روزه که حقیقتاً حظّ وافری از این معنی دارد در درجات اولیّۀ موادّ این تقوی قرار گرفته است. شخص روزه‌دار به علت کفّ نفس از شهوات و جلوگیری از افراط در لذائذ و کفّ نفس از ملتذّات بصری و سمعی و لسانی که از حدّ اعتدال خارج است خود را دائماً به این مصونیّت و ملکۀ تقوی نزدیک می‌کند و به مقام انسانیّت که حقّ انسان است می‌رسد؛ آن انسانیّتی که لذّات حیوانی را در‌خور روزی خود نمی‌داند و رزق خود را از مقام شامخ أبیتُ عِندَ رَبِّی یُطعِمُنی و یَسقینِی[5] می‌گیرد. و لذا باید دانست که حقیقت روزه نه فقط امساک در خوردن و آشامیدن و امثال آنهاست، بلکه امساک جوارح و اعضاء‌ از جمیع بدیها و تجاوزات و امساک دل از غیر توجّه به خدا [است].

أمیرالمؤمنین علیه السّلام می‌فرماید:

کَم مِن صائِمٍ لَیسَ لَهُ مِن صیامِهِ إلاّ الجُوعُ و الظَّمَاُ، و کَم مِن قائِمٍ لَیسَ لَهُ مِن قیامِهِ إلاّ السَّهَرُ و العَناءُ، حَبَّذا نَومُ الأکیاسِ و إفطارُهُم![6]

«چه بسیار روزه داری که بهره از روزه‌ خود ندارد جز تشنگی، و چه بسیار بپاخیزانی در شب که بهره‌ای از قیام خود ندارند جز بیداری و رنج، بَه بَه از خواب زیرکان و بَه بَه از إفطار آنها!»