ارائه مبانی اصیل و حقیقی اسلام

۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «معارف اسلامی» ثبت شده است

راز موفقیت

سلامت جسم و اعصاب ، یکی از بزرگترین نعمت های الهی و سرمایه ی دوره جوانی است.

جوانان معمولا از سلامت نسبی برخوردارند. نیرو و نشاط ، هوش و حافظه آن ها هم نسبتا خوب است و به همین جهت می توانند در پرورش استعداد های خود تلاش کنند و به موفقیت های فراوانی دست یابند.

هوش و حافظه ، نیرو ، نشاط و جوانی ، به حفظ سلامت و عافیت جسم و اعصاب بستگی دارد ، بنابراین وظیفه ی یک جوان طلبه مراقبت کامل و صحیح از سلامت و عافیت خود است.

طلاب جوانی که به موفقیت خود می اندیشند ، لازم است که نکات ذیل را رعایت نمایند:

1) خواب مناسب

2) تغذیه کافی و مناسب

3) ورزش و تحرک

4) تفریح و استراحت

5) اعتدال در مطالعه و مباحثه

اینها هم از نکاتی هستند که رعایت دقیق و منظم آن ها برای طلابی که به موفقیت خود می اندیشند ضروری است.


برگرفته از کتاب ارزشمند مزاج شناسی صنفی طلاب تألیف استاد عزیز حجت الاسلام سید حمیدرضا اختریان خراسانی

توجه: البته این کتاب برخلاف اسم آن مخصوص عموم مردم نیز می باشد.


 09199644220

 کانال تلگرامی کتاب اسلامی:

https://t.me/ketabeslami

سایت کتاب اسلامی :
www.ketabeslami.ir

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
بنده خدا
خطبه‌ سیّد الشّهداء علیه السلام  راجع‌ به‌ اصلاح مردم و بیان علت قیام خود

خطبه‌ سیّد الشّهداء علیه السلام راجع‌ به‌ اصلاح مردم و بیان علت قیام خود

و در آخر خطبه‌ای‌ که‌ درباره‌ ترک‌ امر به‌ معروف‌ و نهی‌ از منکر، و قیام‌ ظَلَمه‌ و حکّام‌ جائر ایراد نموده‌اند، و مفصّلاً از محرومیّت‌ مظلومان‌ و تفرّق‌ از حقّ بیان‌ می‌فرمایند، و در ضمن‌ اینکه گوشزد می‌کنند که‌:



 مَجَارِی‌ الامُورِ وَالاحْکَامِ عَلَی‌ أَیْدِی‌ الْعُلَمَآءِ بِاللَهِ، الامَنَاءِ عَلَی‌ حَلَالِهِ وَحَرَامِهِ؛ چنین‌ می‌گویند که‌:

اللَهُمَّ إنَّکَ تَعْلَمُ أَنَّهُ لَمْ یَکُنْ مَا کَانَ مِنَّا تَنَافُسًا فِی‌ سُلْطَانٍ، وَلَا الْتِمَاسًا مِنْ فُضُولِ الْحُطَامِ؛ وَلَکِنْ لِنَرَی‌ الْمَعَالِمَ مِنْ دِینِکَ، وَنُظْهِرَ الإصْلَاحَ فِی‌ بِلَادِکَ، وَیَأْمَنَ الْمَظْلُومُونَ مِنْ عِبَادِکَ، وَیُعْمَلَ بِفَرَآئِضِکَ وَسُنَنِکَ وَأَحْکَامِکَ.

فَإنْ لَمْ تَنْصُرُونَ وَتُنْصِفُونَا قَوِیَ الظَّلَمَه عَلَیْکُمْ، وَعَمِلُوا فِی‌ إطْفَآءِ نُورِ نَبِیِّکُمْ؛ وَحَسْبُنَا اللهُ، وَعَلَیْهِ تَوَکَّلْنَا، وَإلَیْهِ أَنَبْنَا، وَإلَیْهِ الْمَصِیرُ. 3



«بار پروردگارا! حقّاً تو می‌دانی‌ که‌ آنچه‌ از ما تحقّق‌ یافته‌ (از میل‌ به‌ قیام‌ و اقدام‌ و امر به‌ معروف‌ و نهی‌ از منکر و نصرت‌ مظلومان‌ و سرکوبی‌ ظالمان‌) بجهت‌ میل‌ و رغبت‌ رسیدن‌ به‌ سلطنت‌ و قدرت‌ مفاخرت‌انگیز و مبارات‌ آمیز نبوده‌ است‌؛ و نه‌ از جهت‌ درخواست‌ زیادیهای‌ اموال‌ و حُطام‌ دنیا!

بلکه‌ به‌ علّت‌ آنست‌ که‌ نشانه‌ها و علامت‌های‌
دین‌ تو را ببینیم‌، و در بلاد و شهرهای‌ تو صَلاح‌ و اصلاح‌ ظاهر سازیم‌؛ و تا اینکه‌ ستمدیدگان‌ از بندگانت‌ در امن‌ و امان‌ بسر برند، و به‌ واجباتِ تو و سنّت‌های‌ تو و احکام‌ تو رفتار گردد.

پس‌‌هان‌ ای‌ مردم‌! اگر شما ما را یاری‌ ندهید و از درِ انصاف‌ با ما در نیائید؛ این‌ حاکمان‌ جائر و ستمکار بر شما چیره‌ می‌گردند، و قوای‌ خود را علیه‌ شما بکار می‌بندند، و در خاموش‌ نمودن‌ نور پیغمبرتان‌ می‌کوشند.

و خدا برای‌ ما کافی‌ است‌، و بر او توکّل‌ می‌نمائیم‌، و به‌ سوی‌ او باز می‌گردیم‌، و به‌ سوی‌ اوست‌ همه‌ بازگشت‌ها.»



3.«تُحف‌ العقول‌» ص‌ 239، از طبع‌ حروفی‌

خرید اینترنتی کتاب ارزشمند لمعات الحسین علیه السلام

اثری گرانقدر از مرحوم علامه طهرانی رضوان الله تعالی علیه 

لمعات الحسین


خرید پستی
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
بنده خدا

الله شناسی جلد1


الله شناسی جلد 1


تفسیر آیه نور.خدا را می‌توان‌ دید.خداوند عاشق‌ ماسوی‌، و ماسوی‌ عاشق‌ اوست.امکان‌ دیدار و لقاء خداوند برای‌ مؤمنین‌ خوش‌ کردار.خداوند همه‌ جا هست‌؛ چشم‌ بگشا و ببین‌! و…

معرفی نویسنده کتاب:علامه سید محمد حسین طهرانی سید محمد حسین حسینی طهرانی در سال ۱۳۰۵ شمسی دیده به جهان گشود. وی که از کودکی نبوغ و استعداد عجیبی داشت،دوران تحصیل متوسط زمانه ی خود را با اخذ مدرک مهندسی فنی و به عنوان دانشجوی ممتاز درهنرستان صنعتی تهران به پایان رساند. اما از آنجا که خلا معنوی ای در خود حس می کرد در جستجوی معارف الهی راهی قم شد. در آنجا محضر کسی را درک کرد که خود می گوید اگر او را نمی دیدم «خسر الدنیا و الآخره» این شخص کسی نبود جز علامه سید محمد حسین طباطبایی! و این بزرگوار آنچنان در تربیت شاگرد کوشید که از مریدان و صاحبان سرّ او گشت. پس از چند سال تصمیم گرفت به نجف برود و حوزه ی آنجا را نیز تجربه کند،در نجف علاوه بر اینکه در دروس متداول فقه خود مشار بالبنان بود،در وادی معرفت به شاگردی کسی در آمد که سید علی قاضی،عارف بزرگ شیعه او را وصی خود ساخته بود،از همان طریق علامه طهرانی به کسی وصل شد که تا آخر عمر مدیون و مرید او شد به نام سید هاشم حداد…(برای دانستن در مورد این شخصیت یگانه به کتاب روح مجرد مراجعه کنید) او پس از سال ها تحقیق و سیر و سلوک در وادی عرفان و فلسفه کتاب های زیادی نوشت،که از مهمترین آنها کتابی است در ۳ جلد به نام الله شناسی. در حقیقت این کتاب کم نظیر دائره المعارفی است از تفسیر و کلام و مطالب ذوقی حکمت و عرفان. و تمامی هنر این بزرگمرد آن بود که سعی می کرد مطالب عمیق را نیز ساده بنویسد،تا جوانان را نیز به کار آید،و حاصلش اثری است ماندنی در عقاید شیعه از زبان یک عارف و حکیم و مفسر معاصر،رضوان خدا از آن او باد!


قیمت: 7200 تومان


خرید اینترنتی کتاب

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
بنده خدا

حضرت أبوالفضل علیه السلام کعبه أولیاء

بسم الله الرحمن الرحیم

انسان با مطالعه در احوال علما و قصص مذکوره از ایشان، پس از تدبّر و تدقیق به این مطلب می‌رسد که تا وقتی‌که در راه و مسیر او قدم نزند و سرّ و سویدای خود را خالص نگرداند؛ هر قدر هم که در راه کسب علوم و فضائل سرآمد دوران باشد، فعل او خام و حرکت او بی‌ثمر خواهد بود. شاهد ما چند حکایت آموزنده از دیدگاه علما نسبت به حضرت ابوالفضائل عباس بن علی بن ابی‌طالب می‌باشد. امید آنکه همه بر سر خوان فضل و کرم او متنعّم باشیم.

1) حضرت أباالفضل العباس علیه‏السّلام را شاگردان [مرحوم قاضی] کعبه أولیاء مى گفتند. توضیح آنکه: مرحوم قاضى پس از سیر مدارج، و معارج، و التزام به سلوک، و مجاهده نفس، و واردات قلبیّه و کشف بعضى از حجابهاى نورانى، چندین سال گذشته بود و هنوز وَحْدت حضرت حقّ تعالى تجلّى ننموده، و یگانگى و توحید وى در همه عوالم در پس پرده خفا باقى بود؛ و مرحوم قاضى به هر عملى که متوسّل میشد؛ این حجاب گشوده نمى شد. تا هنگامیکه ایشان از نجف به کربلا براى زیارت تشرّف پیدا کرده؛ و پس از عبور از خیابان عباسیّه (خیابان شمالى صحن مطّهر) و عبور از در صحن، در آن دالانیکه میان در صحن، و خود صحن است و نسبتاً قدرى طویل است؛ شخص دیوانه‏اى به ایشان میگوید: أبوالفضل کعبه أولیاء است. مرحوم قاضى همین که وارد رواق مطّهر مى‏شود در وقت دخول در حرم، حال توحید به او دست مى‏دهد؛ و تا ده دقیقه باقى مى ماند؛ و سپس که به حرم حضرت سیّدالشهداء علیه‏السّلام مشرّف مى گردد در حالیکه دستهاى خود را به ضریح مقدّس گذاشته بود؛ آن حال قدرى قویتر دست میدهد؛ و مدّت یک ساعت باقى میماند. دیگر از آن به بعد مرّتباً و متناوباً و سپس متوالیاً حالت توحید براى ایشان بوده است. [1]

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
بنده خدا
عید غدیر، عید معرّفى ولایت است‏

عید غدیر، عید معرّفى ولایت است‏

عید غدیر، عید معرّفى ولایت است، پیغمبر أمیرالمؤمنین را بلند کرد گفت: مردم این است على! این ولایت است!

خیلى فرموده بود، از اوّل زمان بعثت، ولایت و وزارت و خلافت و وصایت أمیرالمؤمنین علیه السّلام را پیغمبر ابلاغ فرمود، تا آن هنگامى که دم آخر بود و فاطمه زهرا سلام الـله علیها گریه مى‏کرد؛ گفت: بیا پیش من!- در اینجا هم حالا روایتش را برایتان اگر وقت کردیم مى‏خوانم-

وقتى آیه نازل شد: وَ أَنْذِرْ عَشیرَتَکَ الْأَقْرَبین! پیغمبر چهل نفر از قوم و خویش‏هاى خود را جمع کرد، در آن مجلس در مکّه در بدو بعثت است، فرمود:

کیست که با من در این امر کمک کند؟ نمى‏گوید اى مردم، اسلام بیاورید؛ [می‌گوید]

أیُّکُم یُوازرُنى علَى ذَلک عَلَى أن یَکونَ وَصیِّى و وَزیرى و خَلیفَتى مِن بَعدى؟!

کیست به من کمک کند در این انجام کار رسالت؟ این بار بار سنگینى است روى دوش من! من یک کمک مى‏خواهم که بیاید و این بار را با کمک و همراهى یکدیگر برداریم.

تا سه بار حضرت تکرار کردند، هیچ کس جواب نداد و فقط حضرت [علی] عرض کردند: من!

حضرت بیعت کردند با أمیرالمؤمنین! با بچّه سیزده ساله ها! بچّه سیزده ساله مى‏دانید چى؟ بچّه سیزده ساله خودمان را تماشا مى‏کنید چقدرى است؟ آن روز پیغمبر با أمیرالمؤمنین بیعت کرد! یعنى تو باید زیر بغل من را بگیرى، کار من کار آسانى نیست، نبوّت یک تشریفى نیست که به من داده شده.

من تا حالا توى حرم خدا بودم و توى مقام امن و امان و سرّ، و از نقطه نظر ظاهر همیشه در کوه حِراء خلوت داشتم و حالا خدا به من امر کرده بیا برو پائین! اوّل مشکلات است! چه مشکلات!! باید دنیا را مسلمان کنى!

شما بیایید یک حرفى مى‏خواهید یاد رفیقتان بدهید، جان به لبتان مى‏رسد آن حرف را نمى‏فهمد؛ اى رسول ما باید بروى توى دنیا، توى مکّه، توى مدینه، توى طائف، سنگ بزنند به پایت، ساحرت بگویند، مجنونت بگویند، شمشیر رویت بکشند، دندانت را بشکنند، گرسنگى به تو بدهند، دربدر بیابانهایت کنند، پایت خار برود، دخترت زینب مى‏خواهد عقبت حرکت کند، هجرت کند، بیاید به مدینه، همین عمرو عاص آمد با جماعتى، نیزه زد به آن شتر، بچّه سقط کرد، نزدیک بود همین زینب بمیرد!! اینها همه راجع به چیست؟ راجع به این است که باید برسانى خلاصه.

حسینت را مى‏کشند، حسنت را مى‏کشند، راضى هستى؟ بله!

این است، راه این است. على را توى محراب مى‏زنند، با فاطمه زهرا این کار را مى‏کنند، راضى هستى؟

ما که به کسى نبوّت مى‏دهیم نه اینکه پَر قو برایش مى‏اندازیم مى‏گویم بفرما! این حرف‏ها نیست.

این نبوّت را به خیلى از پیغمبران دادند هیچ کس نتوانست قبول کند، ولایت را به خیلى‏ها دادند نتوانستند قبول کنند.

         آسمان بار امانت نتوانست کشید             قرعه فال به نام من دیوانه زدند
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
بنده خدا