ارائه مبانی اصیل و حقیقی اسلام

۳۵ مطلب در اسفند ۱۳۹۱ ثبت شده است

حدیثی گهربار از امیرالمومنین علی (علیه السلام)

أمیرُ المُومنین عَلی (علیه السلام): ألکلمة ُ إذاخَرَجَت مِنَ القلبِ وقعت فی القلبِ وَ إذا خَرَجَت مِنَ اللِسانِ لَم تَجاوَزالاذانَامیرالمومنین علی (علیه السلام):هر سخنی که از دل برخیزد بر دل نشیند و اگر فقط از زبان خیزد از گوش ها فراتر نرود.شرح نهج البلاغه ج 20 ص 287
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
بنده خدا

حدیثی گهربار از رسول اکرم (صلی الله علیه وآله)

رسول الله ﷺ: إذا أحَبَّ اللهُ عَبداً إبتلاهُ، فان۟ صَبَرَإجتَباه و إن۟ رَضی إصطَفاهُرسوا خداﷺ:هرگاه خدا بنده ای را دوست داشته باشد مبتلایش می کند، اگر صبر کرداورا به خود نزدیک می کندو اگر راضی به آن بلا بود او را خالص کرده بر می گزیند.بحار الانوار ج 79 ص 142
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
بنده خدا

تصاویر ناب ازنوشته ها و کنده کاریهای طلایی رنگ بر ضریح امام حسین(علیه السلام)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
بنده خدا

گزارش تصویری/ کارگذاشتن آخرین قطعه های ضریح امام حسین (علیه السلام)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
بنده خدا

نشانه کرامت انسان از دیدگاه امیر المومنین علی (علیه السلام)

امیر المومنین علی (علیه السلام) سه چیز را نشانه کرامت و بزرگواری انسان برشمرده‌اند.امیر المومنین علی (علیه السلام)  فرمود: از بزرگواری و کرامت است، گریستن انسان بر زمان از دست رفته‌اش و اشتیاق او به زادگاهش و حفظ کردن دوستان و برادرانش.متن حدیث:قال امیرالمومنین علی (علیه السلام) : من الکرم بکائه علی ما مضی من زمانه وحنینه إلی أوطانه وحفظ قدیم إخوانه
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
بنده خدا

نشانه های ظهور

همان گونه که روایات تأکید می‌کنند، او از نوادگان و از نسل "ابوسفیان" است و به همین دلیل هم به او "سفیانی" گفته می‌شود؛ گرچه در مورد نام پدرش، بین اینکه "عنبسه" یا "عتبه" یا "معاویه" یا "یزید" باشد، اختلاف نظر وجود دارد، از امام علی(ع) روایت است که ایشان فرمود: پسر جگرخوار از سرزمین بی‌آب و علف خارج می‌شود... نامش عثمان و نام پدرش عنبسه و از نسل ابوسفیان است.10 در حدیث دیگری از شیخ طوسی آمده است که سفیانی از فرزندان "عتبة بن ابوسفیان" است.11 امام علی(ع) در نامه‌ای به "معاویه"، سفیانی را از شمار آنان دانسته و فرموده است: مردی از فرزندانت شوم و ملعون و بی‌نزاکت و تیره دل و بیمار و قسیّ‌القلب است و خداوند رحمت و عطوفت را از دل او گرفته است، گویی اکنون او را می‌بینیم. مادرش از قبیله بنی‌کلب است و اگر بخواهم نام او را می‌گویم و توصیف می‌کنم، او فرزند کسی است که سپاهی را به مدینه گسیل می‌دارد. آنها وارد آن شهر می‌شوند و به قتل و کشتار و هتک حرمت و تجاور می‌پردازند و از میان آنها مردی پرهیزکار و مخلص پا به فرار می‌گذارد... .12 از امام باقر(ع) روایت شده که او از نسل "خالدبن یزید بن ابوسفیان" است.13 و از امام علی بن الحسین(ع) نقل شده که حضرت او را از فرزندان "عنبسة بن ابوسفیان"14 به شمار آورده و برخی روایات نام او را "عبدالله"15 گفته‌اند که این مطلب نزد علمای اهل سنّت مشهور است. امّا رأی مشهور این است که نام او "عثمان" از فرزندان "عنبسة ابن ابوسفیان" است و همه می‌دانند که ابوسفیان 5 فرزند به نام‌های "عتبة"، "معاویه"، "یزید"، "عنبس" و "حنظله" داشت. چیزی که در مورد آن در تمام این روایات اتّفاق نظر وجود دارد. این است که او از نوادگان ابوسفیان بوده و قدر به یقین هم همان است. اقدامات سفیانی با بررسی و مطالعه دقیق احادیث اهل بیت(ع) در مورد زمان خروج سفیانی و جریان‌های همزمان آن درمی‌یابیم که این حرکت، حرکتی سریع و برق‌آسا بوده و فاصله زمانی چندانی با ظهور امام مهدی(ع) ندارد. امام صادق(ع) مدّت زمان خروج او را از ابتدا تا آخر 15 ماه ذکر نموده‌اند که او 6 ماه آن را به جنگ می‌پردازد و هنگامی که مناطق پنج گانه "دمشق"، "اردن"، "حمص"، "حلب" و "قنسرین" را تصرّف کند؛ دقیقاً 9 ماه و نه یک روز بیشتر حکومت می‌کند.16 برخی روایات دوره حکومت او را به اندازه مدّت بارداری یک زن (یعنی 9 ماه) دانسته‌اند و با توجّه به این دوره و جنگ‌ها و فتح‌های او در آن مدّت کوتاه و فرجام او به دست سپاهیان امام زمان(ع)، به این نتیجه می‌رسیم که این رویدادها بسیار سریع و برق‌آسا روی می‌دهد. در اینجا به اختصار و نه مفصّل به ذکر کارها و اقدامات او می‌پردازیم زیرا که روایات صحیحه در مورد جزئیات آن رویدادها اختلاف نظر دارند. 1. کشتار علویان و شیعیان اهل بیت(ع) علویان در طول تاریخ یا بر ظلم و انحراف شوریده‌اند یا مانند آتشفشانِ خاموش و هر لحظه منتظر فرصت مناسب بوده‌اند. هیچ گاه آتش و انقلاب آنان خاموش نشده و همواره نشانه‌های شعله و دود این آتش پدیدار بوده است. بنابراین می‌بینیم که حاکمان بدسرشت، علویان و شیعیان اهل بیت(ع) را در رأس مخالفان خود قرار می‌دادند و علویان و شیعیان این مضمون را از گفتار ائمه(ع) دریافته‌اند. امام صادق(ع) می‌فرماید: ما و خاندان ابوسفیان دو خانواده‌ایم که به خاطر خدا دشمن هم شدیم. ما می‌گفتیم خداوند راست می‌گوید و آنها می‌گفتند: دروغ می‌گوید، ابوسفیان با پیامبر(ص) جنگید، معاویه بن ابی سفیان با علی(ع)، یزید بن معاویه با حسین بن علی(ع) و سفیانی هم با قائم(عج) می‌جنگد.17 پیروان و دوستداران آنها نیز چنین سرنوشتی داشتند و راه آنان را ادامه دادند و با مشکلات و دشواری‌های بسیاری در طول تاریخ دست و پنجه نرم کردند و برای درک بهتر این مصیبت‌ها، تنها مراجعه به کتاب مقاتل الطّالبیین ابوالفرج کفایت می‌کند. با مطالعه تاریخ تشیّع و علویان درمی‌یابیم که اعمال و رفتار و کردار سفیانی چیز جدیدی نیست بلکه او نیز همانند حاکمان ظالم و ستم‌پیشه گذشته راه قتل و تبعید و شکنجه اختیار می‌نماید، از امام صادق(ع) روایت است که می‌فرماید: روزی را می‌بینم که سفیانی وارد کوفه شده و ندا می‌دهد: هر کس سر یکی از شیعیان علی را بیاورد هزار درهم جایزه می‌برد، و همسایه علیه همسایه می‌شود و می‌گوید فلانی جزو آنهاست و گردنش را می‌زند و هزار درهم می‌گیرد، و حکومتتان در آن موقع تحت سیطرة فاسدان قرار می‌گیرد.18 امام باقر(ع) می‌فرماید: سفیانی و همراهانش خروج می‌کنند. در آن زمان تصمیم و هدفی جز اذیّت و آزار و قتل خاندان محمّد(ص) و شیعیان آنها را ندارد، گروهی را به کوفه می‌فرستد و جمعی از شیعیان اهل بیت(ع) را به قتل رسانده و بسیاری را به دار می‌آویزد.19 احادیث دیگری نیز وجود دارد که بیانگر کارها و مأموریت‌هایی اعم از کشتار و تبعید شیعیان است که این فاسق انجام می‌دهد. 2. قتل علما و مخالفان و مجازات سخت زنان و کودکان این ویژگی بارز مفسدان برای ترساندن مردم و ایجاد رعب و وحشت در دل آنان است، آنها در ابتدا تلاش می‌کنند علما و دانشمندان را با خود همراه کرده و در صورت مخالفت، آنها را به قتل می‌رسانند، آنها در حقیقت می‌خواهند علما را جذب خود کنند تا جنایت‌ها و کارهای آنها را توجیه کرده و به آنها مشروعیّت بخشند. در حدیثی آمده است: سفیانی بدترین حاکمی است که علما و اهل فضیلت را به قتل می‌رساند و آنها را نابود می‌کند، در ابتدا از آنها کمک می‌خواهد، اگر کسی سرپیچی کند، او را به قتل می‌رساند.20 نقل شده که هر کس نافرمانی کند سفیانی او را می‌کشد و با ارّه تکّه‌تکّه می‌کند، "ابن عبّاس" می‌گوید: سفیانی می‌آید و جنگی به پا می‌کند که شکم زنان را می‌درد و کودکان را در دیگ21 می‌جوشاند. امام باقر(ع) او را بدترین مردم توصیف کرد و می‌فرماید: اگر سفیانی را ببینی، او بدترین مردمان است او سرخ‌روی، با موهای بور است و هرگز خدا را عبادت نکرده است.22 3. به اشغال درآوردن مناطق مختلف روایت‌های تاریخی حاکی از آن است که سفیانی از کشورهای مسیحی روم [اروپا] می‌آید و صلیب به گردن دارد، از "بشر بن غالب" روایت شده که گفته است: سفیانی با پیروزی از کشورهای غربی می‌آید و صلیب بر گردن دارد.23 جنگش را از مناطق پنج‌گانه‌ای که روایت‌ها به آن اشاره شده، آغاز می‌کند. مناطق پنج‌گانه عبارتند از "دمشق"، "اردن"، "حمص"، "حلب" و "قنسرین" و به بیان دیگر او جنگ خود را از سرزمین شام آغاز می‌کند و بر آن چیره می‌شود سپس از آنجا به عراق و حجاز می‌رود. برخی روایات تأکید کرده‌اند که او با برخی شخصیّت‌ها مانند "اصهب" و "ابقع" می‌جنگد و شاید این نام‌ها، کنایه از شخصیّت‌های بزرگ اقوام این مناطق باشد. امام باقر(ع) می‌فرماید: سفیانی با ابقع می‌جنگد و او و افرادش را به قتل می‌رساند، سپس اصهب را می‌کشد و مقصد بعدی او، عراق است. او سپاهش را از قرقیسیا عبور می‌دهد و آنها در آنجا به جنگ می‌پردازند و سفیانی سپاه دیگری به کوفه روانه می‌کند.24 "قرقیسیا" شهر کوچکی است که در تلاقی "رود خابور" به رود فرات قرار دارد و در آنجا رود خابور به رود فرات می‌ریزد. این منطقه میان سه کشور "عراق"، "ترکیه" و "سوریه" قرار دارد. روایت‌ها حاکی از وقوع چندین جنگ میان ترک‌ها و سپاه سفیانی و میان سفیانی و دیگر سپاه‌ها است. این جنگ‌ها بر سر گنجی واقع در رود فرات است که آن را کوهی از طلا و به قولی نقره دانسته‌اند و لازم به ذکر است که هیچ یک از طرفین جنگ به خاطر مشغول شدن به کارهای دیگر نمی‌توانند آن گنج را به دست آورند. ممکن است مراد از این گنج ثروت این منطقه اعمّ از وفور آب و منابع طبیعی آن باشد و البتّه خداوند آگاه‌تر از همه به امور است. چیزی که وجود این احتمال را بیشتر می‌کند نرسیدن هیچ یک از طرف‌های درگیر به این گنج است زیرا در آن زمان این منطقه، منطقة جنگی بدون آرامش و استقرار است و این مانع آن می‌شود که گنج آن نمایان شود. سفیانی وارد کوفه می‌شود و به جنگ و کشتار می‌پردازد. روایت‌ها از مردی به نام "شیصبانی" نام می‌برند که در کوفه با سفیانی می‌جنگد. جابر جعفی می‌گوید: از امام باقر(ع) در مورد سفیانی پرسیدم فرمود: قبل از سفیانی شیصبانی از کوفه بیرون می‌آید، همچنان که آب از زمین می‌جوشد، او هم خروج می‌کند.25 این فاسق پس از استقرار پیدا کردن، همانند دیگر متکبّران ستم پیشه که طمعشان پایان‌ناپذیر نیست، سپاهش را به حجاز گسیل می‌دارد و بنابر برخی احادیث، سپاه او وارد مدینه می‌شود و به غارت و ویرانی و چپاول می‌پردازد. در برخی روایت‌ها چنین نقل شده است که سفیانی سپاهی را به مدینه می‌فرستد و دستور قتل هاشمیان، حتّی زنان آبستن آنها می‌دهد... .26 سپس او سپاهش را به مکّه اعزام می‌کند و آن نشانه وعده داده شده، یعنی فرو رفتن در زمین [خسف بیداء] اتّفاق می‌افتد. در این هنگام قدرت سفیانی شروع به افول می‌کند تا اینکه امام زمان(عج) ظهور می‌کند و جنگ‌های وعده داده شده به رهبری او و یاری پیروانش از یمن و خراسان و عراق و دیگران آغاز می‌شود. این جنگ‌ها به رهبری کسی است که وعدة پیروزی و چیرگی بر دشمنان به او داده شده است. سپاه سفیانی به تدریج از مناطق اشغالی، شکست خورده و عقب‌نشینی می‌کند. سپس آن نبرد بزرگ میان سپاه امام و سپاه سفیانی به نام جنگ فتح قدس آغاز می‌شود. سپاه سفیانی از درون شروع به نابودی و متلاشی شدن می‌‌کند و خود سفیانی نیز پس از چندین جنگ در شام و قدس به دست سپاه امام کشته می‌شود و به این ترتیب جنبش امام، عصر نوینی را آغاز می‌کند. سید نذیر الحسنی ترجمه سید شاهپور حسینی پی‌نوشت‌ها: 1. شرح نهج البلاغه، ج 7، ص 59. 2. کنزالعمال، ج 11، ص 116. 3. فیض الغدیر شرح الجامع الصغیر، ج 1، ص 492. 4. النعمانی، الغیبة، ص 300. 5. همان، ص 301. 6. همان, ص 301. 7. همان، ص 371. 8. الطوسی، الغیبة، ص 435. 9. الکافی، ج 8، ص 274. 10. بحارالانوار، ج 52، ص 205. 11. همان، ج 53، 213. 12. کتاب سلیم بن قیس الهلالی، ص 309. 13. عصر الظهور، ص 106، به نقل از محفوظ ابن هماد، ص 75. 14. الطوسی، الغیبة، ص 270 15. بحارالانوار، ج 53، ص 208. 16. النعمانی، کتاب الغیبة، ص 300. 17. الشیخ الصدوق، معانی الاخبار، ص 346. 18. الطوسی، الغیبة، ص 405. 19. بحارالانوار، ج 52، ص 222. 20. الفتن الابن حماد، ص 76. 21. همان، ص 285. 22. النعمانی، الغیبة، ص 306. 23. الطوسی، کتاب الغیبة، ص 278. 24. النعمانی، الغیبة، ص 280. 25. همان، ص 302. 26. الفتن، ابن حماد، ص 201. منبع: ماهنامه موعود شماره 90
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
بنده خدا

نماز شب را چگونه می خوانند؟

. نماز شب و فضیلت آن   الف: از منظر آیات:    در بین نوافع، نماز شب از فضیلت بیشتری برخوردار است و در قرآن درباره آن تأکید و سفارش بسیار شده است. خدای متعال به پیامبرش می فرماید: مقداری از شب را به تهجد بپرداز این برای تو مستحب است شاید خدا تو را به مقام برگزیده ای مبعوث گرداند [1]و در تعریف بندگان خاص الهی می گوید: کسانی که شب را برای پروردگارشان در حال سجده و قیام بیتوته می کنند [2]و در توصیف مؤمنین می فرماید: شبها پهلو از بستر خواب جدا کنند و با بیم و امید خدای را بخوانند و از آنچه به آنها دادیم انفاق کنند، پس کسی نمی داند چه نعمتهایی که موجب چشم روشنی آنها می شود و در پاداش اعمالشان ذخیره شده است [3]   ب: از منظر روایات: رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود: خدای متعال به دنیا وحی کرد که خدمتگزارانت را به تعب بینداز و تارکین خودت را خدمت کن هنگامی که بنده خدا در تاریکی شب با پروردگارش خلوت و مناجات می کند خدا قلبش را نورانی می گرداند، وقتی می گوید: یارب یارب از جانب خدا گفته می شود: لبیک عبدی، هر چه می خواهی طلب کن تا عطا کنم و خدا به فرشتگانش گوید... شما شاهد باشید که بنده ام را آمرزیدم.[4]   و رسول خدا (ص) فرمود: اشراف امت من حاملین قرآن و شب زنده داران هستند [5]و هم فرمود: آن قدر جبرئیل درباره نماز شب به من سفارش کرد که گمان کردم نیکان امت من شب را نخواهند خوابید [6]و باز فرمود: دو رکعت نماز در وسط شب از دنیا و ما فیها نزد من محبوبتر است.[7]   آثار نماز شب در روایات:    امام صادق (ع) فرمود: نماز شب صورت را زیبا و خلق را نیکو و انسان را خوشبو می کند، رزق را زیاد و قرض را ادا می کند و اندوه را برطرف می سازد و چشم را جلا می دهد. [8]پیامبر عظیم الشأن اسلام فرمود: نماز شب وسیله ای است برای خوشنودی خدا و دوستی ملائکه، نماز شب سنت و روش پیامبران و نور معرفت و ریشه ایمان می باشد. بدن را آرامش می دهد و شیطان را خشمگین می کند سلاحی بر علیه دشمنان و وسیله ای است برای اجابت دعا و قبول شدن اعمال، روزی انسان را توسعه می دهد شفیع بین ملک الموت و نمازگزار می شود، چراغ و فرش قبر و جواب (دو فرشته) منکر و نکیر می باشد. در قبر تا قیامت مونس و زائر نمازگزار خواهد بود نماز بر سرش سایه می افکند، تاجی برسرش و لباسی بر بدنش می گردد، نور پیش رویش حائل بین او و آتش دوزخ خواهد بود، برای مؤمن حجتی است نزد خدا و وسیله سنگین شدن میزان اعمال و حکم عبور بر صراط و کلید بهشت می باشد زیرا نماز تکبیر است و حمد و ستایش و تسبیح و تمجید و تقدیس و تعظیم و قرائت و دعا و البته بهترین اعمال خواندن نماز در اول وقت آن است [9]   2 . کیفیت نماز شب   الف: وقت نماز شب: از نصف شب تا فجر صادق (اذان صبح) وقت نماز شب است و نماز شب در سحر از فضیلت بیشتری برخوردار است و تمام ثلث آخر شب سحر محسوب می شود و بهترین وقت سحر هم نزدیک فجر صادق است و بهتر از این آن است که نماز شب به تفریق خوانده شود چنانچه این سنت پیامبر (ص) بوده است (یعنی پشت سر هم نخواند و با فاصله بخواند)   ب: رکعات نماز شب: 11 رکعت است که 8 رکعت آن (4 نماز دو رکعتی) به نیت نافله شب خوانده می شود که شکل آن مانند نماز صبح است [با این تفاوت که اولاً به نیت نافله شب می خواند و مستحب است و ثانیاً می تواند بلند یا آهسته بخواند] و بعد از آن 2 رکعت به نیت شفع می خواند و در آخر هم یک رکعت به نام وتر بجای می آورد.   ج: مستحب است که در قنوت نماز وتر 70 مرتبه "استغفرالله ربی و اتوب الیه" و برای 40 مؤمن دعا و استغفار کند مثلاً 1.اللهم اغفر الامام الخمینی2.اللهم اغفر آیت الله البروجردی3 اللهم اغفر شهید چمران و... و 300 مرتبه الهی العفو بگوید و هفت مرتبه "اللهم هذا مقام العائذ بک من النار"بخواند. البته اگر بعضی از اینها(70 مرتبه استغفار و یا دعا برای 40 مؤمن و یا 300 مرتبه العفو گفتن) را هم بخواند ایرادی ندارد.   و: چنانچه مقداری از نماز شب را خوانده باشد و اذان صبح (طلوع فجر) سر رسد می تواند بقیه نماز شب را هم به نیت اداء بخواند.   ه: اگر وقت کم باشد می تواند تنها شفع و وتر را بخواند و اگر کمتر وقت داشته باشد تنها شفع را بخواند.   ج: خواندن دو رکعت نافله صبح از شفع و وتر افضل است.   د: برای عمل به اعمال مستحبی دیگر در نماز شب به کتب مبسوطه رجوع فرمائید.   (با استفاده از تحریر الوسیله ج 1 ص 123 حضرت امام خمینی ره و کتاب خودسازی (تزکیه و تهذیب نفس) آیت الله ابراهیم امینی ص 281 ـ 279).   --------------------------------------------------------------------------------   [1]سوره اسراء، آیه 79   [2]سوره فرقان، آیه 64   [3]سوره سجده، آیه 16.   [4]بحار الأنوار ج 87 ص 139   [5]بحار ج 87 ص 138   [6]بحار ج 87 ص 130   [7]بحار ج 87 ص 148   [8]بحار ج 87 ص 153   [9]بحار الأنوار ج 87 ص 161، خودسازی تهذیب و تزکیه، ابراهیم امینی ص 279
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
بنده خدا

گزارش تصویری/ نمای داخلی ضریح حضرت سیدالشهدا(علیه السلام)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
بنده خدا

افضلیّت‌ انسان‌ برملائکه‌

اوّل‌ آنکه‌ خداوند ملائکه‌ را امر به‌ سجدۀ آدم‌ نمود و معنی‌ ندارد وجود ناقصی‌ مسجود وجود کاملی‌ باشد. گرچه‌ علّت‌ سجده‌ همان‌ سرّی‌ است‌ که‌ خدا در آدم‌ نهاده‌ لیکن‌ علَی‌ أیّ حالٍ آدم‌ مسجود واقع‌ شد. راجع به افضلیت انسان نسبت به ملائکه می‌توان از آیات قرآن به وجوهی‌ استفاده‌ کرد: اوّل‌ آنکه‌ خداوند ملائکه‌ را امر به‌ سجدۀ آدم‌ نمود و معنی‌ ندارد وجود ناقصی‌ مسجود وجود کاملی‌ باشد. گرچه‌ علّت‌ سجده‌ همان‌ سرّی‌ است‌ که‌ خدا در آدم‌ نهاده‌ لیکن‌ علَی‌ أیّ حالٍ آدم‌ مسجود واقع‌ شد. دوّم‌ آنکه‌ در آیۀ 30، از سورۀ 2: البقرة‌ می‌گوید: وَ إِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلَـٰئِکَةِ إِنِّی‌ جَاعِلٌ فِی‌ الارْضِ خَلِیفَةً، و خلافت‌ خداوند بنحو اطلاق‌ برای‌ موجود اکمل‌ است‌. سوّم‌ آنکه‌ در آیات‌ 71 تا 76، از سورۀ 38: ص‌ می‌فرماید: إِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلَـٰئِِکَةِ إِنِّی‌ خَـٰلِقُ بَشَرًا مِّن‌ طِینٍ * فَإِذَا سَوَّیْتُهُ و وَ نَفَخْتُ فِیهِ مِن‌ رُّوحِی‌ فَقَعُوا لَهُ و سَـٰجِدِینَ * فَسَجَدَ الْمَلَائِکَةُ کُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ * إِلَّآ إِبْلِیسَ اسْتَکْبَرَ وَ کَانَ مِنَ الْکَـٰفِرِینَ * قَالَ یَـٰٓإِبْلِیسُ مَا مَنَعَکَ أَن‌ تَسْجُدَ لِمَا خَلَقْتُ بِیَدَیَّ أَسْتَکْبَرْتَ أَمْ کُنتَ مِنَ الْعَالِینَ * قَالَ أَنَا خَیْرٌ مِّنْهُ خَلَقْتَنِی‌ مِن‌ نَّارٍ وَ خَلَقْتَهُ و مِنْ طِینٍ. چون‌ در اینجا تصریح‌ شده‌ که‌ علّت‌ سجده‌ همان‌ نفخ‌ روح‌ خداوند است‌. و دیگر آنکه‌ خدا می‌فرماید من‌ آدم‌ را به‌ دو دست‌ خود آفریدم‌ که‌ منظور همان‌ تجلّیات‌ جمیع‌ صفات‌ جمالیّه‌ و جلالیّه‌ است‌. چهارم‌ آنکه‌ در خلقت‌ انسان‌ در آیۀ 14، از سورۀ 23: المؤمنون‌ می‌گوید: فَتَبَارَکَ اللَهُ أَحْسَنُ الْخَـٰلِقِینَ. و شیخ‌ صدوق‌ در «علل‌ الشّرآئع‌» روایت‌ کرده‌ است‌ از پدرش‌ با اسناد خود از عبدالله‌ بن‌ سِنان‌ قال‌: سَأَلْتُ أبا عَبْدِاللَهِ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ الصّادِقَ عَلَیْهِما السَّلامُ فَقُلْتُ: الْمَلـٰٓئِکَةُ أفْضَلُ أمْ بَنو ءَادَمَ ؟ فَقالَ: قالَ أمیرُالْمُؤْمِنینَ عَلیُّ ابْنُ أبی‌ طالِبٍ عَلَیْهِ السَّلامُ: إنَّ اللَهَ عَزَّوَجَلَّ رَکَّبَ فی‌ الْمَلـٰٓئِکَةِ عَقْلاً بِلا شَهْوَةٍ وَ رَکَّبَ فی‌ الْبَهآئِمِ شَهْوَةً بِلا عَقْلٍ وَ رَکَّبَ فی‌ بَنی‌ ءَادَمَ کِلَیْهِما؛ فَمَنْ غَلَبَ عَقْلُهُ شَهْوَتَهُ فَهُوَ خَیْرٌ مِنَ الْمَلَٓئِکَةِ وَ مَنْ غَلَبَتْ شَهْوَتُهُ عَقْلَهُ فَهُوَ شَرٌّ مِنَ الْبَهآئِمِ. (باب‌ 6: العلّة‌ الّتی‌ من‌ أجْلها صار فی‌ النّاس‌ مَن‌ هو خَیرٌ من‌ الملـٰٓئکة‌ و صار فیهم‌ مَن‌ هو شرٌّ من‌ البهآئم‌، ص‌4*) و مورّخ‌ امین‌ مسعودی‌ در «مروج‌ الذّهب‌» ج‌ 1، طبع‌ مطبعة‌ السّعادة‌ ( 1367 هجریّه‌) در ص‌ 33 در ضمن‌ روایت‌ بسیار نغز و جالبی‌ که‌ از أمیرالمؤمنین‌ علیه‌ السّلام‌ روایت‌ کرده‌ است‌ آورده‌ است‌ که‌: فَلَمّا خَلَقَ اللَهُ ءَادَمَ أبانَ فَضْلَهُ لِلْمَلـٰٓئِکَةِ وَ أراهُمْ ما خَصَّهُ بِهِ مِنْ سابِقِ الْعِلْمِ مِنْ حَیْثُ عَرَّفَهُ عِنْدَ اسْتِنْبآئِهِ إیّاهُ أسْمآءَ الاشْیآءِ. فَجَعَلَ اللَهُ ءَادَمَ مِحْرابًا وَ کَعْبَةً وَ بابًا وَ قِبْلَةً أسْجَدَ إلَیْها الابْرارَ وَ الرّوحانیّینَ الانْوارَ. و از تعبیر آن‌ حضرت‌ به‌ اینکه‌ آدم‌ را مسجد ابرار و روحانیّون‌ انوار نمود می‌توان‌ افضلیّت‌ او را بر فرشتگان‌ بدست‌ آورد. و عالم‌ جلیل‌ و محدّث‌ خبیر سیّد هاشم‌ بحرانی‌ در تفسیر «برهان‌» در سورۀ 38: ص‌، ذیل‌ آیۀ مبارکۀ 75: قَالَ یَـٰٓإِبْلِیسُ مَا مَنَعَکَ أَن‌ تَسْجُدَ لِمَا خَلَقْتُ بِیَدَیَّ أَسْتَکْبَرْتَ أَمْ کُنتَ مِنَ الْعَالِینَ ، از ابن‌ بابویه‌ از عبدالله‌ بن‌ محمّدبن‌ عبدالوهّاب‌ از أبی‌ الحسن‌ محمّد بن‌ أحمد القواریری‌ از أبی‌ الحسن‌ محمّد بن‌ عماد از إسمعیل‌ بن‌ ثویه‌ از زیاد بن‌ عبدالله‌ البکائی‌ از سلیمان‌ أعمش‌ از أبوسعید خُدَْری‌ روایت‌ کرده‌ که‌ قال‌: کُنّا جُلوسًا عِنْدَ رَسولِ اللَهِ صَلَّی‌ اللَهُ عَلَیْهِ وَءَالِهِ إذْ أقبَلَ إلَیْهِ رَجُلٌ فَقالَ: یا رَسولَ اللَهِ! أخْبِرْنی‌ عَنْ قَوْلِ اللَهِ عَزَّوَجَلَّ لإبْلیسَ أَسْتَکْبَرْتَ أَمْ کُنتَ مِنَ الْعَالِینَ ؛ مَن‌ هُمْ یا رَسولَ اللَهِ الَّذینَ هُمْ أعْلَی‌ مِنَ الْمَلَـٰٓئِکَةِ ؟ فَقالَ رَسولُ اللَهِ صَلَّی‌ اللَهُ عَلَیْهِ وَءَالِهِ: أنا وَ عَلیٌّ وَ فاطِمَةُ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ؛ کُنّا فی‌ سُرادِقِ الْعَرْشِ نُسَبِّحُ اللَهَ فَسَبَّحَتِ الْمَلَـٰٓئِکَةُ بِتَسْبِیحِنا، قَبْلَ أنْ خَلَقَ اللَهُ ءَادَمَ عَلَیْهِ السَّلامُ بِأَلْفَیْ عَامٍ. فَلَمّا خَلَقَ اللَهُ عَزَّوَجَلَّ ءَادَمَ عَلَیْهِ السَّلامُ أمَرَ الْمَلَـٰٓئِکَةَ أن‌ یَسْجُدوا لَهُ، وَ لَمْ یُؤْمَروا بِالسُّجودِ إلاّ لاِجْلِنا. فَسَجَدَتِ الْمَلَـٰٓئِکَةُ کُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ إِلَّآ إِبْلِیسَ أبی‌ أنْ یَسْجُدَ، فَقالَ اللَهُ تَبارَکَ وَ تَعالَی‌: یَـٰٓإِبْلِیسُ مَا مَنَعَکَ أَن‌ تَسْجُدَ لِمَا خَلَقْتُ بِیَدَیَّ أَسْتَکْبَرْتَ أَمْ کُنتَ مِنَ الْعَالِینَ ؟ قالَ: مِنْ هَؤُلآءِ الْخَمْسَةِ الْمَکْتوبِ أسْمآؤُهُمْ فی‌ سُرادِقِ الْعَرْشِ؛ فَنَحْنُ بابُ اللَهِ الَّذی‌ یُوْتَی‌ مِنْهُ؛ بِنَا یَهْتَدی‌ الْمُهْتَدونَ، فَمَنْ أحَبَّنا أحَبَّهُ اللَهُ وَ أسکَنَهُ جَنَّتَهُ، وَ مَنْ أبْغَضَنا أبْغَضَهُ اللَهُ وَ أسْکَنَهُ نارَهُ، وَ لایُحِبُّنا إلاّ مَن‌ طابَ مَوْلِدُهُ. * ـ و این‌ حدیث‌ را نیز در «وسآئل‌ الشّیعة‌» طبع‌ حروفی‌، ج‌ 11، ص‌ 164، از «علل‌ الشّرآئع‌» حکایت‌ نموده‌ است‌. و ایضاً شیخ‌ هادی‌ کاشف‌ الغطاء در «مستدرک‌ نهج‌ البلاغة‌» طبع‌ مکتبۀ اندلس‌ ـ بیروت‌، ص‌ 172 از أمیرالمؤمنین‌ علیه‌ السّلام‌ روایت‌ نموده‌ است‌. و «مثنوی‌» آنرا بصورت‌ شعر آورده‌ است‌: در حدیث‌ آمد که‌ خلاّق‌ مجید                         خلق‌ عالم‌ را سه‌ گونه‌ آفرید یگ‌ گُرُه‌ را جمله‌ عقل‌ و علم‌ و جود         آن‌ فرشته‌ است‌ و نداند جز سجود نیست‌ اندر عنصرش‌ حرص‌ و هوی‌                 نور مطلق‌ زنده‌ از عشق‌ خدا یک‌ گروه‌ دیگر از دانش‌ تهی                        همچو حیوان‌ از علف‌ در فربهی‌ او نبیند جز که‌ اصطبل‌ و علف‌                    از شقاوت‌ غافل‌ است‌ و از شرف‌ وان‌ سوم‌ هست‌ آدمیزاد و بشر                     از فرشته‌ نیمی‌ و نیمش‌ ز خر نیم‌ خر خود مایل‌ سِفلی‌ بود                                نیم‌ دیگر مایل‌ عِلوی‌ بود تا کدامین‌ غالب‌ آید در نبرد                             زین‌ دوگانه‌ تا کدامین‌ بُرد نَرد («مثنوی‌» طبع‌ میرخانی‌، ص‌ 361 )
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
بنده خدا

حدیثی گهربار از امام صادق (علیه السلام)

مَن أصبحَ وَأمسَی وَالدّنیا أکبَرُ هَمِهِ جَعَلَ اللهُ تَعالی ألفَقرَ بَینَ عَینَیهِ وَشَتَّتَ أمرَهُ وَلَم یَنَل مِنَ الدُّنیا ألّا ما قَسَمَ اللهُ لَه امام صادق (علیه السلام) فرمودند: هرکه بیشتر فکرش دنیا باشد خداوند (مُهر) فقر برپیشانی او زده کارش را پریشان سازد و ازدنیا به چیزی بیش از قسمت خود نرسد.کافی ج 2 ص 319
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
بنده خدا