ارائه مبانی اصیل و حقیقی اسلام

۳۹ مطلب در بهمن ۱۳۹۱ ثبت شده است

حکایات عجیب میلاد پیامبر اعظم (صلی الله علیه واله)

سال تولد پیامبر عظیم الشأن اسلام (صلی الله علیه واله) در عام الفیل بوده که برابر با سال 570 میلادی است و همه محدثان و مورخان اتفاق نظر دارند که ماه تولد پیامبر گرامی در ماه ربیع الاول بوده، هر چند در روز آن اختلاف نظر دارند. گروهی آن را 17 ربیع و گروهی دیگر 12 آن ماه می دانند. صفحات تاریخ گواهی می دهند که میلاد پیامبران با حوادث و رویدادهای خارق العاده ای همراه بوده است. مثلا میلاد حضرت موسی (علیه السلام) در زمانی رخ داد که حکومت وقت گروهی را مامور کرده بود تا تمام نوزادان ذکور بنی اسرائیل را ذبح کنند، دوران بارداری حضرت مریم(علیه السلام) و تولد حضرت مسیح (علیه السلام) با یک رشته حوادث عظیم و چشمگیر که مخالف قوانین عادی است همراه بوده است. مادر وی بدون آنکه با مردی ازدواج کند آبستن گردید، وضع به گونه ای بود که احدی از بنی اسرائیل از حمل او آگاه نبود، و او در نقطه ای خلوت وضع حمل کرد، خدا به او دستور داد که درخت خرمای خشکیده را تکان دهد تا رطب خرمای تازه از آن فرو ریزد، آنگاه فرزند خویش را به سوی قوم خود آورد، سیل اعتراض ها آغاز گردید، او برای دریافت پاسخ به نوزاد خود "مسیح" اشاره کرد که سئوال های خود را از او بپرسید. ناگهان نوزاد لب به سخن گشود و گفت: من بنده خدا هستم کتاب (انجیل) به من داده شده و از پیامبران می باشم، خدایم مرا به نماز و زکات امر فرموده است. بنابراین نباید تعجب کنیم که تاریخ می گوید ولادت پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه واله) با یک رشته حوادث فوق العاده همراه بود. مثلا هنگام ولادت او طاق کسری در ایران شکافت و چند کنگره آن فرو ریخت، آتشکده فارس خاموش شد، بت های مکه سرنگون شد، نوری از وجود آن حضرت به سوی آسمان بلند شد و شعاع وسیعی را روشن ساخت و انوشیروان و موبدان خواب وحشتناکی دیدند و آن حضرت هنگام تولد جمله های "الله اکبر، الحمد لله کثیرا و سبحان الله بکره و اصیلا" را به زبان جاری کرد. (تاریخ یعقوبی، جلد 2 صفحه 5) اگر در علت این حوادث بیندیشیم می فهمیم که این رویدادها از سپری گشتن دوران بت پرستی بشارت می دهد، و این که به همین زودی مظاهر قدرت های اهریمنی به نابودی کشیده خواهد شد و حوادث شب میلاد آن حضرت می تواند از این مقوله باشد، زیرا هدف از آن ایجاد تکان و توجه در قلوب مردمی بود که در بت پرستی و ظلم و بیدادگری غرق شده بودند. اصولا لازم نیست که حوادث در همان روز وقوع مایه عبرت و وسیله پند و اندرز گردد، بلکه کافی است که حادثه ای در سالی رخ دهد و پس از سالیان درازی از آن بهره گرفته شود. مردم عصر رسالت و یا کسانی که پس از آن آمده اند وقتی ندای مردمی را می شنوند که با تمام قدرت به ضدیت با بت پرستی و ظلم و بیدادگری برخاسته است آنگاه که سوابق زندگی او را مطالعه و بررسی می کنند، ملاحظه می نمایند که در شب میلاد این مرد، حوادثی رخ داده است که با دعوت او کاملا هماهنگ است، طبعا تقارن این دو نوع حادثه را نشانه راستگویی او می گیرند و به تصدیق او بر می خیزند. سال و ماه و روز تولد سال تولد پیامبر عظیم الشأن اسلام (صلی الله علیه واله) در عام الفیل بوده که برابر با سال 570 میلادی است و همه محدثان و مورخان اتفاق نظر دارند که ماه تولد پیامبر گرامی در ماه ربیع الاول بوده، هر چند در روز آن اختلاف نظر دارند. گروهی آن را 17 ربیع و گروهی دیگر 12 آن ماه می دانند، ولی فرزندان خانواده آن حضرت قول نخست را تعیین می کنند. پس از تولد آن حضرت، عبدالمطلب او را به درون کعبه برد و برای این نعمت بزرگ خدا را سپاس گفت. روز هفتم در مراسم نامگذاری، عبدالمطلب گروهی را دعوت کرد و در جشن باشکوهی نام ایشان را "محمد" نهاد، آنگاه که از او پرسیدند چرا نام او را "محمد" نهادی؟ او در پاسخ گفت می خواهم او در آسمان و زمین فرد ستوده باشد و این نام کمتر در عرب رایج بوده است. البته رسول گرامی (صلی الله علیه واله) بسان دیگر پیامبران نام های متعدد دارد و از نام های آن حضرت است: احمد، طه، یس. حضرت محمد (صلی الله علیه واله) مدت کمی از شیر مادر و چندی از شیر زنی به نام "ثویبه" نوشید. آن گاه مصلحت دیده شد که برای پرورش در هوای صحرا و رشد و نمو در محیط آزاد و دور از بیماری که گاهی شهر مکه را تهدید می کرد به دایه ای سپرده شود که او را در بیرون از مکه پرورش دهد. افتخار این کار نصیب زنی به نام "حلیمه" شد که از قبیله بنی سعد بود. این زن 5 سال تمام پیامبر را در میان قبیله خود پرورش داد. او گاهگاهی پیامبر را به مکه می آورد و چند روزی نزد عبدالمطلب و مادر گرامیش آمنه می گذاشت آنگاه دو مرتبه او را با خود به صحرا می برد. وی از دوران پرستاری خود حوادث عجیب و شیرینی را نقل می کند که یکی را در اینجا یادآور می شویم: روزی کودک عبدالمطلب از من درخواست کرد که همراه فرزندان من به صحرا برود و شب هنگام به محل باز گردد من از ترس این که مبادا به کودک عبدالمطلب آسیبی برسد، یک مهره "یمنی" که مایه حفاظت کودکان در قبیله ما شناخته شده بود به گردن او انداختم، در این هنگام کودک از من پرسید این سنگ سبز چیست؟ گفتم این حافظ و نگهبان توست، در این هنگام کودک خشمگین و طوفانی شد و با دست خود آن مهره را از گردن باز کرد و به دور افکند وبا صدای رسا و بلند گفت: مادر جان آرام، آرام، من نگهبان و حافظ دیگری دارم با من کسی هست که پیوسته مرا حفظ می کند. (بحار، جلد 15 صف 349) حضرت محمد (صلی الله علیه واله) به مکه باز می گردد دایه مهربان کودک عبدالمطلب پس از 5 سال محافظت تصمیم گرفت که او را به مکه بازگرداند تا مجددا تحت سرپرستی جد بزرگوراش عبدالمطلب و مادر گرامیش آمنه قرار گیرد. این کودک مایه تسلی خاطر هر دو نفر بود که در مرگ عبدالله شدیدا غرق تاثر بودند کودک با مادرش هر دو راه یثرب را در پیش گرفتند و یک ماه در آن جا توقف داشتند و خانه ای را که عبدالله پدر رسول اکرم (صلی الله علیه واله) در آنجا بود را مشاهده کردند و سپس رهسپار مکه شدند. هنگام بازگشت به مکه مادر آن حضرت در نقطه ای به نام "ابواء" شدیدا بیمار شد و درگذشت و در این موقع عبدالمطلب شخصا سرپرستی او را بر عهده گرفت. قرآن مجید از این دوره یادآوری می کند که آنجا می فرماید:"آیا تو را نیافت یتیم و پناه نداد". پیامبر (صلی الله علیه واله) 8 ساله بود که عبدالمطلب درگذشت و ایشان را با مصیبت بزرگی روبرو کرد. در این موقع سرپرستی پیامبر طبق سفارش عبدالمطلب به حضرت ابوطالب واگذار شد. حضرت ابوطالب برادر تنی عبدالله بود و پس از عبدالمطلب شخصیت بزرگ بنی هاشم به شمار می رفت و به سخاوت و جوانمردی اشتهار کامل داشت.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
بنده خدا

تقویم شیعه/ فردا 17 ربیع الاول

1- ولادت پیامبر(صلی الله علیه وآله) به اتفاق علمای شیعه در این روز هنگام فجر روز جمعه در مکه معظمه ولادت با سعادت حضرت سیدالانبیا محمد مصطفی (صلی الله علیه وآله) واقع شده است. ولادت آن حضرت با سلطنت انوشیروان عادل مقارن بود و در آن سال اصحاب فیل هلاک شدند. نام آن حضرت محمد (صلی الله علیه وآله) و کنیه ایشان ابوالقاسم است. نام پدر آن حضرت عبدالله و نام مادر آن حضرت آمنه بنت وهب است.(1) هنگام ولادت نور از پیشانی آن حضرت لامع بود و بوی مشک از ایشان ساطع می گشت. نوری در آن شب از طرف حجاز ساطع شد و در تمام عالم منتشر گردید. تخت پادشاهان سرنگون شد و همه آنان در آن روز لال بودند و نمی تواستند سخن بگویند. در روز ولادت آن حضرت هر بتی که در هر جای عالم بود به رو در افتاد و چهارده کنگره از ایوان کسری فرو ریخت. دریاچه ساوه که آن را می پرستیدند خشک و بدل به نمکزار شد. در وادی ساوه که سالها بود کسی آب در آن ندیده بود آب جاری شد. آتشکده فارس که هزار سال خاموش نشده بود در شب ولادت آن حضرت خاموش شد. علم کاهنان و سحر ساحران باطل گردید، و طاق کسری از میان به دو نیم شد که تا امروز نمایان است. هنگام ولادت آن حضرت این ندا از آسمان شنیده شد: «جاءَالحق وزهق الباطل اِنّ الباطلَ کان زهوقاً»(2) 2- ولادت امام صادق(علیه السلام) در 17 ربیع الاول سال 83 هجری ولادت باسعادت امام جعفرصادق(علیه السلام) در مدینه منوره اتفاق افتاده است.(3) نام مبارک آن حضرت جعفر و کنیه شریفش ابوعبدالله و لقب نورانی حضرت صادق (علیه السلام) است. پدر بزرگوارش امام محمد باقر (علیه السلام) و مادر گرامی آن حضرت جناب ام فروه است. در شمایل آن حضرت گفته اند: آن حضرت میانه قد و افروخته رو و سفید بدن و کشیده بینی و موهای ایشان سیاه ومجعد وبرگونه شان خال سیاهی بود. منابع: 1- اعلام الوری: ج 1 ص 43-45. کشف الغمه: ج 1 ص 15. 2- سوره اسرا: آیه 81. بحارالانوار: ج 15 ص 274. 3- بحارالانوار: ج 47 ص 1-6.ج 95 ص194
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
بنده خدا

میزان علاقه حضرت فاطمه (س) به سادات

ابوالحسن نصرالله بن عنین دمشقی شاعر، به مکه رفت، در حالی که مال و متاع بسیاری با خود حمل می‌کرد، عده‌ای از فرزندان داود بر او هجوم آورده و اموالش را گرفته و او را مجروح ساختند، او نامه‌ای به عزیز بن ایوب پادشاه یمن نوشت.   در این میان ملک ناصر برادر پادشاه یمن، برادرش را فراخوانده بود، تا در ساحل یمن که به تازگی از دست آفریقایی‌ها آن را آزاد کرده بود مستقر شود، ولی ابن عنین پادشاه را از سفر و توقف در آن ساحل منصرف کرده، به رفتن به یمن تشویق نمود و هم چنین او را به مقابله با غارتگران اموالش برانگیخت.   قصیده ابن عنین این گونه آغاز می‌شود:   أعی صفات نداک المصقّع اللسنا / و جزت فی الجود حدّ الحسن و الحسنا   و لا تقل ساحل الافرنج أفتحه  /  فما تساوی إذا فایسته عدنا و إن أردت جهادً فارو سیفک من  /  قوم أضاغوا فروض الله و السننا   طهّر بسیفک بیت الله من دنس  /  و من خساسة أقوام به و خنا   و لا تقل إنّهم أولاد فاطمة  /  لو أدرکوا آل حرب حاربوا الحسنا "بیان ویژگی‌های بزرگواری و بخشندگی‌‌ات، زبان گویندگان ماهر را ناتوان نمود، در بخشش و کرم از مرزهای نیکی و خوبی گذر کرده‌ای، نگو که ساحل فرنگ را فتح میکنم، چرا که با عدن قابل مقایسه نمی‌باشد، اگر قصد جهاد و نبرد داری، شمشیرت را از خون کسانی سیراب نما که فرمانهای خداوند و سنتهای پیامبر را تباه نموده و از بین برده‌اند."   با شمشیرت خانه خدا را از هر ناپاکی و نیز از گروههای پست و کسانی که گفتارهای زشت بر زبان جاری میکنند، پاکیزه نما، نگو این افراد فرزندان حضرت فاطمه (س) هستند، چرا که اگر با خاندان ابوسفیان در یک زمان زندگی می‌کردند، با امام حسن(ع) هم می جنگیدند."   هنگامی که ابن عنین این اشعار را سرود، حضرت فاطمه زهرا (س) را در خواب دید، در حالی که آن حضرت مشغول طواف خانه خدا بود، به ایشان سلام کرد ولی آن حضرت پاسخ سلام او را ندادند، با ناله و زاری و التماس از حضرت فاطمه(س) پرسید که علت عدم پاسخگویی ایشان چه بوده است.   آن حضرت این اشعار را در جواب او خواندند:   حاشا بی فاطمة کلّهم  /  من خسّة تعرض أو من خنا   و انّما الأیّام فی غدرها  /  و فعلها السوء أساءت بنا   ء ان أسا من ولدی واحد  /  جعلت کلّ السب عمداً لنا   فتب إلی الله، فمن یقترف  /  ذنباً بنا، یغفر له ما جنی   أکرم لعین المصطفی جدّهم  /  و لا تهن من اله أعینا فکلّما نالک منهم عنا   /  تلقی به فی الحشر منّا هنا   "بی تردید که تمامی فرزندان فاطمه(س) از پستی‌ها و بدی‌ها دور هستند. اما روزگار با نیرنگ و کارهای زشت با من بد رفتاری نمود. اگر یکی از فرزندانم کار زشت و بدی انجام داد، آیا همه ناسزاها را متوجه ما می‌گردانی؟   پس به درگاه خدا توبه کن،  چرا که اگر کسی گناهی انجام دهد و خدا را به حق ما سوگند دهد از گناهانش می‌گذرد. به احترام جدّشان پیامبر خدا آنان را گرامی دار و به هیچ کدام از آنان با چشم حقارت نگاه نکن. هر زمان از آنان رنج و ناراحتی نسبت به خود مشاهده کردی، در قیامت در مقابل آن از ما پاداش گوارایی دریافت می‌کنی."   ابو محاسن نصرالله بن عنین گوید: ترسان و هراسان از خواب برخاستم، در حالی که خداوند بیماری و زخم‌هایم را شفا داده بود، این ابیات را نوشته و حفظ کرده و از گفتارم به سوی خدا توبه نموده و این اشعار را سرودم:   عذراً إلی بنت نبیّ الهدی  /  تصفح عن ذنب مسیء جنا و توبة تقبلها من أخی  /  مقالة توقعه فی العنا   والله لو قطعنی واحد  /  منهم، بسیف البغی أو بالفنا لم أر ما یفعله سیئا  /  بل أره فی الفعل قد أحسنا   "نزد دختر پیامبر خدا عذرخواهی میکنم تا از گناه و خطای کسی که به خود ستم نموده درگذرد. و نیز از گوینده‌ای که سخنش باعث رنج و سختی او شده است، سوگنده به خدا که اگر با شمشیر یا نیزه یکی از فرزندان فاطمه(س) تکه تکه شوم. هرگز کارش را زشت ندانسته، بلکه آن را پسندیده می‌دانم." [۱]
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
بنده خدا

کشتی گرفتن آیت‌الله با حضرت عزرائیل!

دور اولی که آیت الله مجتهدی مریض و بستری شد ، آیت الله بهجت برای سلامتیش دو گوسفند نذری فرستاده بود خانه‌شان و دعا کرده بود که حال حاج آقا خوب شود. خود آیت الله مجتهدی می‌گفت من رفتنی بودم با دعاهای آیت الله بهجت برگشتم و دعاهای ایشان مستجاب است. از علمای روزگار بیشتر از همه از آیت الله بهجت و مقام معظم رهبری تعریف می‌کرد. عیدها که خانه‌شان می رفتیم از پله‌های حسینیه بالا می‌آمد و دم آشپزخانه روی صندلی می نشست و می‌گفت به دخترها بگویید بیایند عیدی بگیرند. فقط هم دخترها بیایند!( الحق که عیدی‌های چربی! می‌داد) اما خانم‌ها از اینکه حاج آقا نگاهشان نمی‌کند سوءاستفاده می‌کردند وتا آن نود سالهه، یک چشمی رو می‌گرفتند دانه دانه می‌رفتند عیدی می‌گرفتند و دوباره می‌رفتند ته صف و آن قدر این کار را می‌کردند که پول‌های دست  حاج آقا ته می‌کشید و صدایش در می‌آمد که حاج خانم ماشاءالله چه قدر دختر توی این خانه جا شده!   ***   دور اولی که آیت الله مجتهدی مریض و بستری شد ، آیت الله بهجت برای سلامتیش دو گوسفند نذری فرستاده بود خانه‌شان و دعا کرده بود که حال حاج آقا خوب شود. خود آیت الله مجتهدی می‌گفت من رفتنی بودم با دعاهای آیت الله بهجت برگشتم و دعاهای ایشان مستجاب است. از علمای روزگار بیشتر از همه از آیت الله بهجت و مقام معظم رهبری تعریف می‌کرد.   ***   خوش خلق بود. چهره بازی داشت. می‌خندید و همیشه شوخی ظریفی در آستین داشت. به اتفاق‌های تلخ هم می‌خندید و نمی گذاشت کسی صم بکم بنشیند. مثلا یک سال قبل از فوتش مدتی در بیمارستان بستری شد و در آن حال ازش فیلم گرفته بودیم. بعدها که بهتر شد و فیلم‌ها را با ما می‌دید، می خندید و می‌گفت عجب کشتی با عزرائیل می‌گرفتم و خودم نمی‌دانستم!
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
بنده خدا

حال عرب پیش از اسلام از زبان امام علی(علیه السلام)

امام علی(علیه السلام) در خطبه بیست و ششم نهج البلاغه حال عرب پیش از اسلام و وضعى که پیغمبر(صلی الله علیه و آله) به وجود آورد و پس از آن مرحله خلافت غاصبانه خلفا را شرح می دهد و سپس به چگونگى حال معاویه و گرفتن مصر به وسیله عمرو عاص و کشته‏ شدن شیعیانش در آنجا مى‏پردازد. مام علی(ع) در خطبه بیست و ششم نهج البلاغه می فرمایند:«اِنَّ اللّهَ بَعَثَ مُحَمَّداً صَلَّى اللّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَسَلَّمَ نَذیراً لِلْعالَمینَ،وَ اَمیناً عَلَى التَّنْزیلِ، وَ اَنْتُمْ مَعْشَرَ الْعَرَبِ عَلى شَرِّ دِین، وَ فى شَرِّ دار، مُنیخُونَ بَیْنَ حِجارَة خُشْن، وَ حَیّات صُمٍّ، تَشْرَبُونَ الْکَدِرَ،وَ تَأْکُلُونَ الْجَشِبَ، وَ تَسْفِکُونَ دِماءَکُمْ، وَ تَقْطَعُونَ اَرْحامَکُمْ،الاْصْنامُ فیکُمْ مَنْصُوبَةٌ، وَالاْثامُ بِکُمْ مَعْصُوبَةٌ» این خطبه از خطبه‏ هایى است که امام(علیه السلام) در مورد اعراب پیش از بعثت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) سخن مى‏گوید. ایشان می فرمایند: بت پرستى شیوه و آئین شما بود، خداوند پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم) را به رسالت مبعوث ساخت که جهانیان را بیم دهد و امین ‏آیات وى باشد، در حالی که شما ملت عرب بدترین دین و آئین داشتید و در بدترین سرزمینها زندگى مى‏نمودید، در میان سنگهاى خشن و مارهائى که فاقد شنوائى بودند (و به همین جهت از هیچ چیز نمى‏ترسیدند!) آبهاى آلوده را مى‏نوشیدید و غذاهاى ناگوار را مى‏خوردید، خون یکدیگر را مى‏ریختید و پیوند خویشاوندى را قطع مى‏نمودید، بتها در میان شما بر پا بود(و پرستش بت‏ شیوه و آئین شما) و گناهان سراسر وجود شما را فراگرفته بود. و قسمتى از این خطبه است که امام(علیه السلام) درباره تنهائى خویش براى گرفتن حق خود فرموده است نگاه کردم ‏و دیدم (براى گرفتن حق خود) یاورى جز خاندان خویش ندارم، به مرگ آنان راضى نشدم ‏چشمهاى پر از خاشاک را فرو بستم و با همان گلویى که گویا استخوانى در آن گیر کرده بود(جرعه حوادث) را نوشیدم، با اینکه تحمل در برابر گرفتگى راه گلو و نوشیدن جرعه‏اى که‏ تلخ‏تر از حنظل است، کار طاقت فرسائى بود، شکیبائى کردم.[۲] قسمت دیگرى از این خطبه است که در آن اشاره به زندگى ننگین عمرو عاص مى‏فرماید: او (با معاویه) بیعت نکرد مگر اینکه بر او شرط کرد که در برابر آن بهائى دریافت ‏ دارد.[۳] و [۴] در این معامله شوم، دست فروشنده هیچگاه به پیروزى نرسد و سرمایه خریدار به رسوایى کشد، (اکنون که آنها روى بلاد مسلمین و حکومت مسلمانان ‏این چنین بى رحمانه معامله مى‏کنند) شما آماده پیکار شوید و ساز و برگ آن را فراهم سازید که آتش آن زبانه کشیده و شعله‏هاى آن بالا گرفته است، صبر و استقامت را شعار خویش‏سازید که نصرت و پیروزى را به سوى شما فرا مى‏خواند! توصیح ها این قسمتی از خطبه‏اى است که امام(علیه السلام) پس از کشته شدن محمد بن ابى بکر در مصر ایراد فرموده است. در این خطبه مفصل که همه را ابن ‏ابى الحدید آورده امام(علیه السلام) حال عرب پیش از اسلام و وضعى که پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم) به وجود آورد و پس از آن مرحله خلافت غاصبانه خلفا را شرح می دهد. سپس به چگونگى حال معاویه و گرفتن مصر به وسیله عمرو عاص و کشته‏ شدن شیعیانش در آنجا مى‏پردازد و در پایان اصحابش را براى آمادگى به جهاد تحریص مى‏فرماید.«شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید جلد۶ صفحه ۹۴» و کتاب ‏«الغارات‏» که انجمن آثار ملى آنرا چاپ کرده و در جلد اول صفحه ۳۰۲ مفصل آنرا نقل کرده است کتاب مزبور از کتابهایى ‏است که در قرن سوم نوشته شده است نویسنده آن ابو اسحاق ابراهیم محمد بن ‏ثقفى است. [۲] در مورد این قسمت در خطبه شقشقیه (خطبه‏۳) بحث ‏شده است. [۳]«و لم یبایع حتى شرط‏»:«عمرو عاص با معاویه بیعت نکرد تا اینکه شرائط سنگینى ذکر کرد و معاویه آنرا پذیرفت. [۴]ابن ابى الحدید مى‏گوید: استاد ما ابوالقاسم بلخى مى‏گفت: این سخن عمرو«دعنى عنک‏»، کنایه از الحاد او بلکه صریح مى‏باشد چون معنى این جمله این مى‏شود که :این حرف را کنار بگذار زیرا اعتقاد به ‏آخرت اساسى ندارد و این که نباید، آخرت را به دنیا فروخت ‏حرف ‏است. و نیز او اضافه مى‏کرد که: عمرو عاص همواره ملحد بوده و در الحاد و بى دینى او تردیدى نیست و معاویه نیز مانند او بوده است: و شاهد آن همان داستان سرى است که بین این دوانجام شد و اسلام را به بازى گرفتند. این وضع اینان کجا؟ و اخلاق على(علیه السلام) و شدت علاقه‏اش به خدا کجا؟ و با این حال آن دو از على(علیه السلام) عیب جویى مى‏نمودند. (اقتباس از شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، جلد ۲، از صفحه ۶۱-۶۵) توجه: این سخن امام(علیه السلام)را نویسنده کتاب‏«الغارات‏»در جلد اول صفحه‏۳۱۷ با مختصر تفاوتى آورده است. در اینجا به گوشه‏اى اززندگى پر حادثه او مى‏پردازیم: امام با جمله بالا اشاره به جریانى فرموده است که بین معاویه و عمرو عاص درگرفت، به این معنى که عمرو عاص در صورتى حاضر شد با معاویه بیعت کند که معاویه در برابر آن حکومت مصر را به او ببخشد. ابن ابى الحدید مى‏نویسد: هنگامى که امام(علیه السلام) وارد کوفه شد به معاویه ‏نامه‏اى نوشت و او را به بیعت دعوت نمود، معاویه پریشان حال گردید وپاسخ نامه را به تأخیر انداخت و در این باره با مردم شام صحبت کرد، آنها به وى اطمینان دادند که او را کمک کنند، معاویه در این باره با برادرش ‏عتبة بن ابى سفیان مشورت کرد، او گفت: در این راه باید از عمرو عاص کمک بگیرى، او سیاستمدار کهنه کارى ‏است و اگر در برابر دینش بهائى به او بپردازى، آنرا به تو خواهد فروخت! معاویه نامه‏اى به عمرو نوشت و از او خواست که به شام بیاید تا در این باره ‏با وى مذاکره کند. هنگامیکه نامه به عمرو رسید، او با پسرانش در این مورد مشورت کرد، عبد الله یکى از پسرانش به وى گفت: پیامبر و ابوبکر و عمر به هنگام مرگ از تو راضى بودند و هنگام قتل ‏عثمان هم که غائب بودى، به نظر من در منزل بنشین و براى این دنیاى بى‏ارزش حاشیه نشین معاویه مشو! که در کیفر خدا با هم شریک خواهید بود، اما محمد فرزند دیگرش گفت: تو از بزرگان قریش هستى، مبادا جریان خلافت‏ حکومت را با غفلت از دست ‏بدهى! به شامیان ملحق شو و به دستیارى آنها در مطالبه خون عثمان بکوش! عمرو گفت: عبدالله آنچه به صلاح دینم بود گفت، ولى محمد صلاح ‏دنیایم را در نظر گرفت، من در این باره فکر خواهم کرد.... سرانجام عمرو نزد معاویه آمد و به مذاکره پرداختند: معاویه گفت: من تو را به جهاد کسى که خدا را عصیان نموده و بین مسلمانان اختلاف ‏افکنده، خلیفه مسلمین را کشته و آتش فتنه را روشن ساخته است دعوت‏ مى‏کنم! عمرو پرسید: او کیست؟، معاویه پاسخ داد: على!... عمرو گفت: به خدا سوگند تو همطراز او نیستى، تو هیچ یک از فضائل على را ندارى: نه هجرت، نه سبقت ‏به اسلام، نه مصاحبت ‏با پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم) و نه جهاد در راه ‏خدا و نه فهم و درک و دانش. به خدا سوگند!او در جنگ بهره‏اى دارد که کسى همتاى او نیست. عمرو عاص افزود: اگر من ‏بخواهم از احسان و نعمتهاى خداوند روى بگردانم و در جنگ با على(علیه السلام) با تمام‏ خطراتى که در بردارد با تو همکارى کنم، بگو چه امتیازى به من خواهى داد؟! معاویه گفت: آنچه تو بخواهى! عمرو گفت: مصر!.. معاویه گفت: من دوست ندارم این حرف شایع شود که تو به خاطر دنیا به من پیوسته‏اى! عمرو گفت: «دعنى عنک‏» این حرفها را کنار بگذار! و بالاخره بین معاویه و عمرو نوشته‏اى امضاء گردید که عمرو با معاویه ‏همکارى کند و در مقابل اگر معاویه پیروز گردید، حکومت مصر را به اوواگذارد.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
بنده خدا

تقویم شیعه/ 14 ربیع الاول

1- مرگ یزید بن معاویه در سال 64 هجری درشب 14 ربیع الاول یزید بن معاویه بن ابی سفیان درسن 39 سالگی یا 37 یا 35 سالگی به درکات جحیم شتافت. مادر یزید میسون دختر بجدل کلبی است. او کسی است که غلام پدر خود را بر خود متمکن ساخت و به یزید ملعون بارور شد. از همینجاست که طبق فرمایش ائمه(علیهم السلام) قاتل امام حسین (علیه السلام)، یزید ملعون ولد الزنا است، که این کلام شامل شمر، عمرسعد، ابن زیاد و غیر آنها نیز می شود. او شارب الخم، قمارباز، میمون باز،ناکح با محارم، صاحب اشعار کفرآمیز و تارک الصلاة بود. او بود که واقعه جانسوز کربلا را به وجود آورد. او بود که خانه خدا را خراب کرد و پرده کعبه را سوزانید. همچنین او بود که در واقعه حره در مدینه کشف ستر زنان مهاجر و انصار کرد سه روز مال و جان و ناموس مردم را بر سربازان خود حلال کرد. در علت مرگ او چند قول است: یکی اینکه به بلای ناگهانی هلاک شده است. احمد بن حنبل و جماعتی از اهل سنت لعن یزید را تجویز کرده اند و عده ای از آنان معتقد به کفر یزید هستند. در این روز زیارت امام حسین(علیه السلام) مناسب است.(1) 2- مرگ موسی خلیفه عباسی در این روز در سال 170 هجری موسی الهادی فرزند مهدی عباسی به درکات جحیم شتافت. در همان شب هارون خلیفه شد و مامون نیز به دنیا آمد. او به قساوت قلب و قلت رحم و خشونت طبع و شرارت نفس مشهور بود.(2) منابع: 1- بحارالانوار: ج 98 ص 101. 2- تتمه المنتهی: ص 224- 222.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
بنده خدا

ویژگی‌های ازدواج پیامبر(ص) و خدیجه(س)

ازدواج حضرت محمد(ص) با حضرت خدیجه(س) به دلیل ایمان و فداکاری آن بانوی بزرگوار و آینده دین اسلام بود که بهترین ثمره این پیوند وجود اطهر صدیقه کبری فاطمه زهرا(س) و بقای نسل آن حضرت از این طریق بود. دهم ربیع الاول مصادف با سالروز ازدواج رسول خدا حضرت محمدبن عبدالله(ص) و حضرت خدیجه(س) است. درست 25 بهار از عمر گرانبها و پربرکت پیامبر می‌گذشت که با بانوی چهل ساله‌ای به نام «خدیجه» که برترین بانوی روزگار خویش بود، پیمان زندگی مشترک را امضاء کرد و فصل جدیدی در زندگی‌اش آغاز شد. در این گزارش با مروری کوتاه به جریان ازدواج آن دو بزرگوار که "پدر و مادر امت اسلامی" هستند سعی می‌کنیم بیشتر به ویژگی‌های این پیوند مقدس اشاره کنیم که می‌تواند برای جوانان جامعه امروز در انتخاب درست همسفران و همسران خود و ملاک قراردادن آنچه که زندگی را لذت بخش و سعادتمند قرار می‌دهد کمک و راهنمایی کند. نگاهی به پیوند محمد امین و خدیجه کبری ازدواج پیامبر با «خدیجه» شباهتی به ازدواج‌های شناخته شده نداشت، بلکه در نوع خود بی نظیر و دارای ویژگی‌هایی بود، چراکه این پیوند مبارک و مقدس نه ثمره زودگذر و دوستی بی پایه و اساس بود و نه برخاسته از انگیزه‌های مادی یا دیگر امور و اغراض و اهداف رایج که در ازدواج چهره‌های مشهور و سرشناس دنیا وجود دارد. و نیز هدف‌های سیاسی نیز در امضاء و تشکیل این زندگی مشترک و ساختار آن، نقشی نداشت. همه چیز از آن سفر اقتصادی شروع شد که حضرت محمد(ص) همسفر کاروان تجاری خدیجه(س) شد هرچند فاصله زیادی میان سطح زندگی پیامبر و ثروتمندترین بانوی عرب بود، اما آن بانوی خردمند شنیده بود و خوب می‌دانست که آینده درخشان و بسیار امیدبخشی در انتظار پیامبر است. بر این اساس بود که بانوی پرشرافت حجاز، برنامه پیوند با پیامبر را تهیه کرد و خود با قداست و هوشمندی ویژه‌اش سخن را در مورد آن مطلب با پیامبر آغاز کرد و از آن حضرت تقاضا نمود که گام به پیش نهد و از راه پدرش «خویلد» یا عمویش از او خواستگاری نماید، اما پیامبر با وجود پیشگامی بهترین و ثروتمندترین بانوی جهان عرب برای پیوند با او، بهتر می‌دید که با بانویی که از نظر اقتصادی و مادی با او هماهنگ باشد زندگی مشترک را آغاز کند و به همین دلیل هم از «خدیجه» پوزش خواست و به او پاسخ مثبت نداد. اما از آنجایی که «خدیجه» بانویی خردمند، دوراندیش، آگاه و بافضیلت بود در برابر دلیل پاسخ منفی پیامبر به ازدواج با او گفت: «آیا کسی که تصمیم گرفته است خویشتن را به پیامبر ببخشد و جان ناقابل را فدای او کند، برای او مشکل است که ثروت و دارایی خویش را نیز بر او ببخشد و هر آنچه دارد همه را نثار قدم دوست کند؟» و با این دیدگاه بود که از پیامبر تقاضا نمود تا عموهای خویش را به خانه پدرش "خویلد" گسیل دارد و بطور رسمی از او خواستگاری کند. عموهای پیامبر پس از شنیدن این خبر شادی بخش که در نوع خود بی نظیر بود، شگفت زده شدند و عمه‌های آن حضرت نیز با شنیدن خبر این پیشنهاد از سوی بانوی حجاز، در بهت و حیرت فرورفتند، چرا که براستی هم، رخداد شگرفی بود!! آنها به اقامتگاه بانوی حجاز شتافتند و او را از پدرش «خویلد» یا عمویش، برای پیامبر خواستگاری کردند. وقتی موضوع مهریه پیش آمد که باید مهریه‌ای درخور مقام و موقعیت بانوی بزرگ حجاز از سوی پیامبر تقدیم گردد. در این لحظات بود که دگرباره بانوی حجاز به کار جالب و شگرفی دست زد و با هدیه نمودن چهار هزار دینار به پیامبر، از آن گرانمایه جهان هستی تقاضا کرد که آن را به عنوان مهریه به پدرش «خویلد» بپردازد، گرچه در یک روایت آمده است که جناب «ابوطالب» مهریه را با سرفرازی و شادمانی از اموال خویش تقدیم داشت و پیمان زندگی مشترک به امضاء رسید. این پیوند مبارک به بهترین صورت تحقق پذیرفت و پیامبر به تقاضای «خدیجه» به اقامتگاه او گام نهاد. از آن لحظات بیادماندنی بود که دیگر «خدیجه» همواره احساس می‌نمود که نیکبختی در کامل‌ترین شکل ممکن به او روی آورده و خورشید خوشبختی‌اش طلوع نموده است، چرا که او به بزرگترین آرزوی خویش یعنی ازدواج با پیامبر رسیده بود. بانوی بزرگ حجاز در این زندگی مشترک پسرانی بدنیا آورد که همگی آنان در کودکی از دنیا رفتند و دخترانی به نام‌های «زینب» و «ام کلثوم» و «رقیه» و «فاطمه» به او و پیامبر ارزانی شد که کوچکترین، اما برترین و پرشکوه‌ترین آنان فاطمه (س) بود. خصوصیات پیامبر اکرم (ص) جوانمرد مکّه دارای ویژگی‌های خاصّی بود که توجّه خدیجه را به خود جلب نمود، دارای تقوی، معنویت، پاکدامنی، عفت، امانت داری، حسن خلق، راستگویی و صداقت بود که باعث علاقمندی خدیجه شد. وجود این همه فضایل و مکارم اخلاقی و رفتاری در پیامبر(ص) بود که ثروتمندترین زن قریش آمادگی خود را برای ازدواج با ایشان اعلام کرد. علّت پیش قدم شدن حضرت خدیجه در ازدواج با پیامبر، وجود آن همه فضیلت اخلاقی، کرامت، شرافت، اصالت خانوادگی و...... در وجود مقدس پیامبر بود. فضایل خدیجه در قرآن و روایات ایمان و فداکاری خدیجه خدیجه زنی با فضلیت و دارای کمالات علمی و معنوی بود و در اثر معاشرت با پسر عمویش که عالمی دانا و دانشمند بود و به رسالت پیامبر خدا در آینده ایمان داشت، می‌دانست که رسول خدا به پیامبری خواهد رسید. خدیجه از علمای دیگر یهود و نصاری نیز سخنانی در تأیید نبوت پیامبر شنیده بود و از همه مهم‌تر در سفر بازرگانی آن حضرت به سرزمین شام از طریق غلامش «میسره» که همراه کاروان بود، اطلاعات زیادی از کرامات و معجزات آن بزرگوار شنیده و بر عشق و ایمانش افزوده بود. لذا با ورقه بن نوفل راز دل گشود و خواهان وصلت با پیامبر شد. همه این‌ها حاکی از ایمان خدیجه به رسالت پیامبر بود که سال‌ها قبل از بعثت آن حضرت اتفاق افتاده، لذا پس از مبعوث شدن به رسالت الهی نخستین شخصی که به وی ایمان آورد خدیجه بود. خدیجه از نظر ایمان و عقیده به جایی رسیده بود که پیامبر و ملائکه او را دوست داشتند و بر ایمان او مباهات می‌کردند و او را افضل زنان پیامبر و جزء برترین زنان عالم و جهان معرفی می‌نمودند! خدیجه زنی است که پیامبر خدا در حق او می‌گوید: ای خدیجه! خداوند متعال هر روز به وجود تو چندین بار به ملائکه‌اش مباهات می‌کند. آری! خدیجه زنی بود که در اثر ایمان و فداکاری به جایی رسید که خداوند به او سلام رساند. او نه تنها این همه ناملایمات را تحمل کرد، بلکه تمام تلخی‌های سیاسی و اجتماعی آن روز را که قلب نازنین پیامبر خدا (ص) را مجروح می‌ساخت ترمیم نمود، و وی را در ادامه سیر الهی‌اش یاری داد، و مایه آرامش شوهر گشت! مقام اولین بانوی مسلمان در قرآن حضرت خدیجه نخستین ام‌المؤمنین است که در قرآن مجید مورد توجه بوده و به طور شخصی نیز در سوره «ضحی» آیه هشتم به نام و اوصاف او اشاره گردیده است. حضرت خدیجه پس از ازدواج با پیامبر همه اموالش را قبل از اسلام و بعد از آن در اختیار پیامبر گذاشت تا آن حضرت هرگونه که خواست آن اموال را در راه خدا به مصرف برساند. ویژگی‌ها و پیام‌های ازدواج پیامبر و خدیجه 1- اولین پیام این ازدواج این است کسانی که به خاطر ثروت و مال و منال دنیوی با فردی ازدواج می‌کنند، با معیارهای اسلامی فاصله دارند، پس در ازدواج‌ها باید هماهنگی از نظر اقتصادی رعایت شود، همچنانکه پیامبر به این مساله توجه داشتند. 2- شناخت و آگاهی: پیامبر اسلام(ص) و خدیجه (س) با آگاهی و شناخت کامل از اخلاق، رفتار و خانواده همدیگر، ازدواج کردند، آنان، رشد یافته، بزرگ منش، خردمند، بصیر و مستقل در اندیشه و عمل بودند و با متانت، وقار و درایت تصمیم سنجیده‌ای گرفتند. چیزی که امروزه کمتر در ازدواج‌ها به آن توجه می‌شود، رشد جسمانی، عقلانی و عاطفی جوانان را در نظر نمی‌گیرند و بدون داشتن این معیارها اقدام به تشکیل خانواده می‌کنند که آسیب‌های زیادی را متوجه زندگی مشترک می‌کند. 3- مشورت: پیامبر در این باره با عموی خود، ابوطالب مشورت کردند و او را واسطه قرار دادند، خدیجه نیز با عموی خود، ورقه بن نوفل، صحبت کردند آنان در مراسمی و با حضور بزرگان دو خانواده عقد ازدواج خود را برگزار کردند. جوانان امروز تا چه اندازه در انتخاب و گزینش همسران، با والدین و افراد آگاه و دلسوز مشورت می‌کنند؟ از تجارب دیگران چه میزان بهره می‌برند؟ آیا با یک نگاه و علاقه سطحی و یا داشتن شناخت چند روزه، برای انتخاب کافی است. 4- تجملات و ریخت و پاش‌های افراطی: یکی از بزرگترین موانع و مشکلات جوانان برای ازدواج،‌ تجملات و چشم و هم چشمی‌ها، توقعات و انتظارات بی حد و اندازه اطرافیان است، در حالی‌که سادگی و بی آلایشی در ازدواج اسلامی توصیه شده است. 5- مهریه‌های سنگین: حضرت خدیجه(س) مهریه ازدواجش را از مال خودش قرار داد و ضامن مهر خود شد. عدّه‌ای به این امر اعتراض کردند، ‌ابوطالب(ع) جواب داد: «اگر شوهران دیگر مانند فرزند برادر من باشند، زنان به گران‌ترین قیمت‌ها و بیشترین مهریه آنان را طلب خواهند کرد و اگر مانند شما باشند مهر گران از ایشان طلب خواهند نمود» حال مقایسه کنید مهریه این ازدواج را با مهریه‌های سنگین و غیر معقول امروز که اغلب مردان توان پرداخت آن را ندارند و قرار دادن چنین مهریه‌هایی که خارج از توان اقتصادی مردان است عقد را دچار مشکل می‌کند. 6- زندگی بعد از ازدواج: بعد از ازدواج نیز، زندگی مشترک پیامبر و خدیجه (س)، الگوی کاملی از زندگی زناشویی برای مردان و زنان مسلمان است، با یک زندگی درخشان و اخلاق و رفتار خیره کننده، همه را بهت زده کردند. خدیجه در برابر فرستاده خداوند همواره فروتن و خاضع بود خود را کنیز خدمتگزار و یا همراه و همدم پیامبر می‌دانست از هیچ کوششی در خدمت رسانی به رسول خدا دریغ نمی‌کرد. تمام اموال و دارایی خود را با افتخار، در راه گسترش ندای توحید، در اختیار همسرش قرار داد، او به حق می‌دانست که خوب شوهر داری کردن، جهاد در راه خداوند است و سراسر زندگی مشترکش را اینگونه سپری کرد. دختران و زنان و نیز مردان جامعه اسلامی باید در راه کسب نجابت، پاکی و درایت،‌ شهامت و شجاعت و وقار و متانت، خردمندی و نواندیشی، صداقت و راستگویی، سخاوت و کرامت، امانت داری و خدمتگزاری، زندگی این زوج نمونه تاریخ را الگوی عملی خود قرار دهند. با توجه به این سخنان، می‌توان گفت: برای رسیدن به معیارهای صحیح ازدواج اسلامی باید جوانان در راه کسب تجربه و شناخت و آگاهی بیشتر، با افراد آگاه مشورت کنند و کتب مفیدی که در این زمینه نوشته شده است را بخوانند، بین ملاک‌های واقعی و غیر واقعی تمایز قائل شوند و خود را اسیر معیارهای خیالی و خود ساخته و خرافی نکنند. تجملّات و توقعات بیش از اندازه را کنار بگذارند و واقعیات را آنگونه که هست بپذیرند. مهریه‌های سنگین را قبول نکنند. به اخلاق و رفتارهای مطلوب و ارزشی بهای بیشتری بدهند و زندگی مشترک خود را بر پایه‌های صداقت، صمیمیت، احترام و محبت بنا گذاری کنند. آری اغلب طلاق‌ها، برخی از جرم‌ها و رواج فحشا، اسراف، تأخیر ازدواج، نابسامانی روابط همسران همه و همه ناشی از فاصله گرفتن از الگوهای دینی است. منابع: 1. سبحانی، جعفر، فروغ ابدیت، دار التبلیغ اسلامی 2. قمی، عباس، منتهی الآمال، مطبوعاتی حسینی 3.کرمی فریدونی، علی، جلوه‌هایی از فروغ آسمان حجاز 4. ابراهیم امینی، انتخاب همسر، سازمان تبلیغات اسلامی 5. عقیقی بخشایشی، محمد پیامبری که از نو باید شناخت 6. کتاب فاطمه زهرا از ولادت تا شهادت
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
بنده خدا

منفورترین اوصاف نزد خدا

در نزد خداوند عزّوجلّ چیزى منفورتر از بخل و بداخلاقى نیست. بد اخلاقى، عمل را ضایع مى‏‌کند، آن‏سان که سرکه عسل را. حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله فرمود: من ادب آموخته خدا هستم و امیرالمومنین على(علیه السلام)، ادب آموخته من است. پروردگارم مرا به سخاوت و نیکى کردن فرمان داد و از بخل و سختگیرى بازَم داشت. در نزد خداوند عزّوجلّ چیزى منفورتر از بخل و بد اخلاقى نیست. بد اخلاقى، عمل را ضایع مى‏‌کند، آن‏سان که سرکه عسل را. متن حدیث:رسول اکرم صلى‏ الله ‏علیه‏ و‏ آله :اَنـَا اَدیبُ اللّه‏ِ وَ عَلىٌّ اَدیبى ، اَمَرَنى رَبّى بِالسَّخاءِ وَ الْبِرِّ وَ نَهانى عَنِ الْبُخْلِ وَ الْجَفاءِ وَ ما شَى‏ءٌ اَبْغَضُ اِلَى اللّه‏ِ عَزَّوَجَلَّ مِنَ الْبُخْلِ وَ سوءِ الْخُلُقِ، وَ اِنَّهُ لیُفْسِدُ العَمَلَ کَما یُفْسِدُ الخَلُّ الْعَسَلَ؛
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
بنده خدا

تقویم شیعه/ 12 فردا ربیع الاول

1- ورود پیامبر(صلی الله علیه وآله) به مدینه در غروب این روز پیامبر(صلی الله علیه وآله) بعد از هجرت از مکه وارد مدینه طیبه شدند، و در قبا نزول اجلال فرمود و منتظر ماند تا حضرت امیرالمومنین(علیه السلام) به ایشان ملحق شد، و سپس وارد مدینه شدند؛ چه اینکه رسول خدا(صلی الله علیه وآله)  فرموده بودند من وارد مدینه نمی شوم تا اینکه پسر عمویم و دخترم فاطمه (سلام الله علیها) بیایند.(1) این درحالی است که در4 ربیع الاول پیامبر(صلی الله علیه وآله) درمسیر هجرت از غار ثور بیرون آمده به طرف مدینه حرکت فرمود. 2- انقراض بنی امیه دراین روز با سفاح اولین خلیفه عباسی بیعت شد، و با انقراض دولت بنی مروان، دولت بنی امیه به کلی منقرض شد. البته مروان در27 ذی الحجه کشته شد، ولی در این روز با تاسیس دولت بنی عباس رسما نام بنی امیه ازصفحه خلافت برچیده شد.(2)  3- مرگ معتصم عباسی در پنج شنبه 12 ربیع الاول سال 227 هجری دو ساعت از شب گذشته، معتصم عباسی در سامرا به هلاکت رسید. از بزرگترین جرائم او به شهادت رساندن امام جواد(علیه السلام) است. 4- مرگ احمد بن حنبل  در این روز درسال 241 هجری احمد حنبل رئیس فرقه حنبلی ها در بغداد ازدنیا رفت، و در همان شهر دفن شد. جد او ذوالثدیه رئیس خوارج نهروان است، که به دست حضرت امیرالمومنین(علیه السلام) به درک فرستاده شد.(3) منابع: 1- کافی ج 8 ص 339. بحارالانوار: ج19 ص 104، 125. ج 17ص 168 2- تاریخ طبری: ج 6 ص 78. بحار الانوار:ج 95 ص357. 3- وقایع الشهور: ص 72. مراقد المعارف: ج1 ص 120.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
بنده خدا

تصاویر جدید از برداشتن ضریح سید الشهداء (علیه السلام)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
بنده خدا