قیمت: 7200 تومان
بسم الله الرحمن الرحیم
انسان با مطالعه در احوال علما و قصص مذکوره از ایشان، پس از تدبّر و تدقیق به این مطلب میرسد که تا وقتیکه در راه و مسیر او قدم نزند و سرّ و سویدای خود را خالص نگرداند؛ هر قدر هم که در راه کسب علوم و فضائل سرآمد دوران باشد، فعل او خام و حرکت او بیثمر خواهد بود. شاهد ما چند حکایت آموزنده از دیدگاه علما نسبت به حضرت ابوالفضائل عباس بن علی بن ابیطالب میباشد. امید آنکه همه بر سر خوان فضل و کرم او متنعّم باشیم.
1) حضرت أباالفضل العباس علیهالسّلام را شاگردان [مرحوم قاضی] کعبه أولیاء مى گفتند. توضیح آنکه: مرحوم قاضى پس از سیر مدارج، و معارج، و التزام به سلوک، و مجاهده نفس، و واردات قلبیّه و کشف بعضى از حجابهاى نورانى، چندین سال گذشته بود و هنوز وَحْدت حضرت حقّ تعالى تجلّى ننموده، و یگانگى و توحید وى در همه عوالم در پس پرده خفا باقى بود؛ و مرحوم قاضى به هر عملى که متوسّل میشد؛ این حجاب گشوده نمى شد. تا هنگامیکه ایشان از نجف به کربلا براى زیارت تشرّف پیدا کرده؛ و پس از عبور از خیابان عباسیّه (خیابان شمالى صحن مطّهر) و عبور از در صحن، در آن دالانیکه میان در صحن، و خود صحن است و نسبتاً قدرى طویل است؛ شخص دیوانهاى به ایشان میگوید: أبوالفضل کعبه أولیاء است. مرحوم قاضى همین که وارد رواق مطّهر مىشود در وقت دخول در حرم، حال توحید به او دست مىدهد؛ و تا ده دقیقه باقى مى ماند؛ و سپس که به حرم حضرت سیّدالشهداء علیهالسّلام مشرّف مى گردد در حالیکه دستهاى خود را به ضریح مقدّس گذاشته بود؛ آن حال قدرى قویتر دست میدهد؛ و مدّت یک ساعت باقى میماند. دیگر از آن به بعد مرّتباً و متناوباً و سپس متوالیاً حالت توحید براى ایشان بوده است. [1]
امروز در تاریخ شنبه 26 ذی الحجه 60 هجری حضرت همراه با خانواده خود به منزل شَراف (و ذُو حُسَم) رسیدند.
نام یکی از منزلگاه های کاروان حسین بن علی (علیهما السلام) و حد فاصل مکه به کوفه (عراق)، این کوه در منطقه ای است در قسمت چپ منزلگاه «شراف». آن زمان که حسین بن علی در راه متوجه شد که سپاهی از کوفه اعزام شده و به سمت آنان در حرکت است، با یارانش به منطقه شراف رسیده بودند و از دور نشانه هایی را مشاهده کردند. حضرت به آنها فرمود: آیا در این نزدیکی ها محل ایمنی وجود دارد که آنجا برویم و آن را پشت سر خود قرار دهیم و فقط از یک جبهه با دشمن رو به رو شویم؟ آنان که با منطقه آشنا بودند ذوحسم را نشان دادند و امام یاران را به آنجا برد و قبل از اینکه لشگر حربن یزید ریاحی برسد، آنجا اردوگاه زد. همین جا بود که سپاه امام (علیه السلام) با سپاه حر (دشمن) رو به رو شد و حسین (علیه السلام) دستور داد تا اصحابش و سپاه حر و اسبان آنها را سیراب کنند و پس از استراحت کوتاهی موقع نماز ظهر، مؤذن مخصوص حسین (علیه السلام) اذان گفت و لشگر دشمن با یاران امام حسین (علیه السلام) نماز خواندند. حسین بن علی (علیهما السلام) در همین جا بود که 2 سخنرانی برای سپاه کوفه کرد و از آنها خواست تا اگر به دعوتنامه ها و عهد و پیمان خود هنوز وفادارید و من و خاندانم را شایسته رهبری در مقابل مدعیان ناحق خلافت (بنی امیه) می دانید خداوند از شما بیشتر راضی خواهد بود و اگر حق را نمی پذیرید و اکنون خواسته شما غیر از دعوتنامه های شماست، من از همین جا بر می گردم و به همان جایی که آمده ام می روم.
حر از نامه ها و پیام ها اظهار بی اطلاعی کرد و امام (علیه السلام) آن ها را توسط "عقبة بن سمعان" به آنها نشان داد. حر فرمان عبیدالله بن زیاد را به آن حضرت ابلاغ کرد، امام دستور داد تا همه اصحاب برگردند و همین جا بود که حر و سپاهش راه را بر آنها بستند (از آنجا که منزلگاه «شراف» و «ذوحسم» بسیار نزدیک بود و حضرت حسین (علیه السلام) در این منطقه مدتی توقف کردند، برخی منابع تاریخی برخورد سپاه حر بن یزید ریاحی با امام حسین (علیه السلام) و سخنرانی های آن حضرت را در «شراف» و برخی در همین «ذوحسم» ذکر کرده اند) و در این منزلگاه حسین (علیه السلام) خطابه ای ایراد نمود. پس از حمد و سپاس خدای تعالی گفت: کار پیش آمد که می بینید و دنیا دگرگون شده و به زشتی گراییده و بدتر شده است خیر آن رفته و از آن، ته ظرفی مانده و معاشی ناچیز مانند یک چراگاه کم مایه، نمی بینید که به حق عمل نمی شود و از باطل دوری نمی شود؟ مؤمن باید حق جوی و مشتاق لقای خداوند باشد و من مرگ را جز شهادت نمی بینیم و زندگی با ستمکاران را غیر رنج و سختی دل نمی دانم، و آنگاه "زهیر بن قین" برخاست و بعد از حمد و ثنای خداوند و ستایش او، حمایت خود را در نصرت و یاری امام خود اظهار نمود سپس "نافع بن هلال" و "بریر بن خضیر" به دنبال صحبت های او، وفاداری خود را ابراز کردند و امام حسین (علیه السلام) در حق آنان دعا نمود و ندای الرحیل، الرحیل سرداد. (دربرخی منابع تاریخی وفاداری این یاران را در منزلگاه دیگری ذکر کرده اند).
امروز در تاریخ شنبه 26 ذی الحجه 60 هجری حضرت همراه با خانواده خود به منزل شَراف (و ذُو حُسَم) رسیدند.
شراف (شراف) به معنای بلندی، نام یکی از منزلگاه های کاروان حسین بن علی (علیهما السلام)، حد فاصل مکه تا کوفه، هفدهمین منزلگاه کاروان امام حسین (علیه السلام) بود که روز شنبه 26 ذیحجه به آنجا رسیدند. منطقه ای است پر آب و درخت و از طرف حجاز بعد از پهن دشت «بطن العقبه»
واقع شده و تا واقصه 5/7 کیلومتر فاصله دارد. وجه تسمیه آن: به علت اینست
که مردی با این نام در این محل چاه های پر آبی احداث کرده بود.
وقتی کاوران امام حسین (علیه السلام) به این منطقه رسید حضرت با یاران خود اتراق کرد و به دستور او مقداری زیاد آب برداشته و ذخیره کردند. ناگهان یکی از آنها گفت: الله اکبر، امام حسین فرمود: برای چه تکبیر گفتی؟ مرد گفت: درخت های خرما دیدم. گروهی از اصحاب گفتند: به خدا قسم ما هرگز در اینجا نخل ندیده ایم، حسین (علیه السلام) فرمود: خیال می کنید که آن چیست؟ یاران گفتند: گمان داریم که گوش اسبان است، حسین (علیه السلام) فرمود: من هم چنین می پندارم. آیا در این نزدیکی ها محل امنی هست که ما برویم و آن را پشت سر خود بگذاریم و فقط از یک جبهه با دشمن رو به رو شویم؟ آنان که با منطقه آشنا بودند گفتند آری، سمت چپ شراف، کوه ذوحسم و آنگاه راه را به سمت چپ «شراف» به ناحیه «ذوحسم» ادامه دادند و همانجا پناه گرفتند. چون «منزلگاه شراف» و «ذوحسم» به یکدیگر بسیار نزدیک است لذا بعضی کتب تاریخی برخورد امام (علیه السلام) با سپاه "حر" را در آن منزلگاه نوشته اند.
کاروان حسین بن علی زودتر به این مکان می رسد و اردوگاه می زند و امام (علیه السلام) با اولین سپاه اعزامی ابن زیاد به فرماندهی حر بن یزید ریاحی با هزار مرد جنگجو رو به رو شد. "حر" به فرمان "حصین بن تمیم"
از حرکت امام (علیه السلام) جلوگیری کرد. امام در منزلگاه قبلی دستور داده بود تا
اصحابش آب فراوانی بردارند و چون سپاه حر و اسبان آنها را تشنه دید،
دستورداد خودشان و اسبانشان را سیراب کنند. پس از استراحت کوتاهی موقع نماز
ظهر می رسد. موذن مخصوص آن حضرت "حجاج بن مسروق جعفی"
به دستور امام (علیه السلام) اذان می گوید. امام به حر فرمود: تو با ما نماز می
خوانی یا مستقل و با سپاهیانت؟ حر عرض کرد: نه، ما هم با شما نماز می
خوانیم. امام حسین (علیه السلام) در این منزلگاه 2 سخنرانی کرد، اول موقع نماز ظهر و
چنین گفت: مردم، من نزد شما نیامدم تا زمانی که نامه های شما به دست من
رسید و فرستادگان شما آمدند و گفتند که ما امام و پیشوایی نداریم، به سوی
ما بیا تا شاید به سبب تو خداوند ما را بر صواب و حق رهنمون کند، اگر به
این دعوت ها وفادارید با من پیمان محکم ببندید تا به من اطمینان بیشتری
دهید و اگر بر آن عهد نیستید و از آمدنم ناراضی هستید، از همین جا باز می
گردم و به همان جایی که آمده ام، می روم و آنان همه سکوت کردند.
دومین سخنرانی امام (علیه السلام): بعد از نماز عصر پس از حمد و ثنای الهی، خطاب به
سپاهیان حر چنین فرمود: ای مردم، از خدا بترسید و بپذیرید که حق در دست اهل
آن باشد که در اینصورت خداوند بیشتر از شما راضی خواهد بود. ما اهل بیت پیامبر به ولایت و رهبری مردم شایسته تر و سزاوارتریم از این مدعیان خلافت (بنی امیه)،
که به ناحق اند و همواره راه ظلم و فساد و دشمنی با خدا را در پیش دارند.
اگر حق را نپذیرید و از ما روگردان باشید و حق ما را نشناسید و اکنون
خواسته شما غیر از آن باشد که در نامه های خود داشتید، من از همین جا، از
نزد شما بر می گردم. حر از نامه ها و دعوتنامه ها اظهار بی اطلاعی کرد،
امام (علیه السلام) آن نامه ها را توسط "عقبه بن سمعان"
به آنها نشان داد و حر فرمان عبیدالله بن زیاد را به آن حضرت ابلاغ کرد.
امام دستور داد تا اصحاب و همگی باز کردند ولی همین جا سپاه حربن ریاحی راه
را بر آنها گرفتند.
این کتاب حاوی برخی از خطبهها و موعظههای امام حسین علیهالسلام است که با ذکر مدارک معتبر نقل شده است و فقط به ترجمه آنها اکتفا شده تا بواسطه ایجاز و اختصار قابل آن باشد که در محافل و مجالس نوشته شده در منظر مردم قرار گیرد
از این بزرگ مرد الهی نقل شده است که این کتاب برترین و بهترین کتابی است که من نوشته ام
موضوع کتاب: منطق امام حسین علیهالسلام .این کتاب حاوی برخی از خطبهها و موعظههای امام حسین علیهالسلام است که با ذکر مدارک معتبر نقل شده است و فقط به ترجمه آنها اکتفا شده تا بواسطه ایجاز و اختصار قابل آن باشد که در محافل و مجالس نوشته شده در منظر مردم قرار گیرد و اذهان را از لمعات انوار حسینی روشن کند و این میراث پر مایه را به نسل بعد انتقال دهد.بعضی از عناوین این کتاب عبارت است از: خلقت بشر برای رسیدن به شهود خداوند است و راه رسیدن به آن همرنگی و همراهی با معصوم است و…
برای تهیه این کتاب ارزشمند میتوانید به سایت اینترنتی فروشگاه کتاب اسلامی مراجعه بفرمایید
بسم الله الرحمن الرحیم
از این به بعد تصمیمی اتخاذ شده تا منازلی را که حضرت امام حسین علیه السلام و خاندان اهل بیت علیهم السلام در آنجا توقف کرده اند را مورد بررسی قرار بدهیم
چرا که اهل بیت علیهم السلام صراط مستقیم هستند و باید لحظه به لحظه سیره و روش آنان در شرایط مختلف زندگی شان مورد تحقیق و توجه قرار بگیرد
اللهم الرزقنا زیارة الحسین و اهل بیته علیهم السلام
مگر همه کس مىتواند أمیرالمؤمنین بشود؟! أمیرالمؤمنین شدن یعنى از مغزِ سر تا نوک ناخن در آتش زندگى کردن و مواجه با مشکلات شدن و ناراحتىها و نسبتها و تهمتها و زجرها و دربدرىها! و نسبت کفر علناً!! ده هزار نفر قیام کرد بر أمیرالمؤمنین علیه السّلام کافرى تو، کافر! و خونت هدر است براى کفر، کفر! تو کافرى از طرف [ما]. به ما یک نسبت کفر که نه، یک نسبت فسق که نه، از این کمترها بدهند اصلًا در مىرویم!! آن چه تحمّلى بوده، چه کوهى بوده، چه عظمتى بوده، ما که به این نمىرسیم.
على کلّ تقدیر امروز روز عید غدیر است، یعنى عید معرفت است، یعنى اى مردم اگر مىخواهید از دنیایتان بهرهببرید، از آخرتتان بهره ببرید، از کسبتان، از زنتان، از بچّهتان، از مالتان، از عِرضتان، از ناموستان، از دنیاتان، از آخرتتان راه این است و بس! این معرّفى به سوى پیغمبر و خدا مىکند و غیر از این راهى نیست، راهها بسته است.
این از عالم بالا یک هُمائى است آمده بالهاى خود را باز کرده مىگوید من رفتم وطنتان را شناختم، اگر مىخواهید بیائید من شما را ببرم! از راههاى متفرّق نروید. فَتَفَرَّقَ بِکُمْ عَنْ سَبیلِه این راههاى مختلف شما را از راه خدا جدا مىکند، دور مىکند، خستهتان مىکند، ناراحتتان مىکند، عمرتان را مىگیرد، سرمایهتان را مىگیرد، دست خالى مىشوید.
مثل یک دانه کبریت، یک کبریت یک قران دو قران قیمت دارد، یکى مىزند یک فضا را روشن مىکند، دوّمى، سوّمى، چهارمى، تمام مىشود، خود قوطى کبریت خالى مىشود، بىقیمت، مىاندازندش دور. از دار دنیا مىخواهد برود، هیچ، تمام سرمایهها را حرام کرده؛ امّا اگر کبریت نبودى، متّصل بودى به ولایت، (مثل یک چراغى که متّصل است به یک کارخانه، دائماً نور مىدهد، آخرش هم نور است) نفاد ندارد، چون اتّصال دارد، اتّصال با ولایت یعنى اتّصال
با خدا، خداشناسى یعنى أمیرالمؤمنین شناسى، أمیرالمؤمنین شناسى یعنى خدا شناسى، ولایت یعنى توحید، توحید یعنى ولایت. توجّه مىکنید چه عرض مىکنم؟!
اینها یکى است، هزار سال انسان برود عبادت کند، أمیرالمؤمنین را نشناسد، خودش را عبادت کرده، خدا را عبادت نکرده؛ خودش را عبادت کرده، منویّات خودش را، خواهش خودش را، آرزوى خودش را، آن خدائى که خودش در دل خودش ساخته او را عبادت کرده.
و لذا مىبینیم که آثار عبودیّت در آنها پیدا نمىشود، حرفهایشان جامد است، خشک است، نماز مىخواند امّا قلب جامد است، رحم نیست، مروّت نیست، انصاف نیست، عطوفت نیست، رقّت قلب نیست، حمیّت نیست؛ امّا اینها که با أمیرالمؤمنین رابطه دارند دیگر نسبت به همه عطوفند: نسبت به کفّار عطوفند، نسبت به حیوان عطوف است، نسبت به سگِ کوچه لاى برف عطوف است، مهربان است، چرا؟
چون أمیرالمؤمنین یک سرش در عالم توحید است و یک سرش آمده اینجا، و توحید تمام عوالم را در زیر پر خود به عنوان رحمت گرفته و سایهرحمت گسترده، على هم که نمونه رحمت است، پس بنابراین این شاخه رحمت به تمام این موجوداتى که در عالم وجود، وجود دارد کشیده شده. بنابراین عید غدیر یعنى بزرگترین اعیاد.