ارائه مبانی اصیل و حقیقی اسلام

فنجان چایی با خدا قسمت 2

#فنجانی_چای_با_خدا

#قسمت_دوم

آن روزها همه چیز خاکستری و سرد بود، حتی چله ی تابستان. پدرم سالها در خیالش مبارزه کرد و مدام از آرمانش گفت به این امید که فرزندانش را تقدیم سازمان کند، که نشد.. که فرزندانش عادت کرده بودند به شعارزدگی پدر، و رنگ نداشت برایشان رجزخوانی هایش. وبیچاره مادر که تنها هم صحبتش، خدایش بود. که هر چه گفت و گفت، هیچ نشد.
در آن سالها با پسرهای زیادی دوست بودم. در آن جامعه نه زشت بود، نه گناه. نوعی عادت بود و رسم. پدر که فقط مست بود و چیزی نمیفهمید، مادر هم که اصلا حرفش خریدار نداشت. میماند تنها برادر که خود درگیر بود و حسابی غربی.
اما همیشه هوایم را داشت و عشقش را به رخم میکشد، هروز و هر لحظه، درست وقتی که خدایِ مادر، بی خیالش میشد زیر کتک ها و کمربندهای پدر. خدای مادر بد بود. دوستش نداشتم. من خدایی داشتم که برادر میخواندمش. که وقتی صدای جیغ های دلخراشِ مادر زیر آوار کمربند آزارم میداد، محکم گوشهای را میگرفت و اشکهایم را میبوسید. کاش خدای مادر هم کمی مثله دانیال مهربان بود. دانیال در، پنجره، دیوار، آسمان و تمام دنیایم بود..
 کل ارتباط این خانواده خلاصه میشد در خوردن چند لقمه غذا در کنار هم، آن هم گاهی، شاید صبحانه ایی، نهاری. چون شبها اصلا پدری نبود که لیست خانواده کامل شود.
روزهای زندگی ما اینطور میگذشت.آن روزها گاهی از خودم میپرسیدم: یعنی همه همینطور زندگی میکنند؟؟ حتی خانواده تام؟؟؟ یا مثلا معلم مدرسه مان، خانوم اشتوتگر هم از شوهرش کتک میخورد؟؟ پدر لیزا چطور؟؟ او هم مبارز و دیوانه است؟؟
و بی هیچ جوابی، دلم میسوخت برای دنیایی که خدایش مهربان نبود، به اندازه ی برادرم دانیال..
روزها گذشت و من جز از برادر، عشق هیچکس را خریدار نبودم. بیچاره مادر که چه کشید در آن غربت خانه. که چقدر بی میل بودم نسبت به تمام محبتهایش و او صبوری میکرد محضه داشتنم.

اما درست در هجده سالگی، دنیایم لرزید.. زلزله ایی که همه چیز را ویران کرد. حتی،  خدایِ دانیال نامم را..
و من خیلی زود وارد بازی قمار با زندگی شدم..
اینجا فقط مادر با خدایش فنجانی چای میخورد..

ادامه دارد...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
بنده خدا

اهمیت مزاج شناسی در درمان انواع بیماری ها

مزاج شناسی

مزاج شناسی یا اختلاط یکی از علومی است که از دیر زمان مورد توجه عام و خاص بوده است به گونه ای که با حذف مفاهیم سدی و گرمی از سیستم طب و درمان ، بخش عمده ای از بیماری از قلمرو تشخیص خارج شده و بیماری در هاله ای از ابهام فرو می رود.

شاید بتوان گفت مزاج شناسی و طبیعت انسان مهمترین اصل در فهم مریضی می باشد چه مرض مفرد باشد و چه مرکب . تفاوت هایی که در افراد مختلف توجه ما را به خود جلب می کند، تفاوت در ظاهر بدن ، چاقی و لاغری می باشد.

بعضی ها در یک روز پاییزی پالتو و شال گردن دارند ، بعضی ها با یک ژاکت معمولی در بیرون ظاهر می شوند و بعضی با یک پیراهن.

لازمه شناخت راز این تفاوت ها و نحوه اصلاح یا کنارآمدن با آن ها ، درک درست بحث مزاج شناسی است.


به همین منظور میخواهم در این پست شما رو ارجاع بدم به کتاب ارزشمند مزاج شناسی از سری کتاب های طب جامع اسلامی تالیف استاد ارجمند حجت الاسلام سید حمیدرضا اختریان خراسانی که این کتاب کتاب است بس سنگین و پر محتوا که مطالبی عمیق رو از روایات اهل بیت علیهم السلام به رشته تحریر در آورده اند.


برای خرید این کتاب میتونید بر روی عکس کتاب کلیک کنید.


 




۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
بنده خدا
فنجان چایی با خدا قسمت 1

فنجان چایی با خدا قسمت 1

داستان فنجان چایی با خدا

قسمت اول:

از وقتی که حرف زدن یاد گرفتم در آلمان زندگی می کردیم. نه اینکه آلمانی باشیم، نه. ایرانی بودیم آن هم اصیل. اما پدر از مریدان سازمان مجاهدین خلق بود و بعد از کشته شدنِ تنها برادرش در عملیات مرصاد و شکستِ سخت سازمان، ماندن در ایران براش مساوی شده بود با جهنم. پس علی رغم میل مادرم و خانواده ها، بارو بندیل بست و عزم مهاجرت کرد.

آن وقتها من یک سالم بود و برادرم دانیال پنج سال. مادرم همیشه نقطه ی مقابل پدرم قرار داشت. اما بی صدا و بی جنجال. و تنها به خاطر حفظ منو برادرم بود که تن به این مهاجرت و زندگی با پدرم می داد. پدری که از مبارزه، فقط بدمستی و شعارهایش را دیده بودیم. شعارهایی که آرمانها و آرزوهای روزهای نوجوانی من و دانیال را محاصره میکرد. که اگر نبود، زندگیم طور دیگه ای میشد.

پدرم توهم توطئه داشت اما زیرک بود. پله های برگشت به ایران را پشت سرش خراب نمیکرد. میگفت باید طوری زندگی کنم که هر وقت نیاز شد به راحتی برگردم و برای استواری ستون های سازمان خنجر از پشت بکوبم. نمیدونم واقعا به چه فکر میکرد، انتقام خون برادر؟؟، اعتلای اهداف سازمان؟؟، یا فقط دیوانگی محض؟؟.

اما هر چی که بود در بساط فکریش، چیزی از خدا پیدا نمیشد. شاید به زبون نمیاورد اما رنگ کردار و افکارش جز سیاهی شیطان رو مرور نمی کرد.

و بیچاره مادرم که خدا را کنجِ بقچه ی سفرش قایم کرده بود، تا مهاجرتش بی خدا نباشد.

و زندگی منه یکسال و دانیال پنج ساله میدانی شد، برای مبارزه ی خیر و شر.. و طفلکی خیر، که همیشه شکست میخورد در چهارچوب، سازمان زده ی خانه ی مان.

مادرم مدام از خدا و خوبی میگفت و پدرم از اهداف سازمان. چند سالی گذشت اما نه خدا پیروز شد نه سازمان. و من و برادرم دانیال خلاء را انتخاب کردیم، بدون خدا و بدون سازمان و اهدافش. نوجوانی من و دانیال غرق شد در مهمانی و پارتی و دیسکو و خوشگذرانی. جدای از مادرِ همیشه تسبیح به دست و پدر همیشه مست.

شاید زیاد راضیمان نمیکرد، اما خب؛ از هیچی که بهتر بود. و به دور از همه حاشیه ها من بودم و محبت های بی دریغ برادرم دانیال که تنها کور سویِ دنیایِ تاریکم بود.

آن سالها چند باری هم علی رغم میل پدر، برای دیدار خانواده ها راهی ایران شدیم که اصلا برایم جذاب نبود. حالا سارایِ ۱۸ ساله و دانیال ۲۳ ساله فقط آلمان رو میخواستند با تمام کاباره ها و مشروب هایش. اما انگار زندگی سوپرایزی عظیم داشت برای من و دانیال. در خیابانهای آلمان و دل ایران.


ادامه دارد...


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
بنده خدا
کتاب سلام بر ابراهیم

کتاب سلام بر ابراهیم

معرفی کتاب سلام بر ابراهیم

« سلام بر ابراهیم » کتابی است که در قالب زندگینامه ای مختصر و ۶۹ خاطره درباره شهید بزرگوار و مفقود الاثر «ابراهیم هادی» منتشر شده است. این نوشتار حاصل بیش از پنجاه مصاحبه از خانواده، یاران و دوستان آن شهید است که همگی نگارنده را در گردآوری این مجموعه ارزشمند یاری رساندند.شهید هادی در یکم اردیبهشت ماه سال ۳۶ دیده به جهان گشود و پس از بیست و هفت سال زندگی پر فراز و نشیب، در عملیات والفجر مقدمّاتی در منطقه فکه، بیست و دوم بهمن سال ۶۱ به درجه رفیع شهادت نائل آمدند و همانطور که از خداوند می خواست، پیکر پاکش در کربلای فکه گمنام ماند.

سلام بر ابراهیم




۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
بنده خدا
مضرات دفع فضولات از بدن

مضرات دفع فضولات از بدن

1 . مانع ورود غذای جدید می گردند ، مجاری را تنگ می گردانند و امکنه را پر می کنند . جای ورود غذای جدید نمی ماند. ( مانند شلنگ آبی می ماند که انگشت خود را جلوی خروجی آن گرفته باشید ، آبی در شلنگ جابجا نمی شود. وقتی انگشت خود را بر می دارید ، آب داخل شلنگ به بیرون می ریزد و از لوله دوباره آب شلنگ را پر می کند . اگر کسی دفع فضولات نداشته باشد ، مسیر برای ورود غذای جدید باز نمی شود . )

2 . اگر دفع نگردند و بمانند متعفن می شوند و خود باعث بروز امراز عفونی و ورم و ایجاد ناراحتی می شود.

3 . اگر دفع انجام نپذیرد، مزاج متغیر می شود و شخص دچار سوء مزاج می گردد و تعادل مزاجی اش که بر حسب کزاج های مختلف ( محل زندگی ، کار ، جنس و ... ) تنظیم شده است، به هم می ریزد و امراض سوء مزاج به سراغ شخص می آید.   

4 . اگر دفع انجام نپذیرد، باعث ثقل و سنگینی دیگر اعضا می شود و مزاج اعضا را هم تحت تأثیر خود قرار می دهد.

5 . اگر دفع انجام نپذیرد، باعث می شود حرارت غریزی، ضعیف شده و در نتیجه قوی و ارواح هم ضعیف می گردند.

 

برگرفته از مجموعه ی طب جامع اسلامی ، کتاب مزاج شناسی تألیف حجت الاسلام سید حمیدرضا اختریان خراسانی

 

برای تهیه این کتاب می توانید به فروشگاه کتاب اسلامی مراجعه نمایید.


تلگرام کتاب اسلامی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
بنده خدا

یک صبح تا غروب برای بی دین شدن کفایت می کند

امام باقر علیه السلام فرمودند:


 لتُمَحَّصُنَّ یا شیعَةَ آلِ مُحَمَّدٍ تَمحیصَ الکُحلِ فِی العَینِ و إنَّ صاحِبَ العَینِ یَدری مَتی یَقَعُ الکُحلُ فی عَینِهِ و لایَعلَمُ مَتی یَخرُجُ مِنها و کذلک یُصبِحُ الرَّجُلُ عَلی شَریعَةٍ مِن اَمرِنا و یُمسی و قد خَرَجَ مِنها و یُمسی عَلی شَریعَةٍ مِن اَمرِنا و یُصبِحُ و قد خَرَجَ مِنها

 
ای شیعیان آل محمد (صلی الله علیه و آله) یقیناً برای پاک شدن مورد آزمایش سخت قرار می گیرید، همچون پاک شدن سرمه در چشم.(از این جهت که) انسان می فهمد چه موقع سرمه وارد چشمش گردید، ولی خارج شدنش را  از چشم  متوجه نمی شود؛و به همین شکل انسان بامداد اعتقاد به امامت ما دارد ولی شامگاه بی اعتقاد می شود ؛ و نیز شامگاه اعتقاد به امامت دارد ولی بامداد عقیده خود را از دست می دهد (بدون آنکه خود بفهمد چطور اعتقادش دگرگون گردید.)


الغیبه نعمانی:باب ۱۲،ح۱۲.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
بنده خدا

دوام عبادت

عبادت

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
بنده خدا

هوای نفس

نیکو مرد آن کسی است که هوای نفس و درخواست خود را تابع امر خدا نموده است و قوای خود را در راه رضای خدا مبذول داشته است؛ و ذلّت را با وجودِ داشتن حقّ، به عزّت ابدیّه نزدیکتر می‌یابد از عزّتی که با باطل به دست می‌آید. و به یقین می‌داند که گرفتاریهای کم و ناچیز دنیا که برای رضای خدا آنها را تحمّل می‌کند، او را به دوام نعمتهای ابدیّه خداوند در بهشتی که خرابی و فناء و نیستی ندارد خواهد رسانید. و نیز می‌داند که اگر از هوای نفس امّاره خود پیروی کند بسیاری از خوشی‌هائی که در دنیا می‌برد او را به عذاب ابدیّه خداوند که زوال و انقطاع ندارد خواهد کشانید.
معادشناسی جلد7صفحه319

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
بنده خدا
راه خدا

راه خدا

مرحوم علامه طهرانی (رحمة الله علیه) :

راه خدا در متن زندگی همه ی انسانهاست . ولی از بس مردم نرفته اند ، در حاشیه قرار گرفته است...!


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
بنده خدا

مهر خوبان دل و دین از همه بی پروا برد

مهر خوبان دل و دین از همه بی پروا برد

رخ شطرنج نبرد آنچه رخ زیبا برد


تو مپندار که مجنون سر خود مجنون گشت

از سمک تا به سماکش کشش لیلا برد


من به سرچشمه خورشید نه خود بردم راه

ذره ای بودم و مهر تو مرا بالا برد


من خسی بی سرو پایم که به سیل افتادم

او که می رفت مرا هم به دل دریا برد


جام صهبا زکجا بود مگر دست که بود

که به یک جلوه دل و دین زهمه یکجا برد


خم ابروی تو بود و کف مینوی تو بود

که درین بزم بگردید و دل شیدا برد


خودت آموختی ام مهر و خودت سوختی ام

با برافروخته رویی که قرار از ما برد


همه یاران به سر راه تو بودیم ولی

غم روی تو مرا دید و ز من یغما برد


همه دلباخته بودیم و هراسان که غمت

همه را پشت سر انداخت، مرا تنها برد


علامه سید محمد حسین طباطبایی


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
بنده خدا