پرورش فکری، اعتقادی و اخلاقی آنان در روایات توصیه های فراوانی شده است. تاثیر این تربیتها، به قدری است که علی(علیه السلام) قلب کودک و مرکز دریافت های او را همانند زمین خالی و بدون کشتی می‌داند که هر بذری را پذیراست. بنابراین می‌توان شخصیت و آینده کودک را مرهون تربیتها و پرورشهای عملی پدر و مادر دانست که فرزند به صورت الگو از آنان کسب کرده است. اما زینب، در خانه ای تربیت و رشد یافت،‌ که عالی ترین نمونه زندگی خانوادگی است و در طول تاریخ بشر خانواده‌ای به این بزرگی و عظمت نیامده است و نخواهد آمد. شخصیت زینب در خانه ای شکل گرفت که نور ایمان در آن می درخشید و سرشار از صفا و صمیمیت و آکنده از معنویت و عشق به خدا بود. خانه ای که پدری چون علی دارد و مادری چون فاطمه(علیها السلام)، پدر و مادر معصومی که تمایلات نفسانی و هوی و هوس در آنان راه نداشت و انگیزه حرکتها و فعالیتهایشان فقط انجام وظیفه الهی بود. آنان جز به رضای خدا به چیزی دیگر نمی اندیشیدند و جز برای پیشرفت اسلام و نجات بشریت گام برنمی‌داشتند. زینب (علیها السلام)در این محیط و تحت تربیت چنین پدر و مادری رشد می‌یابد و در چنین مدرسه ای معارف الهی و آداب اسلامی را فرا می‌گیرد و به تربیت دینی و فضائل اخلاقی دست می‌یابد و به کمال می‌رسد. و بدین گونه مهم‌ترین و اساسی‌ترین کلاس آموزش خانه‌داری، شوهرداری،‌ تربیت فرزند،‌ اداره زندگی و به طور کلی آداب معاشرت زینب، دورانی بود که در کنار مادرش حضور داشت و از رفتار و شیوه زندگی او الگو می‌گرفت تا زمانی او نیز همچون مادرش ـ که زیباترین و خدایی‌ترین زندگی را گذراند ـ در خانه شوهر انجام وظیفه کند. او شاهد بود که چگونه مادرش برای ایجاد کانونی آرام‌بخش و انباشته از صفا و صمیمیت و روح و معنویت تلاش می‌کرد. او این سخن پدرش را شنیده بود که می‌فرمود: وقتی به خانه می آمدم و به زهرا (علیها السلام) نگاه می‌کردم،‌تمام غم و غصه هایم برطرف می‌شد و او هیچ گاه مرا خشمگین نکرد. زینب (علیها السلام)نمونه باشکوه صمیمیت،‌ همدلی و همراهی را در کانون پرمهر پدر و مادر خویش مشاهده کرده بود، و لذت آن را از یاد نمی برد. او شاهد تلاشهای مادرش در خانه بود و دستهای تاول زده مادر و زحمتهای خانه‌داری را دیده بودو اجر و پاداش کار در خانه را باور داشت. او تعاون و همکاری در خانه را از پدر و مادرش آموخته بود و می‌دید که پدر هیزم و آب خانه را تهیه می‌کرد و مادر آسیا می‌کرد، خمیر می ساخت و نان می پخت. زینب(علیها السلام)، مهر و محبت مادر را نسبت به فرزندان از یاد نمی برد و عطوفت های مادر از شیرین ترین خاطره‌های او بود. او سخنرانی مادرش در مسجد ـ در رفاع از کیان اسلام و ولایت ـ را فراموش نمی‌کرد و از آن درس دینداری و حراست از دستاوردهای جدّ بزرگوارش پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) را فرا می‌گرفت و حمایت از دین خدا را برای خود فرض و لازم می دانست. و بالاخره شخصت والایی چون زینب کبری که در کانون ولایت رشد یافته و در سایه این تربیتها بزرگ شده است،‌ دریایی است از معرفت و فضیلتهای انسانی و تجربه های اخلاقی و تربیتی که از پدر و مادرش فرا گرفته است. او اکنون به خانه شوهر می‌رود و کانون زندگی را تشکیل می‌دهد و به عنوان مربی بزرگ و نمونه‌ای در سنگر مقدس خانه‌ انجام وظیفه می‌کند و برای اسلام فرزندان برومندی را تربیت می‌کند که نتایج درخشان آن را در آینده تاریخ زندگانی زینب ملاحظه خواهیم کرد. ..................................................................................................................................... در مکتب پدر بانوی بزرگ اسلام زینب کبری (علیها السلام)حدود سی و پنج سال داشت که پدرش علی (علیه السلام)به شهادت رسید. او بدون تردید از دوران حیات پدر بزرگوارش آگاهی‌ها و بهره‌های فکری و معنوی فراوانی گرفته است و خاطرات زیادی از دوران پدر دارد. خاطرات تلخ و شیرینی که هر کدام در شکل‌گیری شخصیت زینب و سازندگی او تاثیر عمیقی داشته است. ..................................................................................................................................... صبر و بردباری او روزها و سالهای مظلومیت پدر را خوب به یاد داشت و شاهد بود که بعد از رحلت پیابمر اسلام، ‌ولایت پدرش را که بزرگترین شخصیت جهان اسلام بعد از پیامبر بود، نادیده گرفتند و بر جایگاهی که پیامبر بعد از خود برای علی(ع) تعین کرده بود و کراراً آن را گوشزد می‌کرد و مسلمانان را به آن توصیه می‌فرمود عاصبانه تکیه زدند و حق او را ضایع ساختند. بر کرسی هوسها نشستند و خود را جانشین و خلیفه پیامبر خواندند. و امیرالمومنین که جز به حفظ اسلام و مصالح مسلمین نمی اندیشید همچنان صبر پیشه کردو رضایت خدا را بر هر چیز مقدم داشت و بیست و پنج سال سکوت اختیار کرد. زینب (علیها السلام)در این دوران،‌ حوادث را به دقت پیگیری می‌کرد و بر بینش و آگاهیهای خود می افزود. هواپرستی و دنیا طلبی بسیاری را می‌دید،‌ دوست و دشمن را به خوبی از یکدیگر تمیز می‌داد و شاهد کینه‌توزی‌های ابوسفیان‌ها و معاویه ها بود. دشمنان نقابداری که در ظاهر،‌ لباس اسلام بر تن کرده بودند و سنگ اسلام به سینه می‌زدند و در باطن و حقیقت برای نابودی آن نقشه می کشیدند و حقایق را وارونه جلوه می دادند. زینب(علیها السلام)،‌ همه این دشمنی‌ها را می‌دید و عظمت صبر پدر را درمی‌یافت. هم او که فرمود: «صبرت و فی العین قدیً و فی الحلق شجاً» شکیبایی ورزیدم همچون کسی که خاشاک چشمش را پر کرده و استخوان راه گلویش را گرفته است. زینب (علیها السلام)از صبر او الهام می‌گرفت و درس فداکاری می آموخت. می آموخت که چگونه باید تمام مشکلات و رنجهای راه خدا را تحمل کرد، محرومیتها را پذیرا شد و مصالح فردی را فدای مصلحت اسلام کرد. ..................................................................................................................................... عدالت گستری دوران بیست و پنج سال مظلومیت و سکوت سپری می‌شود؛ مردم به خانه امیرالمومنین هجوم می‌آورند و علی(علیه السلام) که اندیشه ای جز حق در او راه ندارد برای رهایی بخشیدن مردم از ظلمها،‌ بی‌عدالتی‌ها و انحرافاتی که بعد از پیامبر اکرم دامنگیر آنان شده بود، زمام حکومت را در دست می‌گیرد. پنج سال حکومت علی(علیه السلام) برای زینب (علیها السلام)بسیار آموزنده و الهام بخش بود. عدالت گستری در آن دوران چنان اوج داشت که بسیاری از کسان که به هوس متاع دنیا، ریاست، پست و مقام و ثروت اندوزی به سوی علی روی آورده بودند از دشمنان سرسخت و ستیزه جوی او شدند. آنان ظطاقت شنیدن سخنی چون: «به خدا قسم آن‌چه از عطایای عثمان، و آن‌چه بیهوده از بیت المال مسلمین به این و آن بخشیده،‌ بیابم به صاحبش برمی‌گردانم؛ گرچه زنانی را به آن کابین بسته یا کنیزانی را با آن خریده باشند.» را نداشتند. آنان دیدند که حضرت در برابر درخواست برادرش عقیل که به خاطر فقر چیزی از گندمهای بیت‌المال می‌طلبید،‌ آهنی گداخته به بدن او نزدیک کرد و در مقابل ناله برادرش عقیل،‌ فرمود: «زنان در سوگ تو بگریند! از آهن تفتیده ای که انسانی آن را به صورت بازیچه، سرخ کرده ناله می‌کنی!‌ اما مرا به سوی آتشی می کشانی که خداوند جبار با شعله خشم و غضبش برافروخته است!‌ تو از این می نالی و من از آتش سوزان نالان نشوم؟». قضاوت حضرت درباره دخترش ـ که گردنبندی را از بیت‌المال به امانت گرفته بود ـ که «اگر این امانت را از بیت المال به صورت عاریه ضمانتی نگرفته بودی نخستین زن هاشمی بودی که دستت را به خاطر دزدی قطع می‌کردم» ریشه های طمع را در آنان می سوزاند. .................................................................................................................................... ظلم ستیزی دوران حکومت علی (علیه السلام) سراسر مبارزه و جنگ با دشمنان عوام فریبی بود که ناآگاهان جامعه و دنیاطلبان را آلت دست قرار می دادند تا بهتر و بیش‌تر بتوانند به هوس ها و دنیاطلبی های خود دست یابند. علی و اسلام،‌ دشمنان خطرناک و مکار و حیله‌گری چون معاویه را در برابر خود داشت؛ که از همه چیز حتی مقدسات مردم برای پیشبرد اهداف شوم خود استفاده می‌کردند. دشمنان نادان و کج فهمی چون خوارج که در پناه پوسته‌ای از دیانت با علی دشمنی می‌کردند و جمل سوارانی که عایشه همسر پیامبر را سپر خود ساخته بودند و ... و علی که برای عدالت‌گستری و ظلم ستیزی حکومت را در دست گرفته بود، جز مبارزه‌ای سخت، طولانی و طاقت‌فرسا راهی در پیش خود نمی یافت. زینب (علیها السلام) حوادث دردناک بعد از پیامبر را مشاهده می‌کرد، از آن عبرت می‌گرفت و درس می آموخت و بر بینش اجتماعی، سیاسی و تاریخی خود می افزود و افزون بر این از شجاعت، زهد، عبادت و فضیلت‌های بیشمار پدرش الهام می‌گرفت. او که در مکتب چنین پدری درس آموخته بود، تمام آموخته‌های خود را در صحنه‌های بزرگی چون کربلا، کوفه، شام و... به نمایش گذارد، و با تدبیر و درایت، شجاعت و شهامت، صبر و استقامت و زهد و عبادت خود را ثابت کرد که دختر پدری است که تمامی عمر خود را در راه خدا و رضای او سپری کرده، با قدرت صبر پیشه ساخته، با شهامت عدالت گسترده، با شجاعت دشمن‌ستیزی کرده و بالاخره همه چیز را فدای محبوب خویش ساخته است. ..................................................................................................................................... در سوگ پدر سحرگاه نوزدهم رمضان سال 40 هجری صدایی آسمان و فضای شهر کوفه را پر کرد که خبر از شهادت امام عدالت و راستی، در محراب عبادت می‌داد. مردم و شیعیان کوفه سراسیمه خود را به امام خویش می رسانند تا از حال او جویا شوند. زینب (علیها السلام)، همچون دیگر فرزندان آن حضرت از اولین افرادی بود که خود را به بالین پدر رساند و فرق شکافته‌اش را نظاره کرد. زینب (علیها السلام) بانویی است حدود سی و پنج ساله و سرشار از عواطف و احساسات. او تعلق خاطری بس عمیق با پدری دارد که سی سال در سایه محبت های او آرام گرفته است. او چگونه خود را به پدر رسانده است؟ چه سخنی به هنگام دیدن چهره خونین و سر شکافته پدر داشته است؟ پاسخ این پرسش‌ها به خوبی روشن نیست. ولی ندبه های جانسوز زینب (علیها السلام) و بیان درد جانگدازش بر بالین پدر که صدای مردم بیرون از اتاق را به ناله بلند کرد، بیانگر عمق مصیبتی است که بر جان زینب (علیها السلام) وارد شده است. حادثه‌ای که دل سنگ را آب می‌کند و دوستان حضرت را بیتاب، معلوم است با روح لطیف و دل پر مهر و عطوفت دختری چون زینب چه خواهد کرد. شهادت امیرالمومنین(علیه السلام) و جدایی زینب (علیها السلام) از پدر بسیار سخت و گران است. او بعد از وفات جدش رسول خدا و شهادت مادرش فاطمه زهرا (علیها السلام) دل به پدر بسته بود. سایه پر مهر پدر، آرام بخش روح و جان داغدیده او بود. اما اکنون باید از این کانون محبت دل برگیرد و درد فراق پدر را بر دردهای دلش بیفزاید. و او که تربیت شده مکتب این چنین پدری است و جز به رضای خدا نمی اندیشد، جز صبر بر نمی‌گزیند. دوران امامت امام حسن مجتبی علیه السلام بهترین راه برای ترسیم تابلویی روشن از اوضاع مردم در زمان امام مجتبی (علیه السلام)، بررسی تحلیل‌هایی است که علی (علیه السلام) در باره مردم کوفه دارد؛ زیرا زعامت همان مردم بعد از علی به عهده امام مجتبی واگذار شده است. مردمی که از نظر عقل و شعور ـ به تعبیر علی (علیه السلام) ـ همانند کودکان هستند و از نظر بی تعهدی و بی‌وفایی آنچنانند که علی (علیه السلام) آروز می‌کند: «ای کاش آن‌ها را ندیده بودم!» و یا خواهان این است که ده نفر از لشکریان خود را بدهد و یک نفر از شامیان را بگیرد. امام مجتبی (علیها السلام) با چنین مردمی و با چنان روحیه‌هایی سر و کار داشت و طبیعی است که کار کردن با این مردم و مبارزه با دشمن به وسیله این جمعیت، بی فایده است و بدانجا می انجامد که سجاده از زیر پای امام می‌کشند، به ایشان اهانت می‌کنند و حضرت را مجروح می‌سازند. زینب (علیها السلام) در روزگار برادرش امام مجتبی همانند روزگار مظلومیت پدرش، شاهد بی وفایی مردم و توطئه‌های حساب شده دشمنان و تبلیغات گسترده و دقیق معاویه و در نهایت تنها ماندن و مظلومیت برادرش امام مجتبی است. او جامعه و زمان خود را به خوبی می‌شناسد و می‌داند که ایستادگی در برابر ظلم و قیام علیه ظالم علاوه بر رهبری انسانی کامل و عبدی صالح به عنوان امام معصوم نیازمند امتی با وفا و گوش به فرمان است. او به خوبی دریافت که مدعیان پیروی از اهلبیت در هنگام سختی و امتحان به سرعت رو به کاستی می‌گذارند و همه ارزش‌های دینی و معنوی را به دنیای فانی می فروشند و امام معصومی چون امام مجتبی (علیه السلام)را فدای آمال و آرزوهای شیطانی خود می‌کنند. زینب دوست و دشمن واقعی را می‌شناسد و جز تسلیم و انقیاد و آمادگی برای اجرای منویات امامش از خود هیچ اراده و خواستی ندارد. زینب (علیها السلام) در این مدت خود را در رنج‌هایی که امام مجتبی (علیها السلام) از مردم نابکار آن زمان می‌کشید، سهیم و شریک می‌دانست و شاهد خون جگر خوردن برادرش امام مجتبی (علیه السلام)بود. او شهادت مظلومانه برادر و اهانت به جنازه آن عزیز را به چشم خود دید و چه اشک‌های غم که از دیدگانش جاری گشت و چه داغ‌ها که بر دل سوخته اش نهاده شد. عظمت و بزرگی این مصیبت‌ها، دردها، رنج‌ها و غم‌ها را زینب (علیها السلام) در شب عاشورا بر زبان جاری ساخت. آن هنگام که از اشعاری که سیدالشهدا خواند، دریافت که مصیبت شهادت امام حسین (علیه السلام)و یارانش فرود آمده است؛ بانگ برداشت که «وای از این مصیبت؛ کاش مرگ زندگیم را نابود ساخته بود! امروز همانند روزی است که مادرم فاطمه و پدرم علی و برادرم حسن از دنیا رفتند...». باری شعار زینب (علیها السلام) در تمام این مصائب، همان شعار سیدالشهدا (علیه السلام) است که در اوج مصیبت‌های سهمگین کربلا زیر لب زمزمه کرد: «... صبرا علی قضائک، لااله سواک یا غیاث المستغیثین». «خداوندا! در برابر قضا و قدر تو شکیبایم. جز تو معبودی نیست ای فریادرس دادخواهان».
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
بنده خدا

چرا به حضرت زینب (سلام الله علیها) عقیله بنی هاشم می گویند؟

آنچه در کتب روایی و حدیثی مستند و قوی وجود دارد جاکی ا این است که حضرت زینب کبری (سلام الله علیها) بانوی علم و فضل است. او علم خود را از جد بزرگوارش، پدر ارجمند و مادر گرامی و برادران عزیزش دارد. کسانی که متصل به وحی‎اند. نوشته‌اند حضرت زینب (سلام الله علیها) درس تفسیر برای بانوان داشت. دختر امیرالمومنین علی (علیه السلام) ارای علم وافر خدادادی بود. ابن عباس از وی با این عبارت نقل می‌کند و می‎گوید: «بانوی خردمند ما زینب (سلام الله علیها) و همین بس که در بنی‎هاشم به «عقیله» یعنی بانوی خردمند معروف بود و آن هنگام که حضرت زینب (سلام الله علیها) در اسارت وارد کوفه شد. او بانوانی را که برای تماشا آمده‎اند، می‌شناسد. در و دیوار آن او را به یاد ایامی انداخت که بانوان همین شهر، صف اندر صف منتظر لقایش می‌نشستند تا در درس تفسیرش شرکت کنند و اکنون شهر به شهر می‌گردد. از سخنان حضرت زینب (سلام الله علیها) در طول مسافرت کربلا، کوفه و شام و خطبه‌ها و سخنرانی‎هایی آینده نگرانه و خردمندانه که در فرصت‌های مختلف در برابر ستمکاران و طاغوتیان آن زمان و مردم دیگر ایراد فرمود، به خوبی معلوم می‌شود که مراتب علم و دانش و کمال آن بانوی بزرگوار از راه تحصیل و تعلیم اکتسابی نبوده و بهره‌ای الهی و جنبه خارق‎العاده داشته است. شاهد این مطلب، کلام امام سجاد (علیه السلام) است که پس از خطبه کوفه بر او فرمود: "عمه جان آرام باش و سکوت اختیار کن که تو بحمدالله دانشمندی معلم ندیده و فهمیده‌ای هستی که کسی تو را فهم نیاموخته است."
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
بنده خدا

تقویم شیعه/ فردا 5 جمادی الاولی

1- ولادت حضرت زینب (سلام الله علیها) ولادت با سعادت حضرت زینب (سلام الله علیها) در مدینه طیبه در سال پنجم یا ششم هجری در این روز واقع شده است. پدر بزرگوار آن حضرت امیر المومنین (علیه السلام) و مادر گرامی اش حضرت صدیقه طاهره (سلام الله علیها) است. همسر آن حضرت جناب عبدالله بن جعفر بن ابی طالب و فرزندان آن حضرت علی عون عباس محمد و ام کلثوم  هستند که عون و محمد در کربلا شهید شدند. هنگام ولادت آن حضرت پیامبر(صلی الله علیه وآله) در سفر بودند امیرالمومنین (علیه السلام) برای نامگذاری این مولود فرمودند: بر پیامبر(صلی الله علیه وآله)  سبقت نمی گیرم تا آنکه حضرت آمدند و منتظر وحی شدند. جبرئیل نازل شد و عرض کرد: خداوند سلام می رساند و می فرماید: این دختر را زینب نام بگذار، چه اینکه این نام را در لوح محفوظ نوشته ایم. ابن حجر در اصابة و ابن اثیر در اسدالغابه در حالات آن حضرت نوشته اند: او عاقله، فهیمه، و شجاع بود، و در مجلس یزید لعنت الله علیه حضرت زینب (سلام الله علیها) کلماتی فرمودند که دلالت بر قوت قلب آن حضرت دارد.(1) آن حضرت در کرم و بصیرت و حلم و مشهور خاندان بنی هاشم و عرب بوده، و بین جمال و جلال، سیرت و صورت و اخلاق و فضیلت جمع کرد. شب ها در عبادت بود و روزها روزه و او به اهل تقوی معروف بود.(2) منابع: 1- اسد الغابة: ج 5 ص 469. الاصابة: ج 8 ص 166. 2- وفیات الائمة: ص 441-440. العقیلة والفواطم علیهن السلام: ص 51-50.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
بنده خدا

کتاب لمعات الحسین علیه السلام

بِسْـمِ اللَهِ الـرَّحْمَنِ الـرَّحیم‌ وَالحَمدُ للَّهِ رَبِّ العالَمینَ وَ لا حَوْلَ وَ لا قُوَّه إلاّ بِاللَهِ الْعَلیِّ الْعَظیم‌ درود بیکران‌ بر روان‌ پاک‌ خاتم‌ پیمبران‌ محمّد مصطفی‌، و وصیّ والاتبارش‌ علیّ مرتضی‌ و یازده‌ فرزند از اولاد امجاد او باد؛ بالاخصّ ولیّ دائرۀ امکان‌ حضرت‌ امام‌ زمان‌: محمّد بن الحسن قائم‌ آل‌ محمّد که‌ کاروان‌ عالم‌ هستی‌ را با جذبه‌ و عشق‌ در حرکت‌ بسوی‌ عالم‌ اطلاق‌ و توحید حضرت‌ حقّ ـجلّ و علا ـ رهبری‌ می‌کنند. وَ جَعَلْنَاهُمْ أَئمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَ أَوْحَیْنَآ إِلَیْهِمْ فِعْلَ الْخَیْرَاتِ وَ إِقَامَ الصَّلَو'ةِ وَ إِیتَآءَ الزَّکَو'ةِ وَ کَانُوا لَنَا عَـابِدِینَ.1 از آنجائی‌ که‌ دوران‌ امامت‌ حضرت‌ امام‌ حسن‌ مجتبی‌ و حضرت‌ سیّد الشّهداء علیهما السّلام‌ از سخت‌ترین‌ و تاریکترین‌ دوره‌ها از نقطۀ نظر فشار و غلبۀ حکومت‌ جائرۀ بنی‌ اُمیّه‌ بوده‌ است‌، که‌ اختناق‌ و تدلیس‌ و تلبیس‌ و جهل‌ و ریا و کذب‌ و خدعه‌ بحدّ اعلای‌ خود رسیده‌ بود، همانطور که‌ از خطبۀ حضرت‌ أمیرالمؤمنین‌ علیه‌ السّلام‌ در اواخر عمر شریف‌ مشهود است‌؛ آنجا که‌ می‌فرماید:  وَ اعْلَمُوا رَحِمَکُمُ اللَهُ! أَنَّکُمْ فِی‌ زَمَانٍ الْقَآئِلُ فِیهِ بِالْحَقِّ قَلِیلٌ، وَاللِسَانُ عَنِ الصِّدْقِ کَلِیلٌ، واللَازِمُ لِلْحَقِّ ذَلِیلٌ. أَهْلُهُ مُعْتَکِفُونَ عَلَی‌ الْعِصْیَانِ، مُصْطَلِحُونَ عَلَی‌ الإدْهَانِ. فَتَاهُمْ عَارِمٌ، وَ شَآئِبُهُمْ ءَاثِمٌ؛ وَ عَالِمُهُمْ مُنَافِقٌ، وَ قَارِئُهُمْ مُمَاذِقٌ؛ لَایُعَظِّمُ صَغِیرُهُمْ کَبِیرَهُمْ، وَ لَا یَعُولُ غَنِیُّهُمْ فَقِیرَهُمْ. 2 «و بدانید ـ خدای‌ شما را رحمت‌ کند ـ شما در زمانی‌ قرار گرفته‌اید که‌ گویندۀ حقّ در این‌ زمان‌ کم‌ است‌، و زبان‌ از بیان‌ گفتار راست‌، خسته‌ و نارسا و ناگویاست‌. کسیکه‌ ملازمت‌ حقّ کند ذلیل‌ است‌. اهل‌ این‌ زمان‌ روی‌ بدنیا آورده‌، و در آستان‌ معصیت‌ اعتکاف‌ نموده‌اند؛ و با تکاهل‌ و سستی‌، سازش‌ و آشتی‌ کرده‌اند. جوان‌ آنها بداخلاق‌، و پیر آنها گنهکار، و عالم‌ آنان‌ منافق‌، و قاری‌ قرآن‌ آنها اهل‌ غشّ و آلودگی‌ است‌. کوچکان‌ به‌ بزرگان‌ وقعی‌ ننهاده‌ و آنان‌ را محترم‌ نمی‌شمارند، و اغنیاء و ثروتمندان‌ امور فقرا را تکفّل‌ نمی‌نمایند.» از این‌ دو امام‌ همام‌ با آنکه‌ علاوه‌ بر طول‌ مدّت‌ حیاتشان‌، تنها مدّت‌ امامت‌ و ولایت‌ هر یک‌ از آنها در حدود ده‌ سال‌ بطول‌ انجامید و طبعاً باید هزاران‌ روایت‌ و حدیث‌ و خطبه‌ و موعظه‌ در تفسیر قرآن‌ و غیر آن‌ در دست‌ باشد؛ بیش‌ از یکی‌ دو حدیث‌ در فقه‌ و چند حدیث‌ در تفسیر نرسیده‌ است‌، و خُطَب‌ و مواعظ‌ و کلمات‌ آنان‌ نیز در نهایت‌ اختصار و ایجاز و قلّت‌ است‌. با آنکه‌ از بازرگانان‌ حدیث‌ چون‌ أبوهُرَیره‌ و غیر او هزاران‌ حدیث‌ مجعول‌ و کاذب‌ که‌ مضمون‌ آن‌ حکایت‌ از تطابق‌ با سیاست‌ وقت‌ می‌کند، کتب‌ و دفاتر و تاریخ‌ را پُرکرده‌ است‌. معلوم‌ است‌ با وجود آن‌ تاریکی‌ و ابهام‌ و فشار، یا اصولاً کمتر به‌ آن‌ بزرگواران‌ مراجعه‌ می‌نموده‌ و از دریای‌ موّاج‌ علوم‌ آنان‌ بهره‌گیری‌ می‌شده‌ است‌؛ و یا روایات‌ مرویّۀ از آنها به‌ علّت‌ دِهشت‌ و وحشت‌ و اضطراب‌ راویان‌، دچار محو و زوال‌ قرار گرفته‌ و طبعاً به‌ طبقات‌ بَعد منتقل‌ نگردیده ‌است. از حضرت‌ سیّد الشّهداء علیه‌ السّلام‌ اندکی‌ از خُطَب‌ و مواعظ‌ رسیده‌، که‌ معلّم‌ درس‌ آزادگی‌ و فرزانگی‌ و ایمان‌ و ایقان‌ است‌؛ و معلومست‌ که‌ از مصدر ولایت‌ ترشّح‌ گردیده‌ است‌؛ که:  وَ إنَّا لَامَرَآءُ الْکَلَامِ، وَ فِینَا تَنَشَّبَتْ عُرُوقُهُ، وَ عَلَیْنَا تَهَدَّلَتْ غُصُونُهُ.3 «و بدرستیکه‌ ما آفرینندگان‌ و خلاّقان‌ و امیران‌ گفتار هستیم‌؛ عروق‌ و ریشه‌های‌ سخن‌ گفتن‌، در ما پنجه‌ افکنده‌ و ثابت‌ شده‌ و رشد کرده‌، و شاخه‌هایش‌ نیز در خانۀ ما آویزان‌ و سرازیر شده‌ است‌.» بنابراین‌، آنان‌ دارای‌ اصل‌ و فرع‌ کلام‌، که‌ نمایندۀ اصول‌ و فروع‌ از معانی‌ و حقائق‌ است‌ می‌باشند. و چه‌ خوب‌ بود فرمایشات‌ آن‌ حضرت‌ که‌ حاوی‌ یک‌ دنیا عزّت‌ و شرف‌ و سربلندی‌ و استقلال‌ و ایمان‌ و ایقان‌ و صبر و ثبات‌ و فتوّت‌ و جوانمردی‌ است‌، در روی‌ تابلوها و پرده‌هائی‌ با ترجمۀ شیرین‌ و شیوای‌ آن‌ نوشته‌ می‌شد و مانند اشعار محتشم‌ در مجالس‌ عزاداری‌ و تکایا نصب‌ می‌گردید، تا واردین‌ و شرکت‌ کنندگان‌ در مجلس‌، در عین‌ استفادۀ سمعی‌ از خطبا و گویندگان‌ راستین‌؛ استفادۀ بصری‌ نیز نموده‌، و عین‌ آن‌ کلمات‌ را حفظ‌ و سرمشق‌ زندگی‌ و عمل‌ خود قرار می‌دادند. جزوه‌ای‌ که‌ فعلاً از نظر خوانندگان‌ ارجمند می‌گذرد، عین‌ برخی‌ از کلمات‌ حضرت‌ سیّد الشُّهداء علیه‌ السّلام‌ است‌ که‌ این‌ حقیر با ذکر مدارک‌، از کتب‌ معتبره‌ نقل‌ کرده‌؛ و فقط‌ به‌ ترجمۀ آن‌ اکتفا شده‌ است‌، و از شرح‌ و بسط‌ خودداری‌ شده‌؛ تا آنکه‌ به‌ واسطۀ ایجاز و اختصار، قابل‌ آن‌ باشد که‌ بر روی‌ پرده‌ها و تابلوها نوشته‌ شده‌ و در مجالس‌ و محافل‌، در مرآی‌ و منظر حاضرین‌ قرار گیرد، و در عین‌ حال‌ به‌ واسطۀ سادگی‌ قابل‌ استفادۀ عموم‌ برادران‌ دینی‌ بوده‌ باشد. از طلاّب‌ علوم‌ دینیّه‌ و دانشجویان‌ متعهّد، مترقّب‌ است‌ که‌ عین‌ کلمات‌ و خطب‌ را حفظ‌ کنند و با خطبه‌ها و سخنرانیهای‌ خود، اذهان‌ عامّۀ مردم‌ را به‌ لَمَعات‌ پرفروغ‌ انوار ساطعۀ حسین‌ علیه‌ السّلام‌ روشن‌ کنند؛ و این‌ میراث‌ پرمایه‌ را که‌ از مداد علماء و دماء شهداء سَلَف‌ به‌ ما رسیده‌ است‌، به‌ نسل‌ خَلَف‌ انتقال‌ دهند. شَکَّرَ اللهُ مَساعیَهُمُ الجَمیلةَ و زادَهم‌ إیمانًا و تقوی‌ و عِلمًا و عمل. و السّلامُ علَینا و علَیهم‌ و علَی‌عبادِالله‌الصّالحین‌ و رحمةُ الله‌ و برکاتُه‌.  سیّد محمّد حسین‌ حسینی‌ طهرانی‌ اذان‌ ظهر روز عاشوراء 1402 هجریّه‌ قمریّه‌ در مشهد مقدّس‌ رضوی‌ علیه‌ السّلام‌
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
بنده خدا

تصویر/آسان ترین راه عارف شدن !

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
بنده خدا

برترین ایمان از دیدگاه رسول خدا (صلی الله علیه وآله)

رَسولُ اللهِ (صلی الله علیه وآله): أفضَلُ الإیمانِ أن تَعلَمَ أنَّ اللهَ مَعَکَ حَیث ُ ما کُنتَرسول خدا (صلی الله علیه وآله):برترین ایمان آن است که بدانی خداوند هرکجا باشی با توست.کنزالعمال ح 66
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
بنده خدا

حدیثی گهربار از امیرالمومنین علی (علیه السلام)

أمیرُ المومنینَ علی (علیه السلام): إستِصلاحُ الأخیارِ بِإکرامِهِم وَالاشرارِ بِتادیبِهِم امیرالمومنین علی (علیه السلام):اصلاح کردن نیکان با گرامی داشتن است و اصلاح بدکاران به تأدیب
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
بنده خدا