ارائه مبانی اصیل و حقیقی اسلام

عهد چهل ساله علامه طباطبایی

عهد چهل ساله علامه طباطبایی

خداوند متعال در قرآن می فرماید:

فَاقْرَؤُوا مَا تَیَسَّرَ مِنَ الْقُرْآنِ مزمل/20

هر چه می توانید قرآن بخوانید

حجت الاسلام محمد فاضل تبریزی می‌گوید: یکی از دوستان روزی علامه را به منزل خود در تبریز دعوت کرد و چند نفر از جمله بنده را هم برای زیارت و استفاده از سفره معارف ایشان فراخواند ، آن شب علامه به من فرمود: من سی سال پیش، استخر شاگُلی (محله‌ای زیبا در تبریز) را دیده‌ام، اگر مزاحم خواب آقایان نباشم، می‌خواهم فردا بین‌الطلوعین به آنجا بروم.

گفتم: صبح خدمتتان خواهم بود، فردای آن شب، با اتومبیلم ایشان را به استخر شاگُلی می‌بردم، دیدم در طول مسیر در ماشین، قرآنی از جیبِ خود درآورده و گفت: من عهد دارم که هر روز یک جزء از قرآن را بخوانم و الآن چهل سال است که این کار را انجام می‌دهم، دیشب نتوانستم بخوانم و اکنون باید قضا کنم!

اینچنین، هر ماه یک ختم قرآن تمام می‌شود و باز از ابتدای آن شروع می‌کنم و هر بار می‌بینم که انگار اصلاً این قرآن، آن قرآن پیشین نیست! از بس مطالب تازه‌ای از آن می‌فهمم، از خدا می‌خواهم به بنده عمر بسیاری دهد تا بسیار قرآن بخوانم و از لطایف آن بهره ببرم، شما نمی‌دانید من چه اندازه از قرآن لذت می‌برم و استفاده می‌کنم!

  رهـــــاند آدمــی را ،از جهـالت                         فروغ علم و ایمان است قرآن  1

1. با اقتباس و ویراست از کتاب شناختنامه علامه طباطبایی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
بنده خدا
عید غدیر، عید معرّفى ولایت است‏

عید غدیر، عید معرّفى ولایت است‏

عید غدیر، عید معرّفى ولایت است، پیغمبر أمیرالمؤمنین را بلند کرد گفت: مردم این است على! این ولایت است!

خیلى فرموده بود، از اوّل زمان بعثت، ولایت و وزارت و خلافت و وصایت أمیرالمؤمنین علیه السّلام را پیغمبر ابلاغ فرمود، تا آن هنگامى که دم آخر بود و فاطمه زهرا سلام الـله علیها گریه مى‏کرد؛ گفت: بیا پیش من!- در اینجا هم حالا روایتش را برایتان اگر وقت کردیم مى‏خوانم-

وقتى آیه نازل شد: وَ أَنْذِرْ عَشیرَتَکَ الْأَقْرَبین! پیغمبر چهل نفر از قوم و خویش‏هاى خود را جمع کرد، در آن مجلس در مکّه در بدو بعثت است، فرمود:

کیست که با من در این امر کمک کند؟ نمى‏گوید اى مردم، اسلام بیاورید؛ [می‌گوید]

أیُّکُم یُوازرُنى علَى ذَلک عَلَى أن یَکونَ وَصیِّى و وَزیرى و خَلیفَتى مِن بَعدى؟!

کیست به من کمک کند در این انجام کار رسالت؟ این بار بار سنگینى است روى دوش من! من یک کمک مى‏خواهم که بیاید و این بار را با کمک و همراهى یکدیگر برداریم.

تا سه بار حضرت تکرار کردند، هیچ کس جواب نداد و فقط حضرت [علی] عرض کردند: من!

حضرت بیعت کردند با أمیرالمؤمنین! با بچّه سیزده ساله ها! بچّه سیزده ساله مى‏دانید چى؟ بچّه سیزده ساله خودمان را تماشا مى‏کنید چقدرى است؟ آن روز پیغمبر با أمیرالمؤمنین بیعت کرد! یعنى تو باید زیر بغل من را بگیرى، کار من کار آسانى نیست، نبوّت یک تشریفى نیست که به من داده شده.

من تا حالا توى حرم خدا بودم و توى مقام امن و امان و سرّ، و از نقطه نظر ظاهر همیشه در کوه حِراء خلوت داشتم و حالا خدا به من امر کرده بیا برو پائین! اوّل مشکلات است! چه مشکلات!! باید دنیا را مسلمان کنى!

شما بیایید یک حرفى مى‏خواهید یاد رفیقتان بدهید، جان به لبتان مى‏رسد آن حرف را نمى‏فهمد؛ اى رسول ما باید بروى توى دنیا، توى مکّه، توى مدینه، توى طائف، سنگ بزنند به پایت، ساحرت بگویند، مجنونت بگویند، شمشیر رویت بکشند، دندانت را بشکنند، گرسنگى به تو بدهند، دربدر بیابانهایت کنند، پایت خار برود، دخترت زینب مى‏خواهد عقبت حرکت کند، هجرت کند، بیاید به مدینه، همین عمرو عاص آمد با جماعتى، نیزه زد به آن شتر، بچّه سقط کرد، نزدیک بود همین زینب بمیرد!! اینها همه راجع به چیست؟ راجع به این است که باید برسانى خلاصه.

حسینت را مى‏کشند، حسنت را مى‏کشند، راضى هستى؟ بله!

این است، راه این است. على را توى محراب مى‏زنند، با فاطمه زهرا این کار را مى‏کنند، راضى هستى؟

ما که به کسى نبوّت مى‏دهیم نه اینکه پَر قو برایش مى‏اندازیم مى‏گویم بفرما! این حرف‏ها نیست.

این نبوّت را به خیلى از پیغمبران دادند هیچ کس نتوانست قبول کند، ولایت را به خیلى‏ها دادند نتوانستند قبول کنند.

         آسمان بار امانت نتوانست کشید             قرعه فال به نام من دیوانه زدند
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
بنده خدا

گذشتن به خاطر خدا


3

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
بنده خدا

فضائل أمیرالمؤمنین علیه السّلام از زبان احمد بن حنبل و شافعى‏

در پیش احمد بن حنبل جماعتى نشسته بودند و مفصّل تعریف مى‏کردند از خلفاء، و احمد حنبل هم گوش مى‏داد، او هم جملاتى مى‏گفت؛ در پایان مجلس کسى به او گفت:

در این مجلس صحبت از على نکردید؟!

احمد حنبل گفت:

ما از او چه صحبت کنیم؟! او مافوق صحبت ماست، مافوق تعریف ماست، هر وقت ما یاد او مى‏کنیم شرمنده مى‏شویم و سر خود را باید پائین بیانداریم؛ اینهائى که ما از آنها صحبت مى‏کنیم اینها همین افرادى هستند که اوصافى که براى آنها بیان شده، بیان مى‏شود.- احمد حنبل یک مرد سنّى است ها! یکى از علماى بزرگ اهل تسنّن و یکى از ائمّه اربعه سنّت است-اینها افرادى بودند که مى‏خواستند خلیفه بشوند و بواسطه خلافت زینت پیدا کنند، ولى على کسى نبود که بواسطه خلافت زینت پیدا کند، على خلافت را زینت داد! خلافت به على زینت پیدا کرد.

شافعى مى‏گوید:

اى افرادى که دارید حجّ مى‏کنید و از عرفات به مشعر و از مشعر مى‏خواهید بروید وارد مِنى، و از منى بیائید در مکّه، در مُحسِّر (آنجا یک مکانى مخصوص است که تمام افراد کوچ مى‏کنند در نَفْر اوّل که روز دوازدهم و نَفْر دوّم روز سیزدهم است، یکسره تمام آن جمعیّت منى حرکت مى‏کند براى مکّه) مى‏گوید یکى برود آنجا از قول من فریاد کند بگوید که: جان من، پوست من، گوشت من، با محبّت على و آل او آمیخته شده، مى‏خواهید من را شیعه بگوئید مى‏خواهید نگوئید، مى‏خواهید رافضى بگوئید مى‏خواهید نگوئید، اگر این محبّت رفض است تمام ثَقْلان یا ثَقَلان شهادت بدهند که من رافضى هستم و شیعه هستم!

چرا؟ چون کار أمیرالمؤمنین بر اساس صدق بود بر اساس حقّ بود، أمیرالمؤمنین دروغ نمى‏گفت، منطق ،منطق حقّ بود. منطق أمیرالمؤمنین منطق رسول خدا بود، منطق واقع بینى بود، منطق علم بود، منطق ادراک بود.

من نظرم مى‏آید یکى از شب‏هاى سه شنبه براى رفقا در مسجد، رسید مطلب به اینجا که ما از اعمال و رفتار هر یک از خلفا اصلًا مى‏توانیم افکار آنها را بخوانیم و بسنجیم و ببینیم چه قِسم طرز تفکّر داشتند؟ چه قسم فکر مى‏کردند؟ روحیّه‏شان چه بود؟
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
بنده خدا

شناخت امام زمان علیه السلام

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
بنده خدا

فضیلت امیرالمومنین علیه السلام


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
بنده خدا

نزدیکی قیامت


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
بنده خدا

فضیلت روز عرفه

فضیلت روز عرفه
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
بنده خدا

نکاتی مهم راجع به آداب روز عرفه


هر چه مسکنت دارید در این روز به خدا عرضه کنید و بگویید خدایا هنر ما در ناسپاسى و معصیت است و هنر مولى رحمت و بخشش و مغفرت است.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
بنده خدا
توصیف امیر المومنین علیه السلام از حج و خانه خدا

توصیف امیر المومنین علیه السلام از حج و خانه خدا



أمیرالمؤمنین علیه السّلام در «نهج البلاغه» درباره فریضه حجّ و علّت و فلسفه شرعى و فقهى آن چنین مى‏فرماید:

فَرَضَ عَلَیْکُمْ حَجَّ بَیْتِهِ الْحَرَامِ الَّذِى جَعَلَهُ قِبْلَةً لِلْأَنَامِ؛ یَرِدُونَهُ وُرُودَ الْأَنْعَامِ، و یَأْلَهُونَ إلَیْهِ وُلُوهَ الْحَمَامِ. جَعَلَهُ سُبْحَانَهُ عَلَامَةً لِتَوَاضُعِهِمْ لِعَظَمَتِهِ وَ إذْعَانِهِمْ لِعِزَّتِهِ. وَ اخْتَارَ مِنْ خَلْقِهِ سُمَّاعًا أَجَابُوا إِلَیْهِ دَعْوَتَهُ، وَ صَدَّقُوا کَلِمَتَهُ، وَ وَقَفُوا مَوَاقِفَ أَنْبِیَآئِهِ، وَ تَشَبَّهُوا بِمَلَئِکَتِهِ الْمُطِیفِینَ بِعَرْشِهِ، یُحْرِزُنَ الْأَرْبَاحَ فِى مَتْجَرِ عِبَادَتِهِ، وَ یَتَبَادَرُونَ عِنْدَ مَوْعِدِ مَغْفِرَتِهِ. جَعَلَهُ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى لِلْإسْلَامِ عَلَمًا، وَ الْعَآئِذِینَ حَرَمًا. فَرَضَ حَجَّهُ وَ أَوْجَبَ حَقَّه، وَ کَتَبَ عَلَیْکُمْ وِفَادَتَهُ؛ فَقَالَ سُبْحَانَهُ:

«وَ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَیْهِ سَبِیلًا وَ مَن کَفَرَ فَإِنَّ اللَهَ غَنِىٌّ عَنِ الْعلَمِینَ» (1و 2)


« خداى متعال حجّ بیت خودش را بر شما واجب فرمود؛ خانه‏اى که او را قبله خلائق قرار داد، تا همانند دستجات و توده‏هاى متراکم احشام به سمت او روى آورند و همانند کبوتران که به سوى لانه‏هاى خود روى مى‏آورند این مکان را محلّ عبادت و پرستش خود قرار دهند. خداى متعال این خانه را نشانه تواضع بندگانش در قبال مقام عظمت و کبریائیتش، و اقرار به عزّت و وحدانیّت در وجود و آثار وجود و جلوات وجود قرار داده است.

از میان مردم شنوندگانى را برگزید که دعوت او را لبّیک گفته اجابت نمایند، و گفتار او را راست پنداشته تصدیق بنمایند، و در جایگاه انبیاء و پیامبران او مسکن گزینند، و خود را به مثال و شمائل ملائکه‏اى که گرداگرد عرش پروردگار در گردش و طواف‏اند در آورند، تا در سراى تجارت و بازار معاملات به رستگارى ابدى و انتفاع از برکات و آثار عبودیّت نائل آیند و به میعاد غفران و بخشش الهى از یکدیگر سبقت بجویند.

خداى سبحان خانه خود را پرچم برافراشته و سرفراز اسلام قرار داد، و براى روى آورندگان و ملتجئین به آن مکان، حرم امن خود مقرّر فرمود. پس حجّ را واجب نموده و حقّ او را الزام فرمود؛ پس بر شما حتم نمود که بار خود را در آنجا فرود آورید و آن مکان را محلّ ورود و نزول خود قرار دهید. چنانچه در قرآن کریم مى‏فرماید: (خداى متعال حجّ خانه خود را بر مردم واجب نمود؛ کسانیکه بتوانند در صورت استطاعت به آن دیار حرکت نمایند. و کسانیکه از این حکم محتوم الهى تمرّد ورزند و کفران حقوق الهى را بنمایند، پس خداوند بتحقیق از مردم بى‏نیاز خواهد بود.»

1.        نهج البلاغة، شرح محمّد عبده، خطبه 1، جزء اوّل، ص 27.

2.        سوره آل عمران (3) ذیل آیه 97.
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
بنده خدا