ابن‌ طاووس‌ خطبه‌ غرّاء زیر را از حضرت‌ سیّدالشّهداء علیه‌ السّلام‌ در روز عاشورا روایت‌ کرده‌ است‌. بدین‌ مضمون‌ که‌: قالَ الرّاوی‌: وَرَکِبَ أصْحابُ عُمَرَ بْنِ سَعْدٍ لَعَنَهُمُ اللَهُ، فَبَعَثَ الْحُسَیْنُ علیه‌السلام بُرَیْرَ بْنَ خُضَیْرٍ فَوَعَظَهُمْ فَلَمْ یَسْتَمِعوا، وَذَکَّرَهُمْ فَلَمْ یَنْتَفِعوا. فَرَکِبَ الْحُسَیْنُ علیه‌السلام ناقَتَهُ ـ وَقیلَ فَرَسَهُ ـ فَاسْتَنْصَتَهُمْ فَأنْصَتوا. فَحَمِدَاللَهَ، وَ أثْنَی‌ عَلَیْهِ، وَذَکَرَهُ بِما هُوَ أهْلُهُ، وَ صَلَّی‌ عَلَی‌ مُحَمَّدٍ وَ عَلَی‌الْمَلَٓئِکَه وَالانْبِیَآءِ وَالرُّسُلِ، وَأبْلَغَ فی‌ الْمَقالِ؛ ثُمَّ قالَ: تَبًّا لَکُمْ أَیَّتُهَا الْجَمَاعَه وَتَرَحـًا! حِینَ اسْتَصْرَخْتُمُونَا وَالِهِینَ، فَأَصْرَخْنَاکُمْ مُوجِفِینَ؛ سَلَلْتُمْ عَلَیْنَا سَیْفًَا لَنَا فِی‌ أَیْمَانِکُمْ! وَحَشَشْتُمْ عَلَیْنَا نَارًا اقْتَدَحْنَاهَا عَلَی‌ عَدُوِّنَا وَعَدُوِّکُمْ! فَأَصْبَحْتُمْ إلْبـًا لاِعْدَآئِکُمْ عَلَی‌ أَوْلِیَآئِکُمْ بِغَیْرِ عَدْلٍ أَفْشَوْهُ فِیکُمْ، وَ لَا أَمَلٍ أَصْبَحَ لَکُمْ فِیهِمْ! فَهَلَّا ـ لَکُمُ الْوَیْلَاتُ ـ تَرَکْتُمُونَا؛ وَ السَّیْفُ مَشِیمٌ، وَ الْجَأْشُ طَامِنٌ، وَ الرَّأْیُ لَمَّا یُسْتَحْصَفْ!؟ وَ لکِنْ أَسْرَعْتُمْ إلَیْهَا کَطَیْرَه الدَّبَی‌! وَتَدَاعَیْتُمْ إلَیْهَا کَتَهَافُتِ الْفَرَاشِ! فَسُحْقـًا لَکُمْ یَا عَبِیدَ الامَّه! وَشُذَّاذَ الاحْزَابِ! وَنَبَذَه الْکِتَابِ! وَمُحَرِّفِی‌ الْکَلِمِ! وَ عُصْبَه الاثَامِ! وَنَفَثَه الشَّیْطَانِ! وَمُطْفِـِی‌ السُّنَنِ! أَهَٓؤُلآءِ تَعْضُدُونَ؟! وَعَنَّا تَتَخَاذَلُونَ؟!  أَجَلْ وَاللَهِ غَدْرٌ فِیکُمْ قَدِیمٌ! وَشَجَتْ إلَیْهِ أُصُولُکُم‌! وَتَأَزَّرَتْ عَلَیْهِ فُرُوعُکُم‌! فَکُنْتُمْ أَخْبَثَ ثَمَرٍ شَجـًا لِلنَّاظِرِ! وَأُکْلَه لِلْغَاصِبِ! أَلَا وَإنَّ الدَّعِیَّ ابْنَ الدَّعِیِّ قَدْ رَکَزَ بَیْنَ اثْنَتَیْنِ: بَیْنَ السِّلَّه وَالذِّلَّه؛ وَهَیْهَاتَ مِنَّا الذِّلَّه. یَأْبَی‌ اللَهُ ذَلِکَ لَنَا وَرَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ، وَحُجُورٌ طَابَتْ وَطَهُرَتْ، وَأُنُوفٌ حَمِیَّه، وَنُفُوسٌ أَبِیَّه؛ مِنْ أَنْ نُؤْثِرَ طَاعَه اللِئَامِ عَلَی‌ مَصَارعِ الْکِرَامِ. أَلَا وَإنِّی‌ زَاحِفٌ بِهَذِهِ الاسْرَه مَعَ قِلَّه الْعَدَدِ، وَخَذْلَه النَّاصِرِ. ثُمَّ أَوْصَلَ کَلَامَهُ بِأَبْیَاتِ فَرْوَه بْنِ مُسَیْکٍ الْمُرَادِیِّ: فَإنْ نَهْزِمْ فَهَزَّامُونَ قِدْمـًا وَ إنْ نُغْلَبْ فَغَیْرُ مُغَلَّبِینَا (1) وَ مَا إنْ طِبُّنَا جُبْنٌ وَلَکِنْ مَنَایَانَا وَدَوْلَه ءَاخَرِینَا (2) إذَا مَا الْمَوْتُ رَفَّعَ عَنْ أُنَاسٍ کَلَاکِلَهُ، أَنَاخَ بِـَاخَرِینَا (3) فَأفْنَی‌ ذَلِکُمْ سُرَوَآءَ قَوْمِی‌ کَمَا أَفْنَی‌ الْقُرُونَ الاوَّلِینَا (4) فَلَوْ خَلَدَ الْمُلُوکُ إذًا خَلَدْنَا وَ لَوْ بَقِیَ الْکِرَامُ إذًا بَقِینَا (5) فَقُلْ لِلشَّامِتِینَ بِنَا أَفِیقُوا سَیَلْقَی‌ الشَّامِتُونَ کَمَا لَقِینَا (6) ثُمَّ أَیْمُ اللَهِ! لَا تَلْبَثُونَ بَعْدَهَا إلَّا کَرَیْثما یُرْکَبُ الْفَرَسُ، حَتَّی‌ تَدُورَ بِکُمْ دَوْرَ الرَّحَی‌! وَتَقْلَقَ بِکُمْ قَلَقَ الْمِحْوَرِ! عَهْدٌ عَهِدَهُ إلَیَّ أَبِی‌ عَنْ جَدِّی‌؛ فَأَجْمِعُوٓا أَمْرَکُمْ وَشُرَکَآءَکُمْ ثُمَّ لَا یَکُنْ أَمْرُکُمْ عَلَیْکُمْ غُمَّه ثُمَّ اقْضُوا إِلَیَّ وَلَا تُنظِرُونِ! إِنِّی‌ تَوَکَّلْتُ عَلَی‌ اللَهِ رَبِّی‌ وَرَبِّکُم‌ مَّا مِن‌ دَآبَّه إِلَّا هُوَ ءَاخِذٌ بِنَاصِیَتِهَآ إنَّ رَبِّی‌ عَلَی‌' صِرَ'طٍ مُّسْتَقِیمٍ. اللَهُمَّ احْبِسْ عَنْهُمْ قَطْرَ السَّمَآءِ! وَابْعَثْ عَلَیـْهِمْ سِنِینَ کَسِنی‌ یُوسُفَ! وَسَلِّطْ عَلَیْهِمْ غُلَامَ ثَقِیفٍ، فَیَسُومَهُمْ کَأْسـًا مُصَبَّرَه! فإنَّهُمْ کَذَّبُونَا وَخَذَلُونَا وَ أَنْتَ رَبُّنَا! عَلَیْکَ تَوَکَّلْنَا! وَإلَیْکَ أَنَبْنَا! وَإلَیْکَ الْمَصِیرُ! 35 «چون‌ اصحاب‌ عُمَر بن‌ سعد بر مرکب‌‌های‌ خود سوار شده‌ و آماده‌ جنگ‌ با حضرت‌ سیّد الشّهداء علیه‌ السّلام‌ شدند، حضرت‌، بُرَیْرَ بن‌ خُضَیر را برای‌ موعظه‌ لشکر بفرستاد. بُریر هر چه‌ آنان‌ را پند و اندرز داد گوش‌ ندادند، و هر چه‌ آنها را متذکّر و متنبّه‌ نمود از آن‌ سودی‌ نبردند. در اینحال‌ خود حضرت‌ امام‌ حسین‌ علیه‌ السّلام‌ بر ناقه‌ خود ـ و بعضی‌ گفته‌اند بر اسب‌ خود ـ سوار شد، و آنها را دعوت‌ به‌ سکوت‌ نمود. و چون‌ ساکت‌ شدند، حمد خدا را بجای‌ آورد، و ثنا بر او فرستاد، و به‌ آنچه‌ موجب‌ عظمت‌ مقام‌ حضرت‌ حقّ بود او را بستود، و درود بر محمّد و فرشتگان‌ و انبیاء و رسولان‌ الهی‌ فرستاد؛ و در خطبه‌ و گفتار بحدّ أتمّ و اکمل‌ در رسانیدن‌ مطلب‌ اهتمام‌ نمود. و سپس‌ فرمود: ای‌ جماعت‌! زیان‌ و هلاکت‌ بر شما باد! و فقر و نکبت‌ و اندوه‌ نیز از آن‌ شما باد؛ که‌ ما را با شور و وَلَه‌ به‌ فریاد رسی‌ خود خواندید! و ما چون‌ با شتاب‌ برای‌ فریادرسی‌ و دادخواهی‌ شما آمدیم‌، همان‌ شمشیری‌ را که‌ متعلّق‌ به‌ ما بوده‌، و در دست‌ شما نهاده‌ بودیم‌ برهنه‌ نموده‌ و بر سر ما کشیدید! و همان‌ آتشی‌ را که‌ برای‌ دشمنان‌ خود و دشمنان‌ شما جرقّه‌ آن‌ را افروخته‌ بودیم‌ بر ما افروختید! و برای‌ سرکوبی‌ دوستان‌ خود، با دشمنان‌ خود همدست‌ و هماهنگ‌ شدید! با اینکه‌ آن‌ دشمنان‌، عَدلی‌ را در میان‌ شما رواج‌ نداده‌ و دادی‌ را نگستردند؛ و نه‌ امید خیری‌ برای‌ خود در آنها دارید. بنابراین‌، بلیّه‌ها و رسوائیها دامنگیرتان‌ باد! چرا در آن‌ وقتیکه‌ شمشیرها در غلاف‌ بود، و نفوس‌ آرام‌، و رأی‌ها هنوز در قتال‌ مستحکم‌ نگردیده‌ بود؛ ما را رها ننمودید؟! بلکه‌ مانند سیل‌ ملخ‌ بسوی‌ فتنه‌ گسیل‌ شدید! و مانند پروانه‌ در فتنه‌ به‌هم‌ ریختید! پس‌ هلاکت‌ و نابودی‌ باد بر شما ای‌ بنده‌های‌ امّت‌ها! و ای‌ افراد کنار زده‌ شده‌ و دور شده‌ از حزب‌‌ها و جمعیّت‌‌ها! و ای‌ پس‌ زنندگان‌ کتاب‌ خدا! و ای‌ تحریف‌ کنندگان‌ کلمات‌ پروردگار! و ای‌ طائفه‌ گناه‌ آفرین‌! و ای‌ آب‌ و دَمِ دهان‌ شیطان‌! و ای‌ خاموش‌ کنندگان‌ سنّت‌‌های‌ الهیّه‌! آیا شما این‌ جماعت‌ را یار و یاوری‌ می‌نمائید و ما را مخذول‌ و تنها و منکوب‌ می‌گذارید؟! آری‌! سوگند به‌ خدا که‌ این‌ مکر و حیله‌ در شما بی‌سابقه‌ و تاریخچه‌ نیست‌! و بر این‌ مکر، اصول‌ و ریشه‌های‌ شما پیوسته‌ و آمیخته‌ شده‌ است‌! و شاخه‌های‌ شما بر آن‌ پرورش‌ یافته‌ و نیرو گرفته‌ است‌! پس‌ شما پلیدترین‌ ثمره‌ این‌ درختید، که‌ در کام‌ صاحبش‌ که‌ ناظر آنست‌ چون‌ خار و استخوان‌ گلوگیر می‌گردید! و در کام‌ شخص‌ غاصب‌ و متعدّی‌ لقمه‌ گوارا می‌باشید! آگاه‌ باشید که‌ این‌ مرد بی‌پدر: زنازاده‌ و پسر زنازاده‌ (عُبیدالله‌ بن‌ زیاد) مرا بین‌ دو چیز ثابت‌ و میخکوب‌ نموده‌ است‌: یا با شمشیر جنگ‌ کردن‌ و شربت‌ شهادت‌ نوشیدن‌، و یا تن‌ به‌ ذلّت‌ و خواری‌ دادن‌؛ و هَیْهَاتَ مِنَّا الذِّلَّه، چقدر ذلّت‌ از ما دور است‌! خداوند بر ما زبونی‌ و ذِلّت‌ را نمی‌پسندد، و رسول‌ خدا و مؤمنین‌ نمی‌پسندند، و دامن‌های‌ پاک‌ و پاکیزه‌ای‌که‌ ما را در خود پرورش‌ داده‌اند، و سرهای‌ پر حمیّت‌، و نفس‌‌های‌ استواریکه‌ ابداً زیر بار ظلم‌ و تعدّی‌ نمی‌روند، بر ما نمی‌پسندند که‌ اطاعت‌ فرومایگان‌ و زشت‌ سیرتان‌ را بر قتلگاه‌ کریمان‌ و شرافتمندان‌ ترجیح‌ دهیم‌!  آگاه‌ باشید که‌ من‌ با همین‌ جماعت‌ اندکی‌ که‌ با من‌ هستند، با وجود کمی‌ تعداد و نبودن‌ مُعین‌ و یاور آماده‌ جنگ‌ هستم‌! و در این‌ حال‌ حضرت‌ خطبه‌ خود را به‌ ابیات‌ فَرْوه بْن‌ مُسَیک‌ مُرادی‌ اتّصال‌ داده‌ و به‌ چند بیت‌ از آن‌ بدین‌ منوال‌ تمثّل‌ نمود: 1 ـ اگر ما غلبه‌ کنیم‌ و پیروزمندانه‌ دشمن‌ را به‌ هزیمت‌ دهیم‌، این‌ کارِ تازه‌ مانیست‌؛ از قدیم‌ الایّام‌ دأب‌ و دَیْدَن‌ ما چنین‌ بوده‌ است‌. و اگر مغلوب‌ گردیم‌، پس‌ هیچگاه‌ مغلوب‌ شده‌ نیستیم‌ (به‌ علّت‌ آنکه‌ نیّت‌ ما و اراده‌ ما بر صلاح‌ و تقوی‌ بوده‌، و این‌ معنی‌ شکست‌ پذیر نیست‌) 2 ـ عادت‌ و طبیعت‌ ما ترس‌ از مرگ‌ نیست‌ (و بدین‌ جهت‌ نیز به‌ جنگ‌ نیامده‌ایم‌ که‌ جان‌ خود را دوست‌ داریم‌، بلکه‌ چون‌ نمی‌خواهیم‌ دشمن‌ ناپاک‌ بر ما سیطره‌ جوید، برای‌ این‌ منظور آماده‌ نبرد شده‌ایم‌؛ چون‌ محال‌ است‌ که‌ تا ما زنده‌ایم‌ او بتواند بر ما چیره‌ گردد) ولیکن‌ دولت‌ و حکومت‌ او تنها و تنها پیوسته‌ به‌ مرگ‌ ماست‌. 3 ـ اگر مرگ‌ سینه‌ خود را از روی‌ یک‌ دسته‌ از مردم‌ بردارد، بدون‌ شکّ روی‌ یک‌ دسته‌ دیگر از مردم‌ می‌خوابد؛ و ابداً انسان‌ را از مرگ‌ گریزی‌ و گزیری‌ نیست‌ 4 ـ همین‌ مرگ‌، اشراف‌ و بزرگان‌ قوم‌ ما را نابود کرد؛ همچنانکه‌ اقوام‌ و طوائف‌ پیشین‌ را نابود کرد. 5 ـ اگر پادشاهان‌ و مقتدران‌ عالم‌ در این‌ جهان‌ جاودانه‌ زیست‌ می‌نمودند، ما هم‌ می‌توانستیم‌ مخلّد بمانیم‌،؛ و اگر بزرگان‌ می‌ماندند ما نیز باقی‌ بودیم‌؛ ولی‌ بقاء و خلودی‌ نیست‌. 6 ـ پس‌ به‌ شماتت‌ کنندگان‌ ما بگوئید:‌هان‌ بیدار شوید و به‌ هوش‌ آئید! که‌ بزودی‌ آنان‌ نیز مانند ما به‌ مرگ‌ و نیستی‌ می‌رسند! و پس‌ از این‌ تمثّل‌، حضرت‌ به‌ خطبه‌ خود بدین‌ طریق‌ ادامه‌ دادند که‌: و سوگند بخدا که‌ پس‌ از واقعه‌ شهادتِ من‌، بدانچه‌ دل‌ بسته‌اید نمی‌رسید! و درنگ‌ نمی‌کنید در این‌ جهان‌ مگر به‌ قدر سواری‌ یک‌ اسب‌؛ که‌ ناگاه‌ روزگار، همچون‌ سنگ‌ آسیا به‌ دور شما بگردد و چون‌ محور آسیا در شما گیر کند و شما را به‌ قلق‌ و تشویش‌ و اضطراب‌ اندازد! این‌ عهدی‌ است‌ که‌ پدر من‌ با من‌، از جدّ من‌ نموده‌ است‌. حال‌ رأی‌ خود و همدستان‌ خود را روی‌ هم‌ گرد آورید! و مجتمعاً فکر کنید و تصمیم‌بگیرید که‌ امر شما بر شما پوشیده‌ نماند! و به‌ کردار خود پشیمان‌ نشده‌ و دچار غم‌ و اندوه‌ و حسرت‌ نگردید!  آنگاه‌ پس‌ از این‌ تفکّر بدون‌ شتاب‌ زدگی‌، بر من‌ حمله‌ور شده‌ و بدونِ هیچ‌ مُهلتی‌ کار مرا تمام‌ کنید! من‌ توکّل‌ بر خداوند نمودم‌، که‌ پروردگار من‌ و پروردگار شماست‌. هیچ‌ جنبده‌ای‌ در روی‌ زمین‌ نجنبد مگر آنکه‌ تقدیراتش‌ به‌ دست‌ قدرت‌ اوست‌؛ و حقّاً پروردگار من‌ در راه‌ راست‌ و طریق‌ صواب‌ است‌. بار پروردگارا! قطرات‌ باران‌ آسمان‌ را بر این‌ قوم‌ فرو بند! و قحط‌ و گرسنگی‌ را بر آنان‌، چون‌ قحط‌ زمان‌ یوسف‌ مقدّر فرما! و جوان‌ ثقفی‌ را بر آنان‌ بگمار تا آنان‌ را از کاسه‌ تلخ‌ زهرآگین‌ بچشاند! چون‌ آنان‌ ما را تکذیب‌ کرده‌ و به‌ دروغ‌ نسبت‌ دادند، و ما را مخذول‌ و منکوب‌ نمودند! تو هستی‌ پروردگار ما! توکّل‌ بر تو نموده‌ایم‌! و بسوی‌ تو انابه‌ و بازگشت‌ داریم‌! و به‌ سوی‌ تو است‌ تمام‌ بازگشت‌ها.»