مرحوم میرزا محمّد استرابادی در رجال[2] می‌نویسد که: در هجده غزوه شرکت کرده ؛ و ابن عبدالبرّ در إستیعاب[3] دارد که در جنگ صفین در رکاب امیرالمؤمنین بوده است.

خیلی مرد بزرگی است! پدرش عبد‌الله‌ بن‌ عَمر‌و بن‌ حرام‌ انصاریست که در جنگ احد شهید شد و با همین پسرش جنگ می‌کرد. پدرش شهید شد و پیغمبر قبر او را و قبر عَمرو بن جَمود را در یک قبر قرار دادند.[4] از شیعیان خالص امیرالمؤمنین است جابر؛ یعنی از افرادی است که رَجِعَ اِلی أمیرالمؤمنین ولایته. و ما در بین بزرگان شیعه که دارای کتب رجال و تراجم هستند ، هیچ قدحی نسبت جابر بن عبدالله انصاری ندیده‌ایم.

در کوچه‌های مدینه راه می‌رفت و فریاد می‌زد: عَلی خیرُ البشر مَن اَبی فقد کفَر.[5]  می‌گفت: «ای مردم ، به علی بگروید! اگر ببینید که نسبت به علی محبّت ندارید بروید از مادر خودتان علّت را سؤال کنید» و علناً هم می‌گفت.



[2]- ابن عساکر، ج 11، ص 214.

[3] - ابن عبدالبَرّ، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب 1412، ج 1، ص .220

[4] - ابن عبدالبرّ، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ۱۴۱۲، ج۱، ص۲۲۰؛ ابن اثیر، اسدالغابة فی معرفة الصحابة، ۱۴۱۷، ج۱، ص۳۷۷.

 

[5]-کنز العمال ج5، ص 625 ؛ بحار الانوار ، ج 26 ، ص 306 ، حدیث68.

[6] - درباره اینکه آیا جابر در وقت زیارت قبر مطّهر حضرت سیّد الشّهداء علیه السّلام نابینا بوده یا نه، تحقیقى در جلد سوّم از کتاب «امام شناسى» از دوره علوم و معارف اسلام، درس سى و یکم، در ضمن بیان حدیث جابر درباره أئمّه اثنى عشر علیهم السّلام آورده شده است.

 

[7]- تفسیر برهان‏ ج 1 ، ص 234 و ص 235 ؛ غایة المرام ، ص 265 و 266 .

[8] - رجال شیخ طوسی، ص  51; سفینه البحار، ج 6، ص 296.

[9] - تنقیح المقال، ج 2، ص 253.

[10] - ریحانه الادب، ج 4، ص 218; سفینه البحار، ج 6، ص 296; تنقیح المقال، ج 2، ص 253.

[11]- رجال شیخ طوسی، ص 51; تنقیح المقال، ج 2، ص 253; سفینه البحار، ج 6، ص 296

 عمر کرد تا سن نود سالگی، حضرت امام محمّد باقر علیه‌السّلام را هم درک کرد، و سلام پیغمبر را هم به آن حضرت رساند، و از دار دنیا رفت.

 

و در قضیه کربلا معلوم نیست که چشم او نابینا بوده[6] و بلکه براساس روایتی که ذکر شده -که بعد از قضیه کربلا روزی در خانه حضرت سجاد بود و حضرت امام محمّد باقر بیرون آمدند، حضرت را دید و گفت:« ای پسر این طور حرکت کن، آن طور حرکت کن بعد گفت این شمائل، شمائل رسول خدا است»[7]- استفاده می‌شود که در آن وقت هم چشم داشته است . و اینکه در آخر عمر چشم نداشته و نابینا از دار دنیا رفته، آن هم جای تردید است. خلاصه یک مرد جا افتاده، فقیه و از شیعیان خالص و با معرفت است. هنگامی که خبر شهادت سیدالشّهداء علیه‌السّلام به او رسید از مدینه حرکت کرد و آمد  برای زیارت قبر سید الشهداء با عطیه عوفی کوفی .

مرحوم شیخ در رجال می‌نویسد که: «عطیه عوفی از اصحاب أمیرالمؤمنین علیه‌السّلام بوده، و بعد دارد عطیه عوفی کوفی از اصحاب حضرت باقر هم بوده است.»[8] و بعضی گفته‌اند : شاید دو عطیه وجود دارد و امّا مرحوم مامقانی در تنقیح المقال می‌گوید:«هیچ بُعدی ندارد کما اینکه بعضی گفته‌اند که همان عطیه است ، منتهی عمرش از زمان امیرالمؤمنین علیه‌السّلام تا حضرت باقر بوده. در زمان امیرالمؤمنین بیست ساله هم که بوده از اصحاب حضرت حساب می‌شده است . و پنجاه و پنج سال هم تا زمان حضرت باقر طول می‌کشد که در مجموع می‌شود هفتاد و پنج سال و مقداری هم از زمان حضرت باقر را درک کرده است و این هیچ بُعدی ندارد .»[9]

عطیه از شاگردان ابن عباس است. تفسیری نوشته در پنج جزء و سه مرتبه آن تفسیر را به ابن عباس عرضه داشته، و هفتاد بار قرآن را در نزد ابن عباس قرائت کرده است.[10] عطیه هم از بزرگان روات شیعه است.[11]

جابر بن عبد‌الله‌ أنصاری حرکت می‌کند از مدینه و می‌آید در کوفه. حالا از مدینه با عطیه آمده یا از مدینه آمده در کوفه و در کوفه با عطیه کوفی به سوی قبر حضرت سیدالشّهدا برای زیارت آمده، اینها دیگر معلوم نیست.