امامت و ولایت، حقیقت و واقعیتی است عالی و راقی که حاصل نشود حتّی یَلجَ الجملُ فی سمّ الخیاط. [1] گویا خیال کرده‌اند که فرزند امیرالمؤمنین بودن و صرف داشتن حسب و نسب، حیازت مقام ولایت و امامت است که اینچنین به خود جرأت داده‌اند و دعویّ ولایت می‌کنند.   از حضرت باقر و حضرت صادق علیهما السّلام روایت کرده‏اند که چون حضرت سیّد الشّهداء علیه السلام شهید شدند محمّد بن حنفیّه که فرزند امیرالمؤمنین بود فرستاد نزد حضرت سجّاد زین العابدین علىّ بن الحسین و با آن حضرت در مجلسى خلوت کرد و گفت: اى فرزند برادر من، مى‏دانى که رسول خدا بعد از خود به امیرالمؤمنین وصیّت کرد و سپس به امام حسن و پس از آن به امام حسین علیه السّلام، و پدر تو علیه السّلام کشته شده و وصیّتى نکرده است و من عموى تو هستم و همطراز با پدر تو و من فرزند علىّ هستم و من با این سنّ و سابقه‏اى که دارم از تو که نوجوانى، به امر امامت سزاوارترم، بنابراین در امر وصیّت و امامت با من نزاع مکن و احتجاج منما. حضرت سجّاد علیه السّلام فرمود: یا عَمِّ اتَّقِ اللهَ وَ لا تَدَّعِ ما لَیْسَ لَکَ بِحَقٍّ، انِّى اعِظُکَ انْ تَکُونَ مِنَ الْجاهِلیَن. «اى عمو جان از خدا بپرهیز و دنبال مقامى که شایسته تو نیست مرو، من به تو پند و اندرز مى‏دهم که مبادا از جاهلین باشى». پدر من قبل از آنکه متوجّه به سوى عراق شود به من وصیّت کرد، و در امر امامت از من پیمان گرفت قبل از یک ساعت که در کربلا کشته شود، و اینک اسلحه رسول خدا که علامت امامت است در نزد من است، متعرّض این مقام مشو؛ مى‏ترسم که بدین سبب عمرت کوتاه و حالت تباه گردد. خداوند تعالى امامت را در اولاد حضرت حسین قرار داده است؛ و اگر مى‏خواهى یقین پیدا کنى بیا با هم برویم نزد حَجَر الاسود و او را حَکَم قرار داده و از او سؤال کنیم. حضرت باقر فرمودند: این کلام بین آنها در مکّه واقع شد. پس هر دو آمدند به سوى حَجَر الاسود، حضرت سجّاد علیه السّلام به محمّد بن حنفیّه گفتند: ابتدا کن به تضرّع و ابتهال به سوى خداوند و بخواه که حَجَر الاسود را براى تو به گفتار درآورد و سپس از حجر الاسود سؤال کن. محمّد‌ بن حنفیّه ابتهال و تضرّع کرد و از خدا خواست و سپس از حَجَر سؤال کرد و پاسخى نشنید. حضرت سجّاد فرمود: اى عمو جان اگر تو امام و وصى بودى هر آینه‏ حَجَر پاسخ تو را مى‏داد. محمّد گفت: تو اى برادرزاده بخوان خدا را و دعا کن و از حَجَر سؤال کن. حضرت سجّاد خواندند خداى عزّ و جلّ را آن مقدارى که خواستند و سپس گفتند: اى حجر تو را سوگند مى‏دهم به آن خدایى که در تو میثاق انبیاء و میثاق اوصیاء و میثاق جمیع خلائق را قرار داده است اینکه بگویى وصى و امام بعد از حسین بن على کیست؟ گفت: که حَجَر به حرکت آمد به طورى که نزدیک بود از جاى خود بیفتد و خداوند به زبان عربى فصیح او را به سخن درآورد و گفت: وصیّت و امامت بعد از حسین بن على علیهما السّلام براى علىّ بن الحسین بن فاطمة بنت رسول الله صلّى الله علیه و آله و سلّم است. در این حال محمد بن حنفیّه مراجعت نمود در حالى که ولایت حضرت سجّاد را پذیرفت و به عهده گرفت. [2] بارى امام داراى خصوصیّاتى است که در دیگرى نیست گرچه عمرش کمتر باشد. دانه درّ گرچه قیمتى است ولى قابل قیاس با دانه الماس و برلیان نیست، یک دانه الماس ممکن است چندین هزار برابر از دانه دُرّ قیمت داشته باشد. عقیق یمانى و عقیق هندى هر دو عقیق است ولى این کجا و آن کجا؟! محمّد بن حنفیّه و زید بن علىّ بن الحسین داراى مقاماتى بس ارجمند و سوابقى در راه خدمت، و فکرى عالى دارند ولى ابداً قابل قیاس با مقام و درجه امام نیستند. [3] ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ [1]. سوره الأعراف (7) قسمتی از آیه 40. [2]. مدارک الاحکام، ص 461 و 462؛ اثبات الهداة، ج 5، ص 218. [3]. امام شناسى، ج‏3، ص 37.