ارائه مبانی اصیل و حقیقی اسلام

دعای امام رضا (علیه السلام) در سجده

امام رضا(علیه السلام) در مناجات با خداوند متعال در حال سجده چنین می‌گفتند: حمد و ستایش برای توست اگر تو را اطاعت کنم، و هیچ دلیل ندارم اگر تو را نافرمانی کنم، و در نیکی و احسانت هیچ کاری (و دخالتی) از طرف من یا غیر من انجام نشده است، و هیچ عذری ندارم اگر بدی کنم. هر حسنه و خوبی که به من می‌رسد از توست1، ای کریم (و بزرگوار) بیامرز هر مرد و زن با ایمانی را که در نواحی مشرق و مغرب‌زمین است. مرحوم شیخ بهایی در کتاب «الوجیزه» در تعریف حدیث می‌نویسد: اَلحَدیثُ قَولُ المَعصومِ اَو ما یَحکی قَولَهَ اَو فِعلَهُ اَو تَقریرَه؛ حدیث همان سخن معصوم است و هر آنچه که حکایت از گفتار، اعمال و تقریر او داشته باشد.برای انسان‌هایی که چند قرن بعد از معصومین حضور دارند، دیگر شنیدن از خود معصوم امکان‌پذیر نیست، پس آنچه در این میان مهم است، راه‌های رسیدن این سخنان، از طریق کسانی است که آن کلام را برای ما حکایت می‌کنند. این حکایت، گاه حکایت سخن حضرات معصومین است، گاه حکایت یکی از اعمال و کارهایی است که آن‌ها انجام داده‌اند و گاه حکایت تأییدی است که بر عمل یکی از مسلمانان دارند که در اصطلاح به آن «تقریر» می‌گویند. در هر صورت، وجه مشترک تمام احادیث، راهگشا بودن آن‌هاست که می‌تواند برای قرن‌های متمادی برای مؤمنان راهنما باشد.«لک الحمد ان اطعتک، ولا حجة لی ان عصیتک، ولا صنع لی و لا لغیری فی احسانک، ولا عذر لی اسأت. ما اصابنی من حسنة فمنک، یا کریم، اغفر لمن فی مشارق الارض و مغاربها،‌ من المؤمنین و المؤمنات.»امام رضا(علیه السلام) در مناجات با خداوند متعال در حال سجده چنین می‌گفتند: حمد و ستایش برای توست اگر تو را اطاعت کنم، و هیچ دلیل ندارم اگر تو را نافرمانی کنم، و در نیکی و احسانت هیچ کاری (و دخالتی) از طرف من یا غیر من انجام نشده است، و هیچ عذری ندارم اگر بدی کنم. هر حسنه و خوبی که به من می‌رسد از توست1، ای کریم (و بزرگوار) بیامرز هر مرد و زن با ایمانی را که در نواحی مشرق و مغرب‌زمین است.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
بنده خدا

اسرار تسبیحات حضرت زهرا علیها السلام

روز خود را با گناه ختم کن و شب را با گناه افتتاح کن. اگر اطاعت فرشته کرد و تسبیحات حضرت زهرا(علیهاالسلام) را در وقت خواب خواند، فرشته آن شیطان را مى‏ راند و از او دور مى‏ کند، و او را تا هنگام بیدارى محافظت مى‏کند، پس باز شیطان مى‏ آید و او را امر به گناه مى‏ کند و ملک او را به خیر امر مى‏ کند. اگر از فرشته اطاعت کرد و تسبیح آن حضرت را گفت آن فرشته، شیطان را از او دور مى‏ کند و حق تعالى عبادت تمام آن شب را در نامه ‏ى عملش مى‏ نویسد. تسبیحات حضرت زهرا(علیهاالسلام) از آثار و برکات بسیارى برخوردار است که به بخشی از آن می پردازیم.   نجات از شقاوت   تسبیحات حضرت زهرا(علیهاالسلام) از آثار و برکات بسیارى برخوردار است که از جمله‏ ى آنها نجات یافتن از شقاوت و بدبختى است. هر انسانى به تناسب بینش و نگرشى که به جهان هستى و وجود پرآشوب خود دارد به دنبال خوشبختى است، و به عبارتى دیگر یکى از مهمترین مسائلى که همه‏ ى انسانها را آگاه یا ناآگاه به خود مشغول داشته است به طورى که کارهاى زندگى و برنامه‏ هایشان را در جهت وصول به آن پى‏ ریزى مى‏ کنند، مسئله‏ ى رسیدن به سعادت و گریز از شقاوت است.   منتهى از آنجایى که انسان اختیار دارد؛ راه خودش را باید آزادانه انتخاب کند. لذا انسان بعد از این که راه برایش نمایان شد، گاهى حسن انتخاب به خرج مى ‏دهد و راه هدایت مى‏ پیماید، و گاهى سوء انتخاب به خرج داده و راه ضلالت و گمراهى پیش مى‏ گیرد. و این مسئله شقاوت و سوء عاقبت مسئله ‏اى است که همه‏ ى آنان که به خود آمده‏ اند، از آن مى‏ ترسند و آنها که بصیرت ندارند و در خواب غفلت عمر مى‏ گذرانند از آن نیز به غفلت به سر مى‏ برند.   لذا آن دسته که داراى بصیرت هستند، به لحاظ خوف از شقاوت همیشه دست به دعا و ذکر بلند مى‏ کنند و با تضرع و اصرار از خداى خویش طلب دورى از شقاوت و رسیدن به سعادت مى ‏نمایند. مداومت بر تسبیحات حضرت فاطمه(علیهاالسلام)، موجب محفوظ ماندن از شقاوت و بدبختى است.   از این رو شایسته نیست که از برکات و آثار آن غفلت نموده و در انجام آن کوتاهى و سستى نماییم.  امام صادق(علیه‏ السلام) در این رابطه مى‏ فرماید: «یا ابا هارون، انا نامر صبیاننا بتسبیح فاطمه علیهاالسلام کما نامرهم بالصلاه، فالزمه، فانه لم یلزمه عبد فشقى»(1)؛ اى ابا هارون! ما بچه‏ هاى خود را همانطور که به نماز امر مى‏ کنیم به تسبیحات حضرت فاطمه(علیهاالسلام) نیز امر مى‏ کنیم. تو نیز بر آن مداومت کن، زیرا هرگز به شقاوت نیفتاده است بنده‎ای که بر آن مداومت نموده است.   و نیز از این حدیث شریف استفاده مى‏ شود که شایسته است والدین محترم، تسبیحات حضرت زهرا (علیهاالسلام) را مانند نماز به فرزندانشان تعلیم کنند، باشد که مشمول این حدیث گردند.   دورى شیطان و خشنودى خدا   شیطان همواره دشمن دیرینه‏ ى انسان بوده و هست و هیچگاه انسان از حیله‏ ها و خواطر شیطانى او در امان نیست. شیطان بنا بر آیات الهى، دشمن قسم خورده‏ ى انسان است تا او را به هر طریق ممکن به گمراهى بکشاند. از این رو آدمى همیشه در معرض تهاجم شیطان و وساوس شیطانى است. بعضى انسانها در مقابل این تهاجم شیطانى و خواطر نفسانى همیشه در حال فرارند که در این صورت همواره مورد تعقیب شیطان و خواطرند، و هیچگاه خلاصى ندارند و اى بسا در آخر خسته شده و نفس ‏زنان تسلیم شوند، و عده‏ اى اندک در تلاش ‏اند که با مداومت بر ذکر و فکر و عمل، چنان رفتار کنند که شیطان و خواطر را از خود فرارى دهند و شیطان را از خود دور کنند که البته راهى است مشکل. کسانى که به این مقام برسند داراى نفس مطمئنه خواهند شد که دیگر دگرگونى در آن راه ندارد.   وقتى انسان توانست شیطان را از خود دور و طرد کند، و به طاعات عمل نماید و در کارها و اذکار و عبادت‎هاى خود اخلاص ورزد، رضایت خدا نیز حاصل گردد، چون شیطان و وساوس او یکى از بزرگترین موانع کسب رضایت و خشنودى حق تعالى است. آرى رضا و رضوان خداوند سبحان مطلوب سالکان و منتهاى آرزوى عارفان است.   یکى از راه‎هایى که مى‏ تواند شیطان را از انسان دور کرده و موجبات رضاى الهى را فراهم آورد مداومت بر تسبیحات حضرت فاطمه‏(علیهاالسلام) است.    امام باقر (علیه‏السلام) مى‏ فرماید: «من سبح تسبیح فاطمه علیهاالسلام ثم استغفر، غفر له، و هى مائه باللسان، و الف فى المیزان، و یطرد الشیطان، و یرضى الرحمان»(2)؛ هر کس تسبیحات حضرت فاطمه(علیهاالسلام) را بجا آورد و پس از آن استغفار کند، مورد مغفرت قرار مى ‏گیرد، و آن تسبیح به زبان صد تا است، و در میزان (اعمال) هزار (ثواب) دارد، و شیطان را دور کرده، و خداى رحمان را خشنود و راضى مى ‏نماید.   از امام صادق(علیه‏ السلام) روایت است که وقتی انسان در جاى خواب خود مى‏ خوابد، فرشته‏ ی بزرگوارى و شیطان سرکشی به سوى او مى‏ آیند، پس فرشته به او مى‏ گوید: روز خود را به خیر ختم کن و شب را با خیر افتتاح کن، و شیطان مى‏گوید: روز خود را با گناه ختم کن و شب را با گناه افتتاح کن. اگر اطاعت فرشته کرد و تسبیحات حضرت زهرا(علیهاالسلام) را در وقت خواب خواند، فرشته آن شیطان را مى‏ راند و از او دور مى‏ کند، و او را تا هنگام بیدارى محافظت مى‏کند، پس باز شیطان مى‏ آید و او را امر به گناه مى‏ کند و ملک او را به خیر امر مى‏ کند. اگر از فرشته اطاعت کرد و تسبیح آن حضرت را گفت آن فرشته، شیطان را از او دور مى‏ کند و حق تعالى عبادت تمام آن شب را در نامه ‏ى عملش مى‏ نویسد.(3)   برائت از دوزخ و نفاق   بنا بر روایت امام صادق(علیه‏السلام)، تسبیحات حضرت زهرا(علیهاالسلام) از جمله‏ ى ذکر کثیرى است که خداوند در قرآن کریم یاد فرموده است:   «تسبیح فاطمة الزهراء علیهاالسلام من الذکر الکثیر الذى قال الله عز و جل: «واذکروا الله ذکرا کثیرا.» و از طرفى رسول گرامى اسلام فرموده است: «من اکثر ذکر الله عز و جل احبه الله و من ذکر الله کثیرا کتبت له برائتان؛ برائة من النار و برائة من النفاق»(4)؛ هر کس ذکر خداى عزوجل را بسیار کند خداوند او را دوست دارد، و هر کس ذکر خدا را بسیار کند براى او دو برائت(منشور آزادى) نوشته شود: یکى برائت از آتش جهنم، و دیگرى برائت از نفاق و دورویى.   لذا تسبیحات صدیقه‏ ى طاهره اگر با شرائطش انجام پذیرد، موجب برائت از دوزخ و نفاق مى‏ گردد.   پی‎نوشت‎ها 1ـ فروع کافى، کتاب الصلاه، ص 343، ح 13. 2ـ وسائل الشیعه، ج 4، ص 1023، ح 3. 3ـ شیطان دشمن دیرینه‏ى انسان، محمد نصیرى، ص 136. 4ـ اصول کافى، ج 2، ص 499، ح 3.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
بنده خدا

تصاویر/ تشییع نمادین حضرت زهرا (سلام الله علیها) در حرم مطهر حضرت معصومه (سلام الله علیها)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
بنده خدا

محل پاره‌شدن قباله فدک + تصویر

تصویر زیر محل خانه امام صادق(علیه السلام) در کوچه بنی‌هاشم را نشان می‌دهد.این تصویر احتمالا متعلق به 70 سال پیش و قبل از تخریب محله‌های اطراف قبرستان بقیع است.به تازگی تصویری قدیمی از منزل امام صادق(علیه السلام) در کوچه بنی‌هاشم منتشر کرده و آن را به عنوان محلی معرفی کرده است که در آن قباله فدک را پاره کرده‌اند.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
بنده خدا

دو بیت از امیرالمؤمنین در فراق فاطمه زهراء علیهما السلام

دو بیت از امیرالمؤمنین در فراق فاطمه زهراء علیهما السلام در «مروج الذهب» آورده است که: و لمّا قُبضت فاطمة جزَع علیها بَعْلُها علىٌّ جَزَعاً شدیداً و اشتدّ بکاؤهُ و ظهر أنینُه و حَنینُه و قال فى ذلک‏: لِکُلِّ اجْتِماعٍ مِن خَلِیلَینِ فُرْقَة   وَ کُلُّ الَّذى دُونَ المَمَاتِ قَلِیلُ وَ إنَّ افْتِقادى فاطِماً بَعْدَ أحمَدِ   دَلیلٌ عَلَى أن لَا یدُومُ خَلِیلُ «چون فاطمه سلام الله علیها رحلت کرد، براى او شوهرش علىّ جزع شدیدى کرد، و گریه‏اش شدّت یافت؛ و آه و ناله‏اش ظهور کرد؛ و در این مصیبت این دو بیت را إنشاء فرمود: در عاقبت براى هر اجتماعى که بین دو محبوب صورت گیرد؛ فراق و جدایى است؛ و تمام مصیبتها در برابر مرگ، ناچیز و کم مقدار است. آرى از دست دادن من فاطمه را بعد از احمد؛ دلیل بر آن است که هیچ محبوب و یار مهربانى دوام ندارد و باقى نمى‏ ماند.»[1] __________________________________________________ [1]ـ امام شناسی، ج 10، ص 162.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
بنده خدا

سخن امیرالمومنین علی(علیه السلام) در وصف حضرت زهرا(سلام الله علیها)

امیرالمومنین علی(علیه السلام) فرمودند: سوگند به خدا که فاطمه علیها السلام هیچ گاه مرا خشمگین نکرد و در هیچ کاری از من سرپیچی ننمود . و من هرگاه به فاطمه علیها السلام نگاه می کردم، غم و اندوه از من زدوده می شد.متن حدیث:«فوالله ... لا اغضبتنی و لاعصت لی امرا و لقد کنت انظر الیها فتنکشف عنی الهموم والاحزان«بحارالانوار،جلد43، صفحه 134»
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
بنده خدا

داستان ملاقات یک عاشق با امام زمان (عج)

داستان ذیل در مورد شخصی است که عاشق دختر همسایشان شده است. او برای رسیدن به عشقش هر کاری می کند ولی نهایتا متوسل به درگاه امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) می شود و اخرش را هم که معلوم است....اما نکاتی بسیار تامل برانگیز در این داستان وجود دارد. من جمله اینکه زیارت وجود مقدس حضرت می تواند نصیب هر کسی بشود (و این نیست که خاص عرفا یا خواص باشد) و ثانیا برای دیدار حضرت لازم نیست که حتما درخواست بسیار عارفانه ای داشته باشی. ظاهرا کیفیت درخواست مهم است نه نوع درخواست. اینکه هرچه می خواهی را خالصانه طلب کنی. عالم ثقه شیخ باقر کاظمی مجاور در نجف حدیث کرد که در نجف اشرف مرد مومنی بود که او را شیخ محمدحسن سریره می نامیدند. او در سلک اهل علم و مرد با صداقتی بود. بیمار بود و در نهایت تنگدستی و فقر و احتیاج زندگی می کرد. حتی قوت و غذای یومیه خود را نداشت و بیش تر اوقات به خارج نجف در بیابان نزد اعراف اطراف نجف می رفت تا این که قُوت و آذوقه ای برای خود تهیه کند امّا آنچه به دست می آورد او را کفایت نمیکرد . با همین حال, سخت دوست داشت با دختری از اهل نجف ازدواج کند که عاشق او شده بود و او را از خانواده اش خواستگاری کرده بود اما فامیل های آن زن به سبب فقر و تهیدستی شیخ به او جواب مثبت نداده بودند و او از جهت این ابتلا در همّ و غمّ شدید بود . هنگامی که تهی دستی و بیماری او شدت یافت و از ازدواج با آن زن مایوس شد تصمیم گرفت چهل شب چهارشنبه به مسجد کوفه برود تا بلکه حصرت صاحب الامر عجل اللّه  فرجه را از ناحیه ای که نمی داند ببیند و مراد خود از او بگیرد.   شیخ باقر می گوید: شیخ محمد گفت: من چهل شب چهارشنبه مواظبت کردم بر رفتن به مسجد کوفه ! هنگامی که شب آخر فرا رسید شب زمستانی و تاریکی بود و باد تندی می وزید و کمی هم باران می بارید و من هم در دکّه های درب ورودی مسجد کوفه یعنی دکّه شرقی مقابل در اول که هنگام ورود به مسجد طرف چپ است نشسته بودم و نمی توانستم به سبب خونی که در اثر سرفه از سینه ام می آمد به داخل مسجد بروم و با من هم چیزی نبود که خود را از سرما حفظ کنم و این وضعیت سینه ام را تنگ کرده و بر غم و غصه من شدت بخشیده و دنیا در چشمم تیره شده بود و با خود فکر می کردم که این 39 شب ا پایان گرفت و این آخرین شب است و من کسی را ندیدم و چیزی هم بر من ظاهر نشد و من گرفتار این سختی عظیم هستم و این همه سختی و مشقت و ترس را در این چهل شب تحمل کردم که از نجف به مسجد کوفه آمدم و حاصل آن یاس و ناامیدی از ملاقات و برآورده شدن حاجاتم بود . در این اثناء که در اندیشه بودم و کسی در مسجد نبود آتشی روشن کردم تا قهوه ای را که از نجف با خود آورده بودم گرم کنم . زیرا عادت به آن داشتم و نمی توانستم آن را ترک کنم و قهوه هم بسیار کم بود . ناگهان شخصی را دیدم که از ناحیه در اول, به سوی من می آمد. هنگامی که او را از دور مشاهده کردم ناراحت شدم و با خود گفتم این عرب بیابانی از اطراف مسجد نزد من آمده است تا قهوه مرا بنوشد و من بدون قهوه در این شب تاریک بمانم و این امر هم بر اندوه من اضافه کرد . در این بین که من در اندیشه بودم او نزدیک من آمد و به من به اسم سلام کرد و در برابرم نشست و من در تعجب شدم از این که او اسم مرا می داند و گمان کردم از اعراب اطراف نجف است که من نزد او می روم. از او سوال کردم از کدام قبیله هستی ؟ فرمود : از بعضی از آنها . من شروع کردم به شمردن طوایف اعراب اطراف نجف . او در پاسخ جواب می داد : نه !! و من هر طایفه ای را ذکر می کردم او می فرمود : از آنها نیستم . این امر مرا خشمگین کرد و به او گفتم آری تو از طریطره هستی و این را به صورت استهزا گفتم و این لفظی است که معنی ندارد . او از سخن من تبسّم کرد و فرمود : چیزی بر تو نیست که من از کجا باشم اما چه چیز سبب شده که تو به اینجا آمده ای ؟ من به او گفتم : برای چه سوال می کنی ؟ فرمود : ضرری به تو نمی رسد اگر ما را خبر کنی . من از حسن اخلاق و شیرینی طبع و گفتار او تعجب کردم و دلم میل به او پیدا کرد و او هر مقدار سخن می گفت محبت من به او زیادتر می گشت . برای او سیگار از تتن درست کردم و به او دادم فرمود : تو بکش من نمی کشم . در فنجان برای او قهوه ریختم و به او دادم او گرفت و کمی از آن نوشید و باقی را به من داد و فرمود : تو آن را بنوش . من آن گرفتم و نوشیدم و تعجب کردم که او تمام فنجان را ننوشیده بود اما محبت من هر آن به او زیاد می شد . به او گفتم : ای برادر ! خداوند تو را در این شب به سوی من فرستاده تا انیس من باشی.   آیا با من نمی آیی که نزد قبر مسلم(علیه السلام) برویم و آنجا بنشینیم و با یکدیگر صحبت کنیم ؟ فرمود : با تو می آیم اما جریان خودت را بگو . به او گفتم . من واقع را برای شما می گویم . من در نهایت فقر و نیازمندی هستم از آن وقتی که خود را شناختم و با این فقر مبتلا به سرفه هستم و سال هاست که خون از سینه ام بیرون می آید و معالجه آن را نمی دانم و به دختری از اهل محلّه مان در نجف اشرف تعلق خاطر پیدا کرده ام و به سبب تنگدستی میسر نشده است که او را بگیرم .گروهی از دوستان مرا مغرور کردند و به من گفتند: در حوایج خود قصدکن صاحب الزمان(ع) را! و چهل شب چهارشنبه در مسجد کوفه بیتوته نما که او را خواهی دید و حاجت تو را برآورده سازد و این آخرین شب از چهل شب است و من در این شب چیزی ندیدم و در این شب ها من تحمل مشقت های زیادی کردم و این سبب آمدن من و این خواسته ها و حوائج من می باشد . آن شخص در حالی که من غافل بودم و توجه نداشتم به من فرمود: اما سینه ات خوب شد و اما آن زن را به زودی می گیری و اما تهی دستی و فقر تو باقی می ماند تا از دنیا بروی و من هیچ توجه به این سخنان نداشتم. به او گفتم: به کنار قبر مسلم نمی روی؟ فرمود: برخیز. برخاستم و متوجه جلوی خود بودم . هنگامی که وارد زمین مسجد شدم به من فرمود : آیا نماز تحیت مسجد نمی خوانی؟ گفتم: چرا می خوانم. سپس او نزدیک شاخص که در مسجد است ایستاد و من هم پشت سر او به فاصله ایستادم و تکبیرة الاحرام گفته مشغول قرائت سوره فاتحه شدم.   من مشغول نماز بودم و سوره حمد را می خواندم. او نیز فاتحه را قرائت می نمود اما من قرائت احدی را همانند او از زیبایی نشنیده بودم. در آن هنگام با خود گفتم: شاید این شخص صاحب الزمان(ع) باشد و یاد سخنان او افتادم که دلالت بر آن میکرد . هنگامی که این مطلب در دلم خطور کرد, آن بزرگوار در حال نماز بود . ناگهان نور عظیمی او را احاطه کرد که دیگر شخص آن بزرگوار را به سبب آن نور نمی دیدم اما او همچنان نماز می خواند و من صدای او را می شنیدم . بدنم به لرزه افتاد و از ترس نمیتوانستم نماز را قطع کنم. پس نماز را به صورتی که بود تمام کردم و نور از سطح زمین به بالا متوجه شد و من ندبه و گریه می کردم و از سوء ادبم با او در مسجد معذرت خواهی می نمودم. به او گفتم: شما صادق الوعد هستید و مرا وعده دادید که با من نزد قبر مسلم برویم در آن هنگام که با آن نور تکلم می گفتم دیدم آن نور متوجه به حرم مسلم شد که من هم متابعت کردم. آن نور داخل حرم شد و در بالای قُبّه قرار گرفت و همچنان بود و من گریه و ندبه می کردم تا فجر دمید و آن نور عروج کرد. هنگامی که صبح شد متوجه قول او شدم که فرمود: سینه ات خوب شد. دیدم سینه ام صحیح و سالم است و دیگر سرفه نمی کنم و یک هفته بیش نگذشت که خداوند گرفتن آن زن همسایه را اسان کرد و از جایی که گمان نمی کردم فراهم شد. اما فقر و تهیدستی ام همچنان باقی ماند چنان که حضرت صاحب صلوات اللّه و سلامه علیه و علی آبائه الطاهرین خبر داده بود.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
بنده خدا

اشعار رجزیّه حضرت سیّدالشهداء در روز عاشورا و ذکر فضائل خود

در کتاب‌ «کشف‌ الغمّه‌» از کتاب‌ «الفتوح‌» وارد است‌ که‌ چون‌ لشکریان‌ ابن‌ زیاد آن‌ حضرت‌ را در پرّه‌ گرفتند و از آب‌ منع‌ کردند و از اصحاب‌ آن‌ حضرت‌ همه‌ را کشتند، تیری‌ به‌ سوی‌ طفل‌ صغیر آن‌ حضرت‌ آمد و او را بکشت‌. حضرت‌ او را به‌ خونهایش‌ آلوده‌ کرد، و با شمشیر حفیره‌ای‌ حفر و او را در آن‌ مدفون‌ ساخت‌، و سپس‌ در مقابل‌ لشکر ایستاده‌ و حمله‌ می‌آورد، و این‌ رَجَز را می‌خواند: غَدَرَ الْقَوْمُ وَقِدْمـًا رَغِبُوا عَنْ ثَوَابِ اللَهِ رَبِّ الثَّقَلَیْن‌ 1 قَتَلُوا قِدْم36 عَلِیًّا وَابْنَهُ حَسَنَ الْخَیْرِ کَرِیمَ الطَّرَفَیْن‌ 2 حَسَدًا مِنْهُمْ وَقَالُوا أَجْمِعُوا نُقْبِلِ الآنَ جَمِیعـًا بِالْحُسَیْن‌ 3 یَا لَقَوْمٍ لاِنَاسٍ رُذَّلٍ جَمَعُوا الْجَمْعَ لاِهْلِالْحَرَمَیْن‌ 4 ثُمَّ سَارُوا وَتَوَاصَوْا کُلُّهُمْ لاِجْتِیَاحِی‌، لِلرِّضَابِالْمُلْحِدَیْن‌ 5 لَمْ یَخَافُوا اللَهَ فِی‌ سَفْکِ دَمِی‌ لِعُبَیْدِ اللَهِ نَسْلِ الْفَاجِرَیْن‌ 6 وَابْنُ سَعْدٍ قَدْ رَمَانِی‌ عَنْوَه بِجُنُودٍ کَوُکُوفِ الْهَاطِلَیْن‌ 7 لَا لِشَیْءٍ کَانَ مِنِّی‌ قَبْلَ ذَا غَیْرِ فَخْرِی‌ بِضِیَآءِ الْفَرْقَدَیْن‌ 8 بِعَلِیٍّ خَیْرِ مَنْ بَعْدَ النَّبِیّ وَالنَّبِیِّ الْقُرَشِیِّ الْوَالِدَیْن‌ 9 خَیْرَه اللَهِ مِنَ الْخَلْقِ أَبِی‌ ثُمَّ أُمِّی‌ فَأَنَا ابْنُ الْخَیْرَتَیْن‌ 10 فِضَّه قَدْ صُفِیَتْ مِنْ ذَهَبٍ فَأَنَا الْفِضَّه وَابْنُ الذَّهَبَیْن‌ 11 مَنْ لَهُ جَدٌّ کَجَدِّی‌ فِی‌ الْوَرَی‌ أوْ کَشَیْخِی‌ فَأَنَا ابْنُ الْقَمَرَیْن‌ 12 فَاطِمُ الزَّهْرَآءِ أُمِّی‌ وَأَبِی‌ قَاصِمُ الْکُفْرِ بِبَدْرٍ وَحُنَیْن‌ 13 وَ لَهُ فِی‌ یَوْمِ أُحْدٍ وَقْعَه شَفَتِ الْغِلَّ بِفَضِّ الْعَسْکَرَیْن‌ 14 ثُمَّ بِالاحْزَابِ وَالْفَتْحِ مَعـًا کَانَ فِیهَا حَتْفُ أَهْلِ الْقِبْلَتَیْن‌ 15 فِی‌ سَبِیلِ اللَهِ؛ مَاذَا صَنَعَتْ أُمَّه السَّوءِ مَعـًا بِالْعِتْرَتَیْن‌ 16 عِتْرَه الْبَرِّ النَّبِیِّ الْمُصْطَفَی‌ وَ عَلِیِّ الْوَرْدِ37 بَیْنَ 38الْجَحْفَلَیْن‌ 17 1 ـ «این‌ جماعت‌ خیانت‌ کردند و کافر شدند. و از زمان‌ پیشین‌، از ثواب‌ خداوند که‌ پروردگار جنّ و انس‌ است‌ اعراض‌ کرده‌ و روی‌ گردانیده‌اند. 2 ـ این‌ گروه‌، علیّ بن‌ ابی‌طالب‌ را کشتند. و پسر او حسن‌ را نیز که‌ از ناحیه‌ پدر و مادر، بزرگوار و کریم‌ بود کشتند. 3 ـ از روی‌ حِقد و کینه‌ای‌ که‌ در دل‌ داشتند، گفته‌اند: جمع‌ شوید تا همگی‌ اینک‌ بر حسین‌ یورش‌ بریم‌. 4 ـ ای‌ قوم‌ به‌ فریاد رسید! داد از دستِ مردم‌ رَذل‌ و پستی‌ که‌ جماعت‌ها را برای‌ جنگ‌ با اهل‌ حَرَمین‌ (مکّه‌ و مدینه‌) برانگیخته‌اند. 5 ـ و سپس‌ همه‌ به‌ راه‌ افتادند و به‌ خاطر خشنودی‌ دو نفر مُلحد و زندیق‌ (یزید و عبیدالله‌ بن‌ زیاد) برای‌ استیصال‌ و به‌ هلاکت‌ رسانیدن‌ من‌، یکدیگر را سفارش‌ می‌کردند. 6 ـ در ریختن‌ خون‌ من‌، به‌ جهت‌ رضای‌ خاطر عبیدالله‌ بن‌ زیاد که‌ زاده‌ دو نفر کافر است‌، از خداوند نترسیدند. 7 ـ و ابن‌ سعد، از روی‌ قهر و غلبه‌، با لشکری‌ انبوه‌ چون‌ دانه‌های‌ باران‌ شدید، بر من‌ ریخت‌ و مرا هدف‌ تیرباران‌ خود نمود. 8 ـ این‌ کینه‌توزی‌ و سلطه‌ جوئی‌ آنان‌، نه‌ از جهت‌ جُرم‌ و جنایتی‌ است‌ که‌ از من‌ سرزده‌ است‌؛ بلکه‌ تنها بجهت‌ افتخار من‌ به‌ نور و ضیاء دو ستاره‌ فروزانست‌: 9 ـ یکی‌ از آنها علیّ بن‌ أبی‌طالب‌ که‌ بهترین‌ افراد روی‌ زمین‌ بعد از پیغمبر است‌، و دیگری‌ رسول‌ خدا که‌ هم‌ از ناحیه‌ پدر و هم‌ از ناحیه‌ مادر قُرَشی‌ است‌. 10 ـ انتخاب‌ شده‌ و پسندیده‌ خدا از میان‌ همه‌ مردمان‌، پدر من‌ است‌، و پس‌ از آن‌ مادرم‌؛ پس‌ من‌ فرزند دو پسندیده‌ترین‌ و برگزیده‌ترین‌ مردم‌ هستم‌! 11 ـ من‌ نقره‌ای‌ هستم‌ که‌ از طلا به‌ دست‌ آمده‌ است‌، و بنابراین‌ من‌ نقره‌ بوده‌ و فرزند دو طلا می‌باشم‌. 12 ـ در میان‌ تمامی‌ مخلوقات‌، کیست‌ که‌ جدّی‌ مانند جدّ من‌ داشته‌ باشد؟ و یا مربّی‌ و معلّمی‌ مانند پدر من‌ علیّ؟ پس‌ من‌ فرزند دو ماه‌ تابناکم‌. 13 ـ فاطمه‌ زهراء مادر من‌ است‌. و پدر من‌ کوبنده‌ و شکننده‌ کفر است‌ در روز جنگ‌ بدر و غزوه‌ حُنین‌. 14 ـ و از برای‌ پدر من‌ در واقعه‌ اُحد داستانی‌ است‌ که‌ به‌ واسطه‌ پراکنده‌ کردن‌ لشکر اشرار و کفّار، موجبات‌ شفای‌ غصّه‌ و اندوه‌ دل‌ اهل‌ ایمان‌ را فراهم‌ ساخت‌. 15 ـ و موقعیّت‌ و داستان‌ دیگر او در غزوه‌ أحزاب‌ و واقعه‌ فتح‌ مکّه‌ است‌ که‌ در آن‌ شدائدی‌ که‌ مرگ‌ بر مسلمانان‌ و اهل‌ دو قبله‌ می‌بارید؛ با قدم‌ راستین‌ او در جنگ‌، مرگ‌ و شکست‌ در هم‌ پیچید و ظفر برای‌ مسلمین‌ شد. 16 ـ این‌ کارها را پدرم‌ در راه‌ خدا و فی‌ سبیل‌ الله‌ انجام‌ می‌داد؛ و حالا ببینید این‌ امّت‌ بدسرشت‌ و بدکردار، با دو عترت‌ پاک‌ چه‌ کردند! 17 ـ یکی‌ عترت‌ پیامبر نیکوی‌ نیکوکردار محمّد مصطفی‌، و دیگر عترت‌ علیّ بن‌ أبی‌طالب‌ که‌ در هنگام‌ جنگ‌ میان‌ دو لشکر که‌ چهره‌ها زرد می‌شد؛ پیوسته‌ چهره‌اش‌ چون‌ گل‌ سرخ‌ می‌درخشید.»   عبدالله‌ بن‌ عمّار بن‌ یَغوث‌ می‌گوید: من‌ هیچ‌ مغلوبی‌ که‌ مورد تهاجم‌ افراد بسیاری‌ قرار گرفته‌ باشد، و تمام‌ اولاد او و اهل‌ بیت‌ او و اصحاب‌ او کشته‌ شده‌ باشند ندیده‌ام‌، که‌ قلبش‌ محکمتر و دلش‌ مطمئن‌تر و گامش‌ استوارتر بوده‌ باشد از حسین‌ بن‌ علیّ. در اینحال‌ که‌ به‌ لشکر دشمن‌ حمله‌ می‌نمود تمام‌ رجال‌ و سپاهیان‌ از مقابلش‌ می‌گریختند و یک‌ نفر باقی‌ نمی‌ماند.  عمر بن‌ سعد به‌ جماعت‌ لشکر فریاد زد: این‌ فرزند أنْزَع‌ بَطین‌ (علیّ بن‌ أبی‌طالب‌) است‌! این‌ فرزند کشنده‌ عرب‌ است‌! او را در پرّه‌ گیرید، و از هر جانب‌ به‌ او حمله‌ور شوید!
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
بنده خدا

خطبه حضرت در روز عاشورا در مذمّت اهل کوفه، تبرّی جستن از مذلّت و نفرین بر کوفیان

ابن‌ طاووس‌ خطبه‌ غرّاء زیر را از حضرت‌ سیّدالشّهداء علیه‌ السّلام‌ در روز عاشورا روایت‌ کرده‌ است‌. بدین‌ مضمون‌ که‌: قالَ الرّاوی‌: وَرَکِبَ أصْحابُ عُمَرَ بْنِ سَعْدٍ لَعَنَهُمُ اللَهُ، فَبَعَثَ الْحُسَیْنُ علیه‌السلام بُرَیْرَ بْنَ خُضَیْرٍ فَوَعَظَهُمْ فَلَمْ یَسْتَمِعوا، وَذَکَّرَهُمْ فَلَمْ یَنْتَفِعوا. فَرَکِبَ الْحُسَیْنُ علیه‌السلام ناقَتَهُ ـ وَقیلَ فَرَسَهُ ـ فَاسْتَنْصَتَهُمْ فَأنْصَتوا. فَحَمِدَاللَهَ، وَ أثْنَی‌ عَلَیْهِ، وَذَکَرَهُ بِما هُوَ أهْلُهُ، وَ صَلَّی‌ عَلَی‌ مُحَمَّدٍ وَ عَلَی‌الْمَلَٓئِکَه وَالانْبِیَآءِ وَالرُّسُلِ، وَأبْلَغَ فی‌ الْمَقالِ؛ ثُمَّ قالَ: تَبًّا لَکُمْ أَیَّتُهَا الْجَمَاعَه وَتَرَحـًا! حِینَ اسْتَصْرَخْتُمُونَا وَالِهِینَ، فَأَصْرَخْنَاکُمْ مُوجِفِینَ؛ سَلَلْتُمْ عَلَیْنَا سَیْفًَا لَنَا فِی‌ أَیْمَانِکُمْ! وَحَشَشْتُمْ عَلَیْنَا نَارًا اقْتَدَحْنَاهَا عَلَی‌ عَدُوِّنَا وَعَدُوِّکُمْ! فَأَصْبَحْتُمْ إلْبـًا لاِعْدَآئِکُمْ عَلَی‌ أَوْلِیَآئِکُمْ بِغَیْرِ عَدْلٍ أَفْشَوْهُ فِیکُمْ، وَ لَا أَمَلٍ أَصْبَحَ لَکُمْ فِیهِمْ! فَهَلَّا ـ لَکُمُ الْوَیْلَاتُ ـ تَرَکْتُمُونَا؛ وَ السَّیْفُ مَشِیمٌ، وَ الْجَأْشُ طَامِنٌ، وَ الرَّأْیُ لَمَّا یُسْتَحْصَفْ!؟ وَ لکِنْ أَسْرَعْتُمْ إلَیْهَا کَطَیْرَه الدَّبَی‌! وَتَدَاعَیْتُمْ إلَیْهَا کَتَهَافُتِ الْفَرَاشِ! فَسُحْقـًا لَکُمْ یَا عَبِیدَ الامَّه! وَشُذَّاذَ الاحْزَابِ! وَنَبَذَه الْکِتَابِ! وَمُحَرِّفِی‌ الْکَلِمِ! وَ عُصْبَه الاثَامِ! وَنَفَثَه الشَّیْطَانِ! وَمُطْفِـِی‌ السُّنَنِ! أَهَٓؤُلآءِ تَعْضُدُونَ؟! وَعَنَّا تَتَخَاذَلُونَ؟!  أَجَلْ وَاللَهِ غَدْرٌ فِیکُمْ قَدِیمٌ! وَشَجَتْ إلَیْهِ أُصُولُکُم‌! وَتَأَزَّرَتْ عَلَیْهِ فُرُوعُکُم‌! فَکُنْتُمْ أَخْبَثَ ثَمَرٍ شَجـًا لِلنَّاظِرِ! وَأُکْلَه لِلْغَاصِبِ! أَلَا وَإنَّ الدَّعِیَّ ابْنَ الدَّعِیِّ قَدْ رَکَزَ بَیْنَ اثْنَتَیْنِ: بَیْنَ السِّلَّه وَالذِّلَّه؛ وَهَیْهَاتَ مِنَّا الذِّلَّه. یَأْبَی‌ اللَهُ ذَلِکَ لَنَا وَرَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ، وَحُجُورٌ طَابَتْ وَطَهُرَتْ، وَأُنُوفٌ حَمِیَّه، وَنُفُوسٌ أَبِیَّه؛ مِنْ أَنْ نُؤْثِرَ طَاعَه اللِئَامِ عَلَی‌ مَصَارعِ الْکِرَامِ. أَلَا وَإنِّی‌ زَاحِفٌ بِهَذِهِ الاسْرَه مَعَ قِلَّه الْعَدَدِ، وَخَذْلَه النَّاصِرِ. ثُمَّ أَوْصَلَ کَلَامَهُ بِأَبْیَاتِ فَرْوَه بْنِ مُسَیْکٍ الْمُرَادِیِّ: فَإنْ نَهْزِمْ فَهَزَّامُونَ قِدْمـًا وَ إنْ نُغْلَبْ فَغَیْرُ مُغَلَّبِینَا (1) وَ مَا إنْ طِبُّنَا جُبْنٌ وَلَکِنْ مَنَایَانَا وَدَوْلَه ءَاخَرِینَا (2) إذَا مَا الْمَوْتُ رَفَّعَ عَنْ أُنَاسٍ کَلَاکِلَهُ، أَنَاخَ بِـَاخَرِینَا (3) فَأفْنَی‌ ذَلِکُمْ سُرَوَآءَ قَوْمِی‌ کَمَا أَفْنَی‌ الْقُرُونَ الاوَّلِینَا (4) فَلَوْ خَلَدَ الْمُلُوکُ إذًا خَلَدْنَا وَ لَوْ بَقِیَ الْکِرَامُ إذًا بَقِینَا (5) فَقُلْ لِلشَّامِتِینَ بِنَا أَفِیقُوا سَیَلْقَی‌ الشَّامِتُونَ کَمَا لَقِینَا (6) ثُمَّ أَیْمُ اللَهِ! لَا تَلْبَثُونَ بَعْدَهَا إلَّا کَرَیْثما یُرْکَبُ الْفَرَسُ، حَتَّی‌ تَدُورَ بِکُمْ دَوْرَ الرَّحَی‌! وَتَقْلَقَ بِکُمْ قَلَقَ الْمِحْوَرِ! عَهْدٌ عَهِدَهُ إلَیَّ أَبِی‌ عَنْ جَدِّی‌؛ فَأَجْمِعُوٓا أَمْرَکُمْ وَشُرَکَآءَکُمْ ثُمَّ لَا یَکُنْ أَمْرُکُمْ عَلَیْکُمْ غُمَّه ثُمَّ اقْضُوا إِلَیَّ وَلَا تُنظِرُونِ! إِنِّی‌ تَوَکَّلْتُ عَلَی‌ اللَهِ رَبِّی‌ وَرَبِّکُم‌ مَّا مِن‌ دَآبَّه إِلَّا هُوَ ءَاخِذٌ بِنَاصِیَتِهَآ إنَّ رَبِّی‌ عَلَی‌' صِرَ'طٍ مُّسْتَقِیمٍ. اللَهُمَّ احْبِسْ عَنْهُمْ قَطْرَ السَّمَآءِ! وَابْعَثْ عَلَیـْهِمْ سِنِینَ کَسِنی‌ یُوسُفَ! وَسَلِّطْ عَلَیْهِمْ غُلَامَ ثَقِیفٍ، فَیَسُومَهُمْ کَأْسـًا مُصَبَّرَه! فإنَّهُمْ کَذَّبُونَا وَخَذَلُونَا وَ أَنْتَ رَبُّنَا! عَلَیْکَ تَوَکَّلْنَا! وَإلَیْکَ أَنَبْنَا! وَإلَیْکَ الْمَصِیرُ! 35 «چون‌ اصحاب‌ عُمَر بن‌ سعد بر مرکب‌‌های‌ خود سوار شده‌ و آماده‌ جنگ‌ با حضرت‌ سیّد الشّهداء علیه‌ السّلام‌ شدند، حضرت‌، بُرَیْرَ بن‌ خُضَیر را برای‌ موعظه‌ لشکر بفرستاد. بُریر هر چه‌ آنان‌ را پند و اندرز داد گوش‌ ندادند، و هر چه‌ آنها را متذکّر و متنبّه‌ نمود از آن‌ سودی‌ نبردند. در اینحال‌ خود حضرت‌ امام‌ حسین‌ علیه‌ السّلام‌ بر ناقه‌ خود ـ و بعضی‌ گفته‌اند بر اسب‌ خود ـ سوار شد، و آنها را دعوت‌ به‌ سکوت‌ نمود. و چون‌ ساکت‌ شدند، حمد خدا را بجای‌ آورد، و ثنا بر او فرستاد، و به‌ آنچه‌ موجب‌ عظمت‌ مقام‌ حضرت‌ حقّ بود او را بستود، و درود بر محمّد و فرشتگان‌ و انبیاء و رسولان‌ الهی‌ فرستاد؛ و در خطبه‌ و گفتار بحدّ أتمّ و اکمل‌ در رسانیدن‌ مطلب‌ اهتمام‌ نمود. و سپس‌ فرمود: ای‌ جماعت‌! زیان‌ و هلاکت‌ بر شما باد! و فقر و نکبت‌ و اندوه‌ نیز از آن‌ شما باد؛ که‌ ما را با شور و وَلَه‌ به‌ فریاد رسی‌ خود خواندید! و ما چون‌ با شتاب‌ برای‌ فریادرسی‌ و دادخواهی‌ شما آمدیم‌، همان‌ شمشیری‌ را که‌ متعلّق‌ به‌ ما بوده‌، و در دست‌ شما نهاده‌ بودیم‌ برهنه‌ نموده‌ و بر سر ما کشیدید! و همان‌ آتشی‌ را که‌ برای‌ دشمنان‌ خود و دشمنان‌ شما جرقّه‌ آن‌ را افروخته‌ بودیم‌ بر ما افروختید! و برای‌ سرکوبی‌ دوستان‌ خود، با دشمنان‌ خود همدست‌ و هماهنگ‌ شدید! با اینکه‌ آن‌ دشمنان‌، عَدلی‌ را در میان‌ شما رواج‌ نداده‌ و دادی‌ را نگستردند؛ و نه‌ امید خیری‌ برای‌ خود در آنها دارید. بنابراین‌، بلیّه‌ها و رسوائیها دامنگیرتان‌ باد! چرا در آن‌ وقتیکه‌ شمشیرها در غلاف‌ بود، و نفوس‌ آرام‌، و رأی‌ها هنوز در قتال‌ مستحکم‌ نگردیده‌ بود؛ ما را رها ننمودید؟! بلکه‌ مانند سیل‌ ملخ‌ بسوی‌ فتنه‌ گسیل‌ شدید! و مانند پروانه‌ در فتنه‌ به‌هم‌ ریختید! پس‌ هلاکت‌ و نابودی‌ باد بر شما ای‌ بنده‌های‌ امّت‌ها! و ای‌ افراد کنار زده‌ شده‌ و دور شده‌ از حزب‌‌ها و جمعیّت‌‌ها! و ای‌ پس‌ زنندگان‌ کتاب‌ خدا! و ای‌ تحریف‌ کنندگان‌ کلمات‌ پروردگار! و ای‌ طائفه‌ گناه‌ آفرین‌! و ای‌ آب‌ و دَمِ دهان‌ شیطان‌! و ای‌ خاموش‌ کنندگان‌ سنّت‌‌های‌ الهیّه‌! آیا شما این‌ جماعت‌ را یار و یاوری‌ می‌نمائید و ما را مخذول‌ و تنها و منکوب‌ می‌گذارید؟! آری‌! سوگند به‌ خدا که‌ این‌ مکر و حیله‌ در شما بی‌سابقه‌ و تاریخچه‌ نیست‌! و بر این‌ مکر، اصول‌ و ریشه‌های‌ شما پیوسته‌ و آمیخته‌ شده‌ است‌! و شاخه‌های‌ شما بر آن‌ پرورش‌ یافته‌ و نیرو گرفته‌ است‌! پس‌ شما پلیدترین‌ ثمره‌ این‌ درختید، که‌ در کام‌ صاحبش‌ که‌ ناظر آنست‌ چون‌ خار و استخوان‌ گلوگیر می‌گردید! و در کام‌ شخص‌ غاصب‌ و متعدّی‌ لقمه‌ گوارا می‌باشید! آگاه‌ باشید که‌ این‌ مرد بی‌پدر: زنازاده‌ و پسر زنازاده‌ (عُبیدالله‌ بن‌ زیاد) مرا بین‌ دو چیز ثابت‌ و میخکوب‌ نموده‌ است‌: یا با شمشیر جنگ‌ کردن‌ و شربت‌ شهادت‌ نوشیدن‌، و یا تن‌ به‌ ذلّت‌ و خواری‌ دادن‌؛ و هَیْهَاتَ مِنَّا الذِّلَّه، چقدر ذلّت‌ از ما دور است‌! خداوند بر ما زبونی‌ و ذِلّت‌ را نمی‌پسندد، و رسول‌ خدا و مؤمنین‌ نمی‌پسندند، و دامن‌های‌ پاک‌ و پاکیزه‌ای‌که‌ ما را در خود پرورش‌ داده‌اند، و سرهای‌ پر حمیّت‌، و نفس‌‌های‌ استواریکه‌ ابداً زیر بار ظلم‌ و تعدّی‌ نمی‌روند، بر ما نمی‌پسندند که‌ اطاعت‌ فرومایگان‌ و زشت‌ سیرتان‌ را بر قتلگاه‌ کریمان‌ و شرافتمندان‌ ترجیح‌ دهیم‌!  آگاه‌ باشید که‌ من‌ با همین‌ جماعت‌ اندکی‌ که‌ با من‌ هستند، با وجود کمی‌ تعداد و نبودن‌ مُعین‌ و یاور آماده‌ جنگ‌ هستم‌! و در این‌ حال‌ حضرت‌ خطبه‌ خود را به‌ ابیات‌ فَرْوه بْن‌ مُسَیک‌ مُرادی‌ اتّصال‌ داده‌ و به‌ چند بیت‌ از آن‌ بدین‌ منوال‌ تمثّل‌ نمود: 1 ـ اگر ما غلبه‌ کنیم‌ و پیروزمندانه‌ دشمن‌ را به‌ هزیمت‌ دهیم‌، این‌ کارِ تازه‌ مانیست‌؛ از قدیم‌ الایّام‌ دأب‌ و دَیْدَن‌ ما چنین‌ بوده‌ است‌. و اگر مغلوب‌ گردیم‌، پس‌ هیچگاه‌ مغلوب‌ شده‌ نیستیم‌ (به‌ علّت‌ آنکه‌ نیّت‌ ما و اراده‌ ما بر صلاح‌ و تقوی‌ بوده‌، و این‌ معنی‌ شکست‌ پذیر نیست‌) 2 ـ عادت‌ و طبیعت‌ ما ترس‌ از مرگ‌ نیست‌ (و بدین‌ جهت‌ نیز به‌ جنگ‌ نیامده‌ایم‌ که‌ جان‌ خود را دوست‌ داریم‌، بلکه‌ چون‌ نمی‌خواهیم‌ دشمن‌ ناپاک‌ بر ما سیطره‌ جوید، برای‌ این‌ منظور آماده‌ نبرد شده‌ایم‌؛ چون‌ محال‌ است‌ که‌ تا ما زنده‌ایم‌ او بتواند بر ما چیره‌ گردد) ولیکن‌ دولت‌ و حکومت‌ او تنها و تنها پیوسته‌ به‌ مرگ‌ ماست‌. 3 ـ اگر مرگ‌ سینه‌ خود را از روی‌ یک‌ دسته‌ از مردم‌ بردارد، بدون‌ شکّ روی‌ یک‌ دسته‌ دیگر از مردم‌ می‌خوابد؛ و ابداً انسان‌ را از مرگ‌ گریزی‌ و گزیری‌ نیست‌ 4 ـ همین‌ مرگ‌، اشراف‌ و بزرگان‌ قوم‌ ما را نابود کرد؛ همچنانکه‌ اقوام‌ و طوائف‌ پیشین‌ را نابود کرد. 5 ـ اگر پادشاهان‌ و مقتدران‌ عالم‌ در این‌ جهان‌ جاودانه‌ زیست‌ می‌نمودند، ما هم‌ می‌توانستیم‌ مخلّد بمانیم‌،؛ و اگر بزرگان‌ می‌ماندند ما نیز باقی‌ بودیم‌؛ ولی‌ بقاء و خلودی‌ نیست‌. 6 ـ پس‌ به‌ شماتت‌ کنندگان‌ ما بگوئید:‌هان‌ بیدار شوید و به‌ هوش‌ آئید! که‌ بزودی‌ آنان‌ نیز مانند ما به‌ مرگ‌ و نیستی‌ می‌رسند! و پس‌ از این‌ تمثّل‌، حضرت‌ به‌ خطبه‌ خود بدین‌ طریق‌ ادامه‌ دادند که‌: و سوگند بخدا که‌ پس‌ از واقعه‌ شهادتِ من‌، بدانچه‌ دل‌ بسته‌اید نمی‌رسید! و درنگ‌ نمی‌کنید در این‌ جهان‌ مگر به‌ قدر سواری‌ یک‌ اسب‌؛ که‌ ناگاه‌ روزگار، همچون‌ سنگ‌ آسیا به‌ دور شما بگردد و چون‌ محور آسیا در شما گیر کند و شما را به‌ قلق‌ و تشویش‌ و اضطراب‌ اندازد! این‌ عهدی‌ است‌ که‌ پدر من‌ با من‌، از جدّ من‌ نموده‌ است‌. حال‌ رأی‌ خود و همدستان‌ خود را روی‌ هم‌ گرد آورید! و مجتمعاً فکر کنید و تصمیم‌بگیرید که‌ امر شما بر شما پوشیده‌ نماند! و به‌ کردار خود پشیمان‌ نشده‌ و دچار غم‌ و اندوه‌ و حسرت‌ نگردید!  آنگاه‌ پس‌ از این‌ تفکّر بدون‌ شتاب‌ زدگی‌، بر من‌ حمله‌ور شده‌ و بدونِ هیچ‌ مُهلتی‌ کار مرا تمام‌ کنید! من‌ توکّل‌ بر خداوند نمودم‌، که‌ پروردگار من‌ و پروردگار شماست‌. هیچ‌ جنبده‌ای‌ در روی‌ زمین‌ نجنبد مگر آنکه‌ تقدیراتش‌ به‌ دست‌ قدرت‌ اوست‌؛ و حقّاً پروردگار من‌ در راه‌ راست‌ و طریق‌ صواب‌ است‌. بار پروردگارا! قطرات‌ باران‌ آسمان‌ را بر این‌ قوم‌ فرو بند! و قحط‌ و گرسنگی‌ را بر آنان‌، چون‌ قحط‌ زمان‌ یوسف‌ مقدّر فرما! و جوان‌ ثقفی‌ را بر آنان‌ بگمار تا آنان‌ را از کاسه‌ تلخ‌ زهرآگین‌ بچشاند! چون‌ آنان‌ ما را تکذیب‌ کرده‌ و به‌ دروغ‌ نسبت‌ دادند، و ما را مخذول‌ و منکوب‌ نمودند! تو هستی‌ پروردگار ما! توکّل‌ بر تو نموده‌ایم‌! و بسوی‌ تو انابه‌ و بازگشت‌ داریم‌! و به‌ سوی‌ تو است‌ تمام‌ بازگشت‌ها.»
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
بنده خدا

مذمت اهل دنیا

قَالَ الْفَرَزْدَقُ: لَقِیَنِی‌ الْحُسَیْنُ علیه‌السلام فِی‌ مُنْصَرَفِی‌ مِنَ الْکُوفَه. فَقَالَ: مَا وَرَاکَ یَا أَبَا فِرَاسٍ؟! قُلْتُ: أَصْدُقُکَ؟! قَالَ علیه‌السلام: الصِّدْقَ أُرِیدُ! قُلْتُ: أَمَّا الْقُلُوبُ فَمَعَکَ، وَأَمَّا السُّیُوفُ فَمَعَ بَنِی‌ أُمَیَّه؛ وَالنَّصْرُ مِنْ عِنْدِ اللَهِ. قَالَ: مَا أَرَاکَ إلَّا صَدَقْتَ! النَّاسُ عَبِیدُ الدُّنْیَا وَالدِّینُ لَغْوٌ عَلَی‌ أَلْسِنَتِهِمْ، یَحُوطُونَهُ مَا دَرَّتْ بِهِ مَعَایِشُهُمْ؛ فَإذَا مُحِّصُوا بِالْبَلآءِ قَلَّ الدَّیَّانُونَ. «فرزدق‌ می‌گوید: چون‌ از درنگ‌ در کوفه‌ انصراف‌ پیدا کرده‌، باز می‌گشتم‌، حسین‌ علیه‌ السّلام‌ مرا در راه‌ دیدار کرد و گفت‌: ای‌ أبوفراس‌! پشت‌ سرت‌ چه‌ خبر بود؟ گفتم‌: راستش‌ را به‌ تو بگویم‌؟! فرمود: آری‌، منراستش‌ را می‌خواهم‌! گفتم‌: دل‌های‌ کوفیان‌ همه‌ با توست‌؛ ولیکن‌ شمشیرهایشان‌ همه‌ بر کمک‌ و مساعدت‌ بنی‌ اُمیّه‌ است‌؛ و یاری‌ و نصرت‌ هم‌ از جانب‌ خداست‌! فرمود: آری‌! این‌ سخنی‌ است‌ که‌ تو از روی‌ صدق‌ و راستی‌ گفتی‌! مردم‌ همگی‌ بردگان‌ و بندگان‌ مال‌ دنیا هستند؛ و تلفّظ‌ به‌ دینداری‌ فقط‌ کلام‌ لغو و بی‌محتوائی‌ است‌ که‌ بر سر زبان‌هایشان‌ جاری‌ است‌. پاسداری‌ از دینشان‌ فقط‌ در محدوده‌ای‌ است‌ که‌ در پرتو آن‌، معیشت‌‌های‌ فراوان‌ به‌ دست‌ آورند؛ و چون‌ با غِربال‌ امتحان‌ و ابتلاء آزمایش‌ شوند معلوم‌ می‌شود که‌ دینداران‌ واقعی‌ چه‌ بسیار اندکند.»
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
بنده خدا