مقالۀ حاضر برگزیده‌ای است از کتاب «نوروز در جاهلیت و اسلام» تألیف آیة الله سیدمحمّدمحسن حسینی طهرانی.

شماره چهارم

از همۀ اینها گذشته، متأسّفانه امروزه مشاهده می‌شود که دست‌های پنهان و بعضاً آشکار، در صدد احیاء و استمرار این سنّت خرافۀ جاهلی و مقابل با سنن اسلام و روح شریعت در میان جامعۀ ما، توسّط افراد و مسئولین می‌باشد و در حال حرکت و پیشروی و تلاش است.

برگزاری مراسم جشن و سرور، خود ارائه دهندۀ عِلَل خویش است و با صدای رسا و بلند به همه اعلام می‌دارد که در چه جهت و هدف و منظوری این مراسم شکل گرفته است. بنابراین اشتباه بزرگی که بسیاری مرتکب شده‌اند و راه به خطا پیموده‌اند و دلیل جواز برگزاری این مراسم را به عنوان عید، وجود جهات مثبت و ممدوح همچون صلۀ رحم و دیدن آشنایان و بهجت و سرور دانسته‌اند، کاملاً روشن و آشکار شد؛ زیرا برگزاری و اقدام به مراسم جشن و شادی، معلول علّت غایی این قضیه است که همانا مصادفت با تحویل سال و روز نوروز است، نه اینکه خود علّت غایی و غیره برای جواز عید بودن این روز باشد، و از این جهت است که در شرع و توسّط اولیای دین مورد نهی و مذمّت و طرد قرار گرفته است

باید توجّه داشت که معنای سنّت، فرهنگ و روش خاص در میان جامعه است و کسی که از این روش پیروی می‌کند به عنوان فردی قلمداد می‌شود که ملتزم به آن فرهنگ و پایبند به آن روش می‌باشد، و در این مسأله نوعی اعتقاد قلبی و انقیاد در قبال آن فرهنگ و روش جریان دارد. در این قضیّه برای افرادی که به آن عمل پایبند می‌شوند نه تنها خود انجام کار، بلکه احساس ورود در فضایی خاص مطرح می‌باشد که تخلّف از آن فضا، گرچه همراه با انجام آن کار در شرایط دیگر باشد، موجب عوارض و تبعات خاصّ خودش می‌گردد.

ادامه دارد...